همه ما از جمله کودکان- از پتانسیل عمل کردن به هر کدام از این سه شیوه برخورداریم. به این ترتیب میتوانیم بگوییم که هر فردی یک حالت «من والد» یک حالت «من بالغ» و یک حالت «من کودک» دارد.
برای بحث در مورد هر کدام از این حالات من اغلب ترسیم یک نمودار که در آن هر دایره نشاندهندۀ یکی از حالات من است، مفید واقع میشود. در شکل زیر چنین نموداری را میبینیم ( ، ترجمه تبریزی، ۱۳۸۸)
والد
بالغ
کودک
هر یک از حالتهای من دارای مرزی است که آن را از حالتهای دیگر من جدا میکند. همه این سه جنبه شخصیت ارزشی زیادی برای زندگی و بقا دارند و تجزیه و تحلیل و سازماندهی مجدد زمانی صورت مییابد که یکی از آنها تعادل سالم را به هم میزند. و هر یک در یک زندگی کامل و ثمربخش جای معقول و مناسب خود را دارد. این سه جنبه شخصیت دارای قدرت اجرایی، قابلیت توافق و سازش، تعدیل و تغییر و تمایز است. در تحلیل رفتار متقابل فرض بر این است که اگر انسان ازحالات من خود، آگاهی یابد میتواند بین منابع متعدد افکارش افتراقی قائل شود، انواع احساساتش را تشخیص دهد، الگوهای موفقیتآمیز رفتار را بشناسد و به تضاد و تشابهات درونی خود پی ببرد و در برابر مسائل و مواردی که در زندگی به آنها برمیخورد و آزادی انتخاب بیشتری بدست آورد (شفیعآبادی و ناصری، ۱۳۸۰).
تحلیل کنشی حالات نفسانی
تحلیل ساختاری محتوای حالات نفسانی (خود) را بررسی میکند اما تحلیل کنشی یا کارکردی نشان میدهد که از هر یک از حالات خود چگونه استفاده میشود و آنها چگونه در رفتار افراد ظاهر میشوند.
کارکردهای حالات نفسانی
کارکردهای حالت «کودک»: کودک مطیع و سازگار و کودک طبیعی
وقتی فرد در حالت «کودک» خود قرار دارد درست مانند دوران کودکی رفتار احساس و فکر میکند. گاهی فرد خود را با قوانین و انتظارات و فرامین دیگران منطبق میسازد، قانونگراست، خود را راضی نشان میدهد و از خواستههای واقعی خود چشمپوشی میکند در چنین شرایطی فرد از «کودک مطیع و سازگار» خود استفاده میکند. «کودک طبیعی» رفتارش براساس نیازهای درونی و علایق خودش است به فعالیتهایی دست میزند که آنها را دوست دارد و از آنها لذت میبرد احساسات واقعی خود را نشان میدهد. وقتی ناراحت است بیان میکند و وقتی خوشحال است از ته دل میخندد (جیمز و ساعدی، ترجمه دادگستر، ۱۳۸۲).
برای اینکه درمانگر بتواند با «کودک طبیعی» زوجها و مراجعین آشنا شود، لازم است که با «کودک» خود به آنها گوش دهد. با ادامۀ این گوشدادن، درمانگر به تدریج از خواسته «کودک طبیعی» این زوجها یا مراجعان آگاه میشود. البته، درمانگر میتواند با کودک طبیعی، خود وارد سفری خیالی شود و برای اجتناب از آن ایده «کودک» خود را با بهره گرفتن از «بالغ» خود با خانواده چک کند. وقتی که یک زوج فکر خود را باز کرده و صحبت در مورد سناریوهای زندگیشان را شروع میکنند، آگاهی هوشیارانه بیشتری هم از نیازهای «کودک طبیعی» خود پیدا میکنند. وقتی که بازیها کنار گذاشته شده و بحرانها فروکش میکنند، زوجها، از در هم آمیختگی مبهم این حالات من، آگاه میشوند ( ، ترجمه تبریزی، ۱۳۸۸).
تسلط زیاد «کودک مطیع و سازگار» مستلزم نادیده گرفتن نیازهای اساسی خود و توجه به خواستههای دیگران است که همواره با نارضایتی درونی است که به صورت ناراحتیهای جسمانی یا روانی خود را نشان خواهند داد مانند افسردگی، تنشهای جسمی (جونز و استوارت، ترجمه دادگستر، ۱۳۷۶).
