تسخینوالی
منطقه خود مختار
منبع: ttp://commons.wikimedia.org/wiki/File:Georgia.svg?uselang)اh)
البته بدون در نظرگرفتن نقش ایران امکان بهره برداری ازموفقیتهای مناسب منطقه فراهم نیست. جمهوری اسلامی ایران تنها کشور بی طرف منطقه است که خواهان برقراری صلح و آرامش در بین کشورها وگسترش همکاریهای اقتصادی وبهره برداری ازتوانهای بالقوه اقتصادی منطقه با همکاری همه کشورهای منطقه است. (امیر احمدیان ،۱۳۸۷، ۲۵۳)
ایران و گرجستان از زمان قدیم با هم روابط نزدیک داشتند. سابقه روابط دو کشور به دوره حاکمیت هخامنشیان در ایران می رسد. در مروری بر روابط دو کشور اگر چه گرجستان بطور متوالی یکی از حکومت های تحت نفوذ ایران محسوب می شد، با این حال روابط بین دو ملت در طول تاریخ چه پیش از اسلام چه در دوره اسلامی علی رغم ناملایمات بعضی از حاکمان ایرانی بر ملت گرجستان همواره بر پایه احترام به فرهنگ و اعتقاد دو ملت استوار بود. پس از استقلال گرجستان، ایران اولین کشوری بود که استقلال این کشور را به رسمیت شناخت و پس از گذشت چند ماه از استقلال گرجستان روابط دیپلماتیک بین دو کشور برقرار شد. ایران همواره از اصول تمامیت اراضی گرجستان پشتیبانی می کند و در گرجستان برای صادر کنندگان کالاهای غیر نفتی جمهوری اسلامی ایران ، با تخصیص وام جهت صدور خدمات فنی و مهندسی جهت اجرای پروژه های تعریف شده ، راه کارهای جدید برای گسترش همکاریها فراهم آورده است. (وزارت امور خارجه ،۱۳۸۸، ۱۸۵ )موقعیت استثنایی گرجستان این کشور را به تنها دروازهای ورود ناتو به قفقاز تبدیل کرده است. روسیه در شمال گرجستان و ارمنستان در جنوب گرجستان، مسیرهای منتهی به شرق از مبدا دریای سیاه یا ترکیه را مسدود نموده اند. با توجه به تاثیرات جدی که حضور ناتو در قفقاز و مرزهای شمالی ایران دارد، همراهی یا عدم همراهی گرجستان و باکو در افزایش یا کاهش این تهدید بالقوه برای ایران بسیار حائز اهمیت است. این امر بر اهمیت این کشور برای سیاست خارجی و فراتر از آن امنیت ملی ایران تاکید می نماید گرجستان به عنوان یک شریک تجاری امروزه به شدت به سوخت های فسیلی و بسیاری از محصولاتی که در ایران تولید می شود نیازمند است. از طرفی این کشور می تواند تامین کننده بخشی از نیازهای وارداتی ایران باشد و لذا تقویت ارتباط تجاری ضمن سود آوری می تواند در افزایش ارتباطات و تقویت وابستگی های منطقه ای بین دو طرف مفید و موثر باشد. (افشردی، ۱۳۸۱،۳۹۹)
بدین ترتیب ملاحظات جدید در عرصه منطقهای و جهانی، این دو کشور را به گسترش روابط و همکاری ترغیب خواهد کرد و فصلی نوین از روابط این دو کشور را رقم خواهد زد. امضای موافقت نامه درباره لغو روادید مورخ ۳ نوامبرسال ۲۰۱۰ بین ایران و گرجستان که ۲۶ ژانویه سال بعد به مورد اجرا گذاشته شد، بر نزدیکی قابل توجه روابط بین این دو کشور دلالت دارد. اکنون شهروندان دو کشور می توانند بدون دریافت ویزا برای مدت ۴۵ روز پیش همدیگر سفر کنند. سر کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در باتومی افتتاح شده و ارتباط هوایی بین تفلیس و تهران که در سال ۲۰۰۰ قطع شده بود، از سر گرفته شد.احتمالا گرجستان با توجه به امتناع جمهوری اسلامی ایران از شناسایی رسمی استقلال آبخازی و اوستیای جنوبی و سرد شدن نسبی روابط روسی –ایرانی در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد و اقامت حداقل ۳۰۰ هزار گرجی در ایران، اقدام به اتخاذ چنین تصمیماتی نموده است .مبادلات بازرگانی ایرانی –گرجی مانند سابق بسیار محدود است که این امر موجب بی ثباتی در توسعه روابط دو جانبه میشود. فقدان مرز مشترک و تفاوتهای صعب العبور در زمینه فرهنگ، دین و زبان این وضع را شدت میبخشد. علاوه بر آن، ایالات متحده به عنوان تکیه گاه نظامی– سیاسی و مالی مقامات گرجستان از توسعه این روابط ممانعت می کند.(http://pers.iran.ru/news/analytics/)
نقشه شماره: ۴-۱- نقشه عمومی کشور گرجستان
منبع:iasioo.com
۴-۱-۲-پیوند ایران بابالکان
شبه جزیره بالکان درجنوب شرقی اروپا-شامل کشورهای آلبانی، بلغارستان، اسلونی، ترکیه (بخش استامبول) کروواسی، مونته نگرو، یونان، رومانی، بخش جمهوری خودمختار صربستان، بخش کوزوو ومقدونیه می باشدکه بالغ بر۵۲۰۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت و۵۰ میلیون نفر (بجز بخش استامبول) جمعیت دارد.(آسایش،۱۶۳،۱۳۸۹)همگی نیز یا به عضویت اتحادیه اروپا درآمده اند (مانند اسلوونی در ۲۰۰۴) یا در انتظار عضویت در این تشکل سیاسی اقتصادی اروپایی هستند (مانندجمهوری صربستان )اما دو ویژگی در بالکان عمومیت دارد که همه ملت ها و دولت های این بخش از جغرافیای کره زمین را شامل می شود:
اول؛ “رقابت قدرت های بزرگ” مانند آمریکا، روسیه، چین و در سال های اخیر کشورهای ثروتمندی چون عربستان در مناطق مختلف این شبه جزیره، که حضور هر کشور دارای فکر و برنامه و ادعایی را در این منطقه لازم می دارد.دوم “در حال توسعه بودن” درواقع همه کشورهای بالکان و سعی و تلاش دولت های کوچک و بزرگ این منطقه برای رسیدن به رشد اقتصادی مطلوب است .این سخن هم بدان معناست که هر کشور علاقمند به رونق اقتصادی می بایست به نحوی در داد و ستدهای اقتصادی این بخش از قاره اروپا حضور داشته باشد .ویژگی سومی را هم می توان به موارد فوق افزود که برای دولت هایی مانند ایران دارای جاذبه است و آن هم بُعد فرهنگی مطلوب است. وجود عرصه های بکر جهانگردی، مراکز زیارتی سیاحتی، کلیساها و مساجد تاریخی و پیشینه زبان و شعر و ادبیات فارسی و همچنین وجود شمار قابل توجه مسلمانان که سالیان سال در کنار ارتدوکس ها و کاتولیک ها به زندگی خود ادامه داده اند، بنابراین در عرصه ویژگی اول میتوان به رقابت و گاه رودررویی آمریکا و روسیه در به رسمیت شناختن استقلال کوزوو اشاره کرد؛ یا پیرامون ویژگی دوم میتوان سرمایهگذاریهای چشمگیر ترکیه در بخشهای مختلف اقتصادی بوسنی را یادآوری نمود و نیز در بُعد فرهنگی هم مجددا میتوان از ترکیه نام برد که در صدد بازسازی و احیای آثار تاریخی عثمانی اعم از پل ها و مسجدها و مدرسههای دینی در مناطق مختلف بالکان است.بروز بیرونی حساسیت ترکیه برای حضور در بالکان را می توان در روابط این کشور با صربستان و سفر رییس جمهور صربستان به آنکارا ذکرکرد.جمهوری اسلامی ایران در بالکان جایگاه خاصی داشته و دارد. به لحاظ تاریخی برخی ملت ها در این شبه جزیره نژاد خود را ایرانی می دانند (مانند کروات ها). زبان فارسی تا همین چند ده سال پیش در میان فرهیختگان بالکان جاذبه فراوانی داشته و بوده اند شاعران و عارفانی در این منطقه که به فارسی شعر می سروده اند (مانند نعیم فراشری در آلبانی). طریقت های تصوفی در بیشتر شهرهای دور و نزدیک بالکان همچنان به حیات خود ادامه می دهند.(کاظم زاده،۱۲۵،۱۳۸۸)
سعدیه، رفاعیه، قادریه، نقشبندیه، مولویه، و بکتاشیه تنها نمونه ای از طریقت های متعددی هستند که به دلیل این که مثلا خراسان زادگاه موسس شان بوده است و یا به دلیل جایگاهی که اهل بیت و حضرت علی (ع) در آموزه هایشان دارند امروزه با نگاه احترام آمیزی به ایران می نگرند. لذا در عرصه سیاسی بخشی از ملت های بالکان، ایران را به دلیل مواضع ضدامپریالیستی، با این همه ارتباطات ایران و دولت های حاکم بر شبه جزیره بالکان به هیچ وجه تناسبی با آن چه می بایست باشد ندارد، البته ایران در بیشتر کشورهای بالکان دارای سفارت و نمایندگی های فرهنگی است اما به رغم هزینه های هنگفت، این مراکز صرفا به انجام وظایف اداری خود مشغول هستند و در این میان آن چه برداشت می شود به هیچ وجه با آن چه خرج میشود تناسبی ندارد .( منبع پیشین،۱۲۱)