«کودک مطیع و سازگار» را «کودک انطباق یافته» را هم مینامند. همان طور که «والد انتقادگر» میتواند خشن و منفی باشد. «کودک انطباق یافته» هم میتواند غمگین، و ترسیده باشد. اما این «کودک سازش یافته» را «غیرخوب»[۵۴] مینامیم، اما این خود نبودن نه یک ارزیابی بیرونی است بلکه بیشتر یک احساس درونی است. «کودک انطباق یافته» واقعاً پاسخی به تمامی دستورات والدین واقعی و دیگر افراد مهم زندگی در جریان رشد کودک است. به این ترتیب، این «کودک انطباق یافته» است که میگوید «لطفاً، متشکرم» کارهای روزمره بیشمار و ریز و درشتی که ما آنها را درست به همان روشی انجام میدهیم که والدین یا دیگر افراد هم زندگیمان به ما گفتهاند، همگی فعالیتهای این حالت من هستند ( ، ترجمه تبریزی، ۱۳۸۸).
حداقل سه نوع نیاز قابل شناسی «کودک انطباق یافته غیرخوب» وجود دارد. این سه شخصیت احتمالی «کودک انطباق یافته» را میتوان وسواسی[۵۵]، افسرده[۵۶] و اسکیزوفرنیک[۵۷] نامید. جالب است اشاره کنیم زمانی که نوع «کودک انطباق یافته» یکی از همسران به آسانی قابل شناسایی است، معمولاً در کودک انطباقیافته، دیگری هم از همین نوع است. شاید رفتار یکی آشکارتر باشد. ممکن است آشفتگی یکی از آنها بیشتر از دیگری باشد، اما با وجود این، یک حالت من بسیار مشابه در هر دو وجود دارد به شکل ۱و۲و۱ مراجعه کنید ( ، ترجمه تبریزی، ۱۳۸۸)
همسر کودک انطباق یافته وسواسی
شکل ۱-۲
نمودار ۱-۲ و ۲-۲ و ۳-۲ (نمونهای از یک نمودار کودک انطباق یافته وسواسی است اقتباس از ، ترجمه تبریزی، ۱۳۸۸).
همسر کودک انطباق یافته افسرده
شکل ۲-۲
همسر کودک انطباق یافته اسکیزوفرنیک
شکل ۳-۲
کارکردهای مثبت و منفی «کودک طبیعی»
«کودک طبیعی» برطبق خواستههای درونی خود رفتار میکند وتوجهی به محدودیتهای والدین ندارد و احساسات خود را به راحتی نشان میدهد. این رفتار باعث میشود تا فرد ناراحتیهای خود را بیان کند و در آینده دچار مشکلات جسمانی و روانی نشود «کودک طبیعی» در بزرگسالی میتواند قوانین بیهوده و رسوم کهنه را کنار گذارد و روش های جدیدی را ابداع نماید. اما این رفتارهای خودانگیخته ریسکپذیر هم هستند و پیامدهای غیرقابل پیشبینی و آسیبزا هم میتوانند داشته باشند. عدم رعایت آداب و رسوم میتواند شخص را مطرود سازد و عدم باعث پایمال شدن حقوق دیگران شود. بنابراین رفتارهای «کودک طبیعی» نیز دارای جنبههای مثبت و منفی میباشد (آرین، ۱۳۷۲؛ ساعتچی، ۱۳۷۴).