علیرغم کاهش قابل توجه نفوذ ایران در بوسنی و هرزگوین ، باز هم ایران دارای تعداد زیادی سازمان در بوسنی و هرزگوین است که با تهران همکاری نموده و یا به طور مستقیم زیر نظر آنها اداره میشوند.یکی از مهمترین این نهادها، سازمان غیردولتی “ملاصدرا” است که با حمایت مالی ایران برای ساخت مساجد محلی و مدارس مذهبی تاسیس شده است. علاوه بر آن به شهروندان مسلمان کم درآمد کشور نیز کمک مالی نموده و برای دانش آموزانی که قصد ورود به آموزش مذهبی در ایران را دارند بورسهای تحصیلی اعطا میکند. فعالیت اصلی سفارت ایران در تیرانا در زمینه ارتقاء منافع تجاری شرکتهای دولتی ایران و ایجاد روابط باشخصیتهای مهم آلبانی است و علاوه بر آن به حمایت مالی از نشریههای طرفدار ایران نیز میپردازد. باید خاطر نشان کرد که ایران با ترکیه دارای زیرساختهای تجاری قابل توجهی در سطوح بالا و با کشورهای یونان، صربستان، کرواسی، بلغارستان و رومانی در سطوح پائینتر است.علاوه بر این، با توجه به مجموعهای از تحریمها علیه ایران، مطمئنا برخی از فعالیتهای این کشور درزمینه قدرت نرم، با دقت بیشتری کنترل شده و محدودتر میگردد. بالکان منطقه وسیعی از غربترکیهتا محدوده دانوب در شمال مجارستان را در برمی گیرد. کشورهای این حوزه به رغم مشابهت ها و مشترکات قابل توجه، دارای تفاوت های گوناگون نیز می باشند. بنابراین نمی توان برای همکاریباایرانو تمام کشورهای بالکان نسخه واحدی پیچید. برای نمونه اگر متغیرهای سیاسی و فرهنگی در همکاریایرا ن وترکیهدر اولویت قرار دارد، در ارتباطات با بوسنی اعم فعالیت ها بر مسایل آموزشی، دینی و تاریخی متمرکز است؛ نیز روابط کشورهایی چون رومانی و مجارستان و صربستان با ایران می بایست بر انتقال تکنولوژی و معاملات نفتی و مشتقات آن گسترش یابد.(http://peace-ipsc.org/fa)
همچنین می توان به فعالیت های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در این منطقه اشاره نمود:
آموزشگاه فنی و حرفهای سعدییک دبیرستان دخترانه است و در آینده دبیرستان پسرانه و دانشکده آن نیز تاسیس خواهد شد. آموزشگاه سعدی به مدیریت آقای امیر اصغریک شهروند ایرانی که تابعیت کشور آلبانی را پذیرفته است اداره شده و دست اندرکار انتشار کتب دینی نیز می باشد.موسسه فرهنگی سعدی شیرازی ، اولین موسسه ایران در آلبانی است که به مدیریت سیروس فلاحت پیشه و حمایت مالی سازمان فرهنگ و ارتباط اسلامی اداره میشود. هدف اصلی آن پشتیبانی از سایر سازمانهای مربوط به ایران در آلبانی، حمایت از نشریههای مذهبی و سیاسی طرفدار ایران و سازماندهی کنفرانسهای مربوطه در این زمینه است وگروههای هدف این بنیاد شهروندان با درآمد و تحصیلات متوسط و به بالای آلبانیایی هستند.
نقشه شماره:۴-۲- نقشه عمومی شبه جزیره بالکان
منبع: مشرق نیوز۱۳۹۲
در میان شخصیتهای ایرانی که توسط این بنیاد برای سخنرانی در تیرانا دعوت شدهاند، میتوان به افرادی مانند؛ محسن میری، نماینده مجلس ایران و مشاور فرهنگی رئیس جمهور، محمود خلیلزاده، نماینده مجلس و مدیر بنیاد سعدی شیرازیدر بخش اروپا و بالکان” و رضا کرمی، رئیس سابق بنیاد فیروم اشاره نمود.شبکه قدرت نرم آلبانی درسال ۲۰۰۶ برای کاهش نفوذ دو حزب اصلی آلبانی در پی ایجاد کرسی مطالعات ایران در دانشگاه تتوف (Tetovo)بود، که ظاهرا چندان موفق نبوده است. تنها سازمانی که حضور قابل توجهی در بالکان دارد، موسسه “زری ینه” (صدای ما) به مدیریت محمد یوسفی یک شهروند آلبانی تبار است.( منبع پیشین،۱۷۰)این سازمان در زمینه انتشار و توزیع کتابها و جزوات دینی و سیاسی و همچنین سازماندهی مجامع عمومی کوچک فعالیت می کند،کوزوو، ایران تاکنون استقلال کوزوو را به رسمیت نشناخته و بعید به نظر میرسد درآینده نزدیک نیز آن را بپذیرد. اما با توجه به رقابت سنگین با نیروهای سنی عربستان سعودی و ترکیه و حضور سنگین نیروهای نظامی بینالمللی، پلیس و نیروهای مدنی، علیرغم داشتن چندین سازمان غیر دولتی گسترش نفوذ ایران در این کشور دشوار به نظر میرسد، سازمان غیر دولتی بنیاد فرهنگی قرآن _ پریزرنی، این بنیاد توسط دانشگاه ایرانی “جامعه المصطفی” اداره شده و مدیر آن امام محمد باقر صالحی است که برادر وی نیز یک دیپلمات ارشداست. مقر اصلی این بنیاد در پریشتینا بوده و در صدد ایجاد موزه فرهنگ ایرانی و همچنین تاسیس کرسی مطالعات ایران در دانشگاه محلی است،سازمان غیر دولتی اهل البیت ، مقر اصلی این بنیاد در شهر پریزنن بوده و کتب دینی منتشر میکند. همچنین برای دانشجویان مذهبی کوزوو برای تحصیل در شهر قم در ایران کمک هزینه تحصیلی میدهد.
۴-۱-۳-پیوند ایران باروسیه
کشور روسیه با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی ایران در حوزه اوراسیا، ثبات و بیثباتی در ایران را واجد تأثیرات مستقیم بر ثبات و بیثباتی در این منطقه میدانند و تأکید دارد که اگر روسیه مایل به ثبات در مرزهای جنوبی خود است، باید ایران را به متن اوراسیایی سیاست خارجی خود وارد کند. باید پذیرفت که سیاست فعلی مسکو در قبال تهران نمیتواند منافع هیچ یک از طرفین را تأمین کند و اصرار بر آن نیز عدم انسجام در سیاست خاورمیانهای مسکو را تشدید خواهد کرد. البته باید ماهیت نسبتاً پیشبینی ناپذیر تحولات پیرامون جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک واقعیت پذیرفت.(نوری،۱۱۵،۱۳۹۲)
منطقه قفقاز جنوبی برای روسیه به حدی حیاتی است که می توان در تحلیل اندام وار آن را به قلب استراتژیک این کشور تشبیه نمود. این اهمیت عمدتاً ریشه در جغرافیا است که منطقه قفقاز از نظر اقتصادی و امنیتی برای روسیه بسیار مهم و با اهمیت می شود وپیرامون خودرا حوزه منافع حیاتی خود می داند و برای تامین امنیت در آنها برای خود مسئولیت ویژه ای قائل است. به نظر روسها در صورت گسترش دامنه بحران در «خارج نزدیک» فدراسیون روسیه از اصلی ترین آسیب دیدگان آن خواهد بود.از دیدگاه مقامات روسی باید در زمینه های ذیل این کشور اقدامات خود را انجام دهد: - تامین ویژگی چند جانبه عملیات حفظ صلح ، حفظ آزادی عمل روسیه و نقش برجسته وانحصاری آن، کسب حمایت بین المللی برای مداخله در خارج نزدیک بعنوان حوزه انحصاری امنیت روسیه (سجادپور،۱۳۸۶ ،۴۶۳)
از دیدگاه مسکو ، قفقاز مکمل ژئواستراتژیک فدراسیون روسیه است و با تعدیل حضور ایالات متحده امریکا ، ترکیه و اروپا در آن می بایست این منطقه مجدداً زیرسیطره روسیه در آید.ایالات متحده نیز برای اطمینان از استمرار روند تلاش روسیه ،تضمین استقلال دولت های نوپا، متنوع ساختن واردات انرژی و کنترل یکی از منابع انرژی اروپا ، کنترل ایران و جریان اسلام گرایی وارد این صحنه شده است. (کامران و کریمی پور ،۱۳۸۳، ۱۸۸) قلمرو ژئوپلتیک روسیه که اساساً منطقه آسیای مرکزی، قفقاز و اروپای شرقی می باشد بر سر حوزه نفوذ چند قدرت قرار دارد. در شمال، اتحادیه اروپا و ناتو در غرب، ایران درجنوب، هند وچین در شرق قرار گرفته است. وجود ذخایر نفت وگاز نیز در منطقه قفقاز سبب گردید که این منطقه نیز از کانون های عمده اوراسیا محسوب شود .بعلاوه عوامل ژئوپلتیکی منطقه نیز بر اهمیت این سرزمین افزوده است. (زارعی، ۱۳۸۵ ،۱۵)روسیه همواره یک قدرت سرزمینی بوده است و از هنگامی که در قرن ۱۵ دولتی متمرکز برپا کرد، تسلط بر منطقه پیرامونی را به عنوان یکی از اهداف خود تعیین نمود. شرایط ژئوپلتیک روسیه، نبود قدرتهای همطراز در منطقه و ضعف قدرتهای ملی همه از وجوه بارز تمایل به توسعه طلبی ارضی از طرف روسیه بوده است. انتقال به دوران شوروی در ارتباط با حوزه سیاست پیرامونی روسیه تنها یک تغییر شکل در برداشت روسیه شوروی بود، زیرا که جمهوری های پیرامونی از اهمیت بالایی در سیاست این کشور برخوردارند. قفقاز محل اتصال برخورد وچالش قدرتهای متعدد رقیب بود از این رو مسکو همواره برای این منطقه که از یک سو محل تلاقی منافع آن با ایران و از سوی دیگر با ترکیه و سایر قدرتهای بزرگ اروپا بود اهمیت زیادی قائل بوده است. بیشتر از دو قرن از هنگامی می گذرد که امپراطوری روسیه استراتژی ماوراء خود را اعمال نمود. پس از تسلط برقفقاز روسیه به دو هدف مهم دست یافت اولاً در اتصال دولت های اسلامی منطقه یک تکیه گاه برای تمدن مسیحی ایجاد شد ثانیاً مرزهای جنوبی روسیه تحکیم گردید.(هرسنی،۱۳۸۶،۱۷) از سوی دیگر روسیه که مواظب خیز بلند ایالات متحد و اروپا به این منطقه می باشد با بهره گیری از همه برگ برنده خواهان تداوم سلطه ی خود بر منطقه قفقاز است. قبولاندن بازیگری گریز ناپذیری خود بر کشور های منطقه قفقاز به ضعف نظامی این کشورها و وابستگی آن ها به قدرت نظامی روسیه و سلطه فرهنگی از طریق الفبای سریلیک و آشنایی مردم این کشورها با ادبیات روسیه از اهداف آن کشور می باشد.(نقیب زاده ،۱۳۸۶ ،۸۶ )