کارکردهای حالت خود «والد»: «والد کنترلکننده و مستبد» و «والدین مهربان و پرورشدهنده»
حالت خود «والد» شامل ضبطهایی که رفتارهای والدین و افراد مهم زندگی میباشد که در موقعیتهای مشابه شخص آنها را به صورت تقلید و بدون تغییر تکرار میکند «والد کنترل کننده و مستند» در رفتار و کلمات خود دیگران را تحقیر و سرزنش میکند به آنها دستور میدهد خواستار برقراری نظم و انضباط میباشد اگر اشتباهی از دیگران ببیند آن را تنبیه می کند. وقتی فرد چنین رفتارهایی از خود نشان میدهد از محتویات «والد» خود به صورت «والد کنترلکننده و مستند» استفاده می کند در اوقاتی نیز ممکن است افراد اقوام به مراقبت و ابراز توجه به دیگران میکند از آنها دلجویی کرده و سعی میکنند نیازهایشان را برآورده سازند. رفتارهایی که نشاندهنده توجه و محبت هستند قسمت دیگری از کارکردهای «والد» هستند که با عنوان «والدمهربان و پرورش دهنده» مشخص میشود. افراد براساس محتویات «والد» خودکنشهای «والد کنترلکننده» و «والد مهربان» را از خود نشان میدهند. و چگونگی ظهور این رفتارها بستگی به آموختههای قبلی و محتوای «والد» قرار دارد. البته ممکن است این محتوی توسط «بالغ» مورد بازنگری قرار گیرد و محتوای آن دچار تغییراتی شود (جونز و استوارت، ترجمه دادگستر، ۱۳۷۶).
بخشهای مثبت و منفی «والد کنترلکننده و مستبد»:
کنشهای ناشی از «والد کنترل کننده و مستبد» در جاهایی که نیاز به رهبری، نظم و کنترل وجود دارد بسیار مفید هستند و باعث میشود امورات به دقت و به درستی انجام گیرند حالت افراطی «والد کنترل کننده و مستند» قدرت انتقاد، تفکر و خلاقیت دیگران را محدود میسازد و به فرد اجازه میدهد به راحتی دیگران را تحقیر و سرزنش کند (ساعتچی، ۱۳۷۴).
بخشهای مثبت و منفی «والد مهربان و پرورشدهنده»
«والد مهربان و پرورشدهنده» مثبت رفتارهای مراقبت و توجه خالص به دیگران را در خود دارد و به افراد در جهت رشد و رفع نیازها کمک میکند «والد مهربان و پرورشدهنده» منفی، توجه و مراقبت بیش از اندازه نسبت به دیگران دارد و فرصت رشد و حل مساله را از دیگران میگیرد و از طرفی خود را از دیگران بالاتر و برتر دانسته و با فرض عدم توانایی دیگری در برخورد با مسائل زندگیاش سعی میکند مشکلات او را حل نماید و به نوعی فرد را تحقیر کرده تحت سلطه نگهدارد (جیمز و ساروی، دادگستر، ۱۳۸۲).
هدف کلی تحلیل رفتار متقابل (TA)
هدف کلی کمک به افراد برای داشتن احساس خوب در مورد خودشان، چیز جدیدی نیست. صحبت کردن در مورد تحلیل رفتار متقابل آسان است. واژگان آن ساده هستند و بیماران در همان جلسۀ اول مصاحبه با مفاهیم آن آشنا میشوند، اما به همان اندازه که هر کدام از این عناصر میتوانند مناسب باشند، در صورتی که خود آن روش به عنوان یک کل چیز جدیدی برای عرضه نداشته باشد، همه آنها بیارزش خواهند بود. در اصل، تحلیل رفتار متقابل یک حد میانه بین سنت تحلیلی با تأکید بر مکانیسمهای روانی، سایقها، روابط انتقال و گرایش به تمرکز بر حل و فصل عمیق تعارضات بیمار و رویکردهای رفتار و ارتباط مدار است. تحلیل رفتار متقابل تاکید بر درک پیوندهای میان واقعیات درونی روانی فرد و تبادلات جاری او با دیگران – اغلب اعضای خانواده- را به رویکرد تحلیلی میافزاید ( ، ترجمه تبریزی، ۱۳۸۸).
هدف ما عمدتاً رفتار متقابل بالغ- بالغ است. این رفتار به وسیلۀ اهداف مثبت تقویت میشوند. و به واسطهی فرایندی کارآمد عمل میکنند. به عنوان یک مربی و تعلیمدهنده، فهم محدودهای وسیع از روابط متقابل و چگونگی آشکارشدن این روابط به ما کمک میکند تا تشخیص دهیم که چه اتفاقی میافتد و برای دیگران حق انتخاب قائلیم. برای مثال در روابط بالغ- بالغ محول کردن کاری به یکی از همکاران خود میتواند احساس بهتری را به وجود آورد (کلایتون، ۲۰۰۷).