در همین حال استقرار سامانه دفاع موشکی امریکا در اروپا شرقی و به دنبال آن مناقشات عدیده روسیه و امریکا در حوزه های استقرار دفاع ضدموشکی در چک و لهستان و عدم امکان ظهور الگوهای امنیتی همکاری جویانه در رابطه روسیه با امریکا ، روسیه در روابط خود با کشورهای منطقه قفقاز و استفاده از بازی های پیچیده شطرنجی سیاسی بر طبق اسناد «سند ملی و سند دکترین نظامی»تجدید نظر نمود. (کرمی،۱۳۸۸ ، ۸۲)پس از فروپاشی شوروی، روسیه در این منطقه تدابیری اندیشید که در تحولات منطقه ای طی بیش از یک دهه اثر گذاشت ،و به اقتضا و شرایط جدید به تقویت متحدین خود کوشید و در قبال ورود و نقش غرب حساستهایی نشان داد. (مشفقی فر،۱۳۸۳ ، ۴۱)به اعتقاد تحلیلگران سیاسی – نظامی هنوز روسیه نسبت یه آسیای مرکزی و قفقاز نگرش و رابطه امپریالستی دارد. ارتش روسیه حتی با مشکلاتی که دارد نظیر فرار شایع مشمولان ، کاهش هزینه های دفاعی به دلیل مشکلات اقتصادی، افت سطح نگهداری و نوسازی تسلیحات و کاهش آموزش های نیروهای زمینی و هوایی هنوز به مراتب نیرومندتر از نیروهای نظامی کم شمار و فاقد تجهیزات آسیای مرکزی و قفقاز است. در واقع فقدان ارتش واقعی در اغلب این کشورها از مسائل اساسی است و نیروهای نظامی موجود نیز باز ما نده ارتش شوروی است. بنابراین اولاً ریشه ملی و فرهنگی آن در داخل کشور ضعیف می باشد ثانیاً اغلب افسران رده بالای آنها روس و تحصیل کرده مسکو هستند. ثالثاً از نظر ابزار و ادوات و آموزش و پژوهش و پیشبرد به روسیه وابسته اند. (فلاحت پیشه، ۱۳۸۰ ، ۲۴)در پیمان شانگهای که توسط روسیه، سه کشور دیگر CIS (تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان) و چین با هدف تأمین امنیت مرزهای کشورهای عضو و تعمیق همکاریهای مرزی در سال ۱۹۹۶تشکیل شد و در سال ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ موضوع مقابله با تروریسم، قاچاق مواد مخدر و جنایات سازمان یافته به وظایف آن اضافه گردید و ازبکستان نیز به آن پیوست. عضویت ازبکستان و ملحق شدن کشورهای ایران، هند، پاکستان و مغولستان به عنوان عضو ناظر موجب شد این سازمان بیشتر گسترش یابد. (Oxford Analytica 2000)
این پیمان در سال ۲۰۰۱ با گسترش اهداف و وظایف به سازمان همکاری شانگهای تغییر نام داد. سازمان همکاری شانگهای اهداف و وظایفی چند وجهی دارد. هر چند که مسائل امنیتی و حل و فصل اختلافات مرزی از جمله اهداف اصلی و اولیه کشورهای مؤسس میباشد،.ولی اهداف و مسائل دیگری از جمله مسائل اقتصادی و فرهنگی نیز وارد حوزههای کارکردی این سازمان گردیده است. (یزدانی ۱۳۸۷: ۵۸)
جمهوری اسلامی ایران به دلیل برخوردار بودن از فرهنگ کهن و دیرینه اسلامیـ ایرانی، توانسته است نظر مردم و شرقشناسان روس را به خود جلب کند. ترجمه و انتشار کتابهای بسیاری از اندیشمندان و شاعران ایرانی بیآنکه از پشتیبانی ایران برخوردار باشد خود دلیل گویایی بر توجه روسها به فرهنگ ایرانی ـ اسلامی است.آموزههای ایرانی برای مردم روسیه از جذابیت خاصی برخوردار است. به گونهای که هنوز خیام و مولانا و فردوسی و سعدی و حافظ از بسیاری از مشاهیر غربی در چشم روسها از توجه و عنایت بیشتری برخوردار هستند.به نظر میرسد عرصههای تاثیرگذاری بر فرهنگ روسیه بیش از سایر عرصههای برای ایران مهیا است و این در ایجاد و تحکیم دیپلماسی عمومی بسیار موثر است.فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وباز شدن دریچه تعامل روسیه با جهان، فرصت بسیار خوبی را برای عرضه فرهنگ دیرپا و مستحکم ایران پدید آورده است.
۴-۲-نقش ارمنستان درعدم یکپارچگی پان ترکیسم
پان ترکیسمایدئولوژی ملی اقوام ترک است که پیش از آغاز جنگ جهانی اول ایدئولوژی دولتی در ترکیه عثمانی اعلام شد و هدفش گردآوری همه اقوام پراکنده ترک از اروپای غربی تا خاور دور و از چین تا اقیانوس منجمد شمالی، تحت حکومت واحد بود. امپراتوری عثمانی از آغاز تأسیس خود سیاست غصب سرزمینهاى ملل دیگر و برپایی یک وطن مشترک برای ترکها در این سرزمینهای اشغالی را در پیش گرفته بود. طبق ایدئولوژی پان ترکیسم این هدف بایستی در سه مرحله تحقق می یافت:
- ترکیسم : ایدئولوژی پان ترکیسم تنها از طریق حضور یک ترکیه قومی می تواند تحقق یابد . برای اینکهترکیه بتواند نقش خود را بخوبی ایفا کند بایستی بافت قومی آن یکپارچه ترک شود. ملل دیگر بایستی یا ترک شوند یا از میان بروند.
- آغوزیت : هدف ایجاد یک حکومت اغوزی است. اتحاد و همبستگی ترکیه،آذربایجان،ترکمنستان، آذربایجان و ترکمن های ایران بایستی اغوزستان فردا را تشکیل دهد.
- تورانیسم : ایجاد یک دولت متحد و مستقل تورانی که شامل تمامی اقوام تورانی می شود.اجرای طرح پان ترکیسم از همان دوران حکومت عبدالحمید آغاز شدو سپس مورد پذیرش رسمی و پیگیری ترکهای جوان قرارگرفت.از آن پس این ایدئولوژی محورسیاستهای دولتی همه حکومتهای ترک را تشکیل داد.این پان ترکیسم بود که در اجرای مرحله اول یا ترکیسم، نژاد کشی ارمنیان را در ارمنستان غربی و دیگر مناطق ارمنی نشین ترکیه به اجرا در آوردپان ترکیسم در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۲۰ در ارمنستان شرقی ( جمهوری ارمنستان کنونی ) دست به کشتار زد تا از این طریق راه را به طرف شرق بسوی ایجاد یک حکومت اغوزی بکشد. هیچ ملتی نبایستی نسبت به پان ترکیسم رویاهای دروغین در سر بپروراند (رحیمی،۱۲۴،۱۳۷۳)
آنچه را که همه سلاطین عثمانی در آن اتفاق نظر داشتند سیاست پان ترکیسم یعنی ساخت کشوری در آسیای صغیر (که یکی از قدیمیترین بخش های تمدن بشری بود و در واقع یونان ولیدی و آشور و ارمنستان وایران باستان در آن قرار داشت)به عنوان ملتی جدید با مذهب واحد، زبان واحد و … بود که به طرزی خشن در عثمانی به اجرا در می آمد.حتی امروز نیز پان ترکیسم به شکلی دیگر در ترکیه دنبال می شود ، چنانچه در قبال کردهای ترکیه شاهد آن هستیمبه ذهن مسئولان باب عالی راه یافته و آنها را به وحشت و چاره جوئی انداخته بود،سال ۱۸۶۱ در یک اقدام زیرکانه که زیر پوشش اصلاحات به منظور تضعیف موقعیت ارامنه انجام گرفت ایالات به ولایات تقسیم شدند.تا آن زمان ارمنستان عثمانی ایالت ارمنستان یا به قول ترک ها ارمنستان ایالتی نامیده می شد که این ایالت به چهار ولایت و چهار شهر وان ، دیاربکر ، ارزروم و خاربرت به عنوان چهار مرکز ولایت تقسیم شد که دو ولایت جدید بیتلیس و سیواس به آن افزوده شدو بدین ترتیب نام ارمنستان از صفحه تقسیمات کشوری و جغرافیای ملی عثمانی محو گردید.یکی از سیاست های اصلی پان ترکیسم ها تاریخ سازی یا به عبارت دیگر سرقت تاریخ و جعل تاریخ و نیز شخصیت سازی است. به گفته ولادیمیر مینورسکی خاورشناس روس (هر جا که پرسش حل نشدهای در زمینه فرهنگ قومهای شرق باستان پدید آید ترکان بی درنگ دست خود را همان جا دراز میکنند) مینورسکی ضمن انتقاد از روش مورّخان پان ترکیست، بیان میدارد که «مسائل علمی حل نشدهای در زمینه فرهنگ اقوام شرق باستان» بستری برای جعل تاریخی و توجیه مقاصد ایدئولوژیک پان ترکیسم فراهم ساختهاست. امروزه، تعداد،کل،قربانیان نسلکشی ارامنه حدود یک،نیم میلیون نفر برآورد می شود.( گرچه از آنجا که مقامات ترک اجازه وارسی آرشیو تاریخ جنگ را به گروه مستقل تحقیقاتی ندادند ممکن است این برآوردها چندان دقیق نباشد) امروزه نسل کشی ارامنه به عنوان بزرگترین نسلکشی قرن بیستم شناخته میشود.
۴-۲-۱-عدم یکپارچگی اقتصادی ارمنستان
میراث اتحاد جماهیر شوروی برای کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز به ویژه در عرصه اقتصادی و امنیتی شرایطی را به وجود آورده بود که حداقل برای یک دهه برخی از این کشورها به مسکو وابسته بودند و این امر همکاری این کشورها را با مسکو و همکاری برخی از کشورها را با یکدیگر اجتناب ناپذیر میساخت. به هم پیوستگی زیر ساختارهایی مانند انرژی اعم از برق، نفت و گاز، ارتباطات (راه و راهآهن)، تجارت، ترانزیت و تولیدات صنعتی از یک سو و وضعیت جغرافیایی برخی از این کشورها و عدم دسترسی مستقیم به آبهای آزاد، بستری را فراهم نمود تا کشورها از همکاریهای چندجانبه اقتصادی استقبال نمایند. یکی از مهمترین مسائل این کشورها، وجود مراودات بسیار گسترده با یکدیگر تحت سیستم اقتصادی واحد شوروی سابق بود که در نتیجه فروپاشی شوروی عملاً کارآیی خود را از دست داده بود. همچنین پس از فروپاشی شوروی سابق ، روسیه جدید سر برآورد که اهداف نو درسر می پروراند اعم این اهداف عبارت بودند از: ۱ -تداوم پیوند ساختارهای ارتباطی با جهان خارج از طریق روسیه ۲- ترانزیت منابع انرژی به بازارهایمصرف جهانی از طریق خطوط انتقال لولههای نفت و گاز روسیه ۳- تقویت جایگاه خود به عنوان یکی از تأمین کنندگان اصلی نیازهای اقتصادی و تکنولوژیک این کشورها و جلوگیری از همگرایی آنها با ساختارهای غربی ۴- حفظ انحصارات باقی مانده از زمان شوروی در منطقه که وابستگی آنها را به روسیه حفظ می کند ۵- استفاده از منابع اولیه و مواد خام کشورهای منطقه ۶- ترانزیت بخشی از کالاها و تولیدات منطقه به سمت شمال اروپا مخصوصاٌ برای جمهوریهایی که به آبهای آزاد راه ندارند ۷- استفاده از مسیرهای منطقه برای ارتباط تجاری با ایران و کشورهای جنوب آسیا ۸-حفظ بازار مصرف منطقه برای تامین بخشی از نیازمندیهای اقتصادی و تجاری این کشورها (وحیدی ۱۳۷۷: ۵-۹۳).بنابراین تلاش مجدد روسیه برای حفظ منافع قبلی در قفقاز جنوبی بیش از پیش سرعت یافت.ارمنستان نیز همچون سایر جمهوری های سابق اتحاد شوروی پس از استقلال با بحران هایاقتصادی بسیار مواجه شد . جنگ قره باغ بردامنه مشکلات این کشور افزود .قرار گرفتنارمنستان در محاصره اقتصادی آذربایجان به نوبه خود این وضعیت را رو به وخامت بیشتربرد.تنها در سال ۱۹۹۲ حدود ۵۰درصد از تولید داخلی آن کاسته شد. ارمنستان درزمان شوروی در چهارچوب برنامه دولت مرکزی به مدرن سازی و صنایع و گسترش صنعت در بخشهای مختلف می پرداخت اما پس از فروپاشی بخش های کوچکتر کشاورزی به جا مانده ازمجتمعهای عظیم صنعتی سابق ، جایگزین آنها شدند. بی ثباتی سیاسی در کشورهای همسایهنیز سبب انتقال امواج مهاجرت به این کشور شده که به افزایش مشکلات اجتماعی و اقتصاددامن زده است. مهمترین صادرات ارمنستان را مواد غذایی و کشاورزی تشکیل می دهد. ارمنستان در سال ۲۰۰۳ عضو سازمان تجارت جهانی (WTO)گردید. همچنین از کمک های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول(IMF)برای برنامه آزادسازیاقتصادی استفاده کرد.(علی بابایی،۱۷۱،۱۳۸۴)
۴-۲-۲-عدم یکپارچگی سیاسی-نظامی ارمنستان
جمهوری ارمنستان از هنگام استقلال خود تا کنون مجبور به همکاری در زمینه های امنیتی ، اقتصادی و نظامی با روسیه ، ایالات متحده و اتحادیه اروپا جهت تامین امنیت ، مبادلات تجاری و سرمایه گزاری در دنیای آزاد بوده است.بنابر این مسائل امنیتی یکی از دغدغهها و دلمشغولیهای ارمنستان در مناطق پیرامونی خود پس از فروپاشی شوروی سابق میباشد.آسیای مرکزی و قفقاز به دلایل استراتژیک و امنیتی همواره برای مسکو از اهمیت بالایی برخوردار بوده است.آگاهی روسیه از وجود اختلافات قومی – نژادی و سرزمینی میان برخی از کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز با یکدیگر و زمینه بروز بحرانهای داخلی در این کشورها موجب شدتا روسیه برای حفظ و تثبیت نفوذ سنتی خود دراین منطقه، اشراف بر تحولات امنیتی، ممانعت ازدخالت قدرتهای خارجی برای حضور در منطقه و نیز جلوگیری از گسترش ناتو به شرق، به ایجاد ساز و کارهای چندجانبه امنیتی در منطقه بپردازد.به همین جهت، سازمان پیمان امنیت دستهجمعی CIS)) با محوریت روسیه و عضویت اکثر کشورهای مستقل مشترکالمنافع در سال ۱۹۹۲ تأسیس شد.هر چند این پیمان ابزاری دردست روسیه بودکه تحت لوای آن بتوانددر بحرانهای منطقه ایفای نقش نمایدولی عملاً دردوران یلتسین به دلیل ضعف ساختاری ورویکرد غربگرای دولت، نتوانست مثمرثمر باشد.با به قدرت رسیدن پوتین تغییرات اساسی در رویکرد امنیتی مسکو به وجود آمد که موجبات ارتقای موقعیت امنیتی روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز را فراهم کرد تا گامهایی در جهت مبارزه با عوامل ناامنی بردارد.از دیگر تلاشهای روسیه تجدید ساختارپیمان امنیتی تاشکندمیباشد. در تاریخ ۲۴ مه سال ۲۰۰۰ کشورهای عضو (CIS)که در گروه روسیه قرار دارند، در مینسک، پایتخت روسیه سفید، یک موافقتنامه جهت تجدیدنظر در اساسنامه «پیمان امنیت دسته جمعی» امضا کردند. (Oxford Analytica 2000)براساس این توافقنامه، تعهدات اعضا در این پیمان بر تعهدات سیاسی و امنیتی آنها با کشورهای دیگر اولویت خواهد داشت. این موافقتنامه ضمن جنبه قانونی بخشیدن به حضور نیروهای نظامی روسیه در هنگام بروز بحران در کشورهای عضو، خواستار هماهنگ کردن سیاست خارجی اعضا به خصوص در سازمانهای بینالمللی شده است. اعضای این پیمان امنیتی، به سه منطقه تقسیم میشوند:۱٫ گروه غربی: شامل روسیه و بلاروس؛۲٫ گروه قفقازی شامل: روسیه و ارمنستان، ۳٫ گروه آسیای مرکزی شامل روسیه، قرقیزستان و تاجیکستان میباشند.تجدید ساختار این پیمان ممکن است منجر به افزایش رقابت دردرون (CIS)شود.(وحیدی۱۳۸۰:۱۰۲).در دکترین جدید سیاست خارجی روسیه موسوم به ”مفهوم سیاست خارجی روسیه“ تقویت روند همگرایی در CIS))، گسترش روابط دوجانبه و همه جانبه با کشورهای عضو و برنامه توسعه آن تا سال ۲۰۰۵ مورد تأکید قرار گرفته است.
اهمیت استراتژیک و ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی خصوصا جمهوری ارمنستان، حضورآمریکا را در این منطقه اجتنابناپذیرساخته است.آمریکا درپی آن است که ضمن گسترش فرصتهای خود درزمینههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی در این منطقه، پایگاهی برای مهار و کنترل روسیه، چین و حتی ایران به دست بیاورد.مهمترین هدف آمریکا درآسیای مرکزی و قفقاز حفظ وضع ناپایدار موجود، حضورو نفوذ سیاسی، اقتصادی و امنیتی درازمدت در منطقه و مقابله با نیروهایی میباشد که درراستای منافع آمریکا قرار ندارند.(حبیبی امین۱۳۸۱: ۳۰) سیاستهای آمریکا درقفقاز درراستای سیاستهای کلی این کشور در سطح جهانی قرار داردو با قدرتهایی که در منطقه نفوذ دارند و سیاستهای آنها همسو با منافع آمریکا نمیباشد، مقابله میکند.اهداف آمریکا در قفقاز را میتوان به صورت زیر دسته بندی کرد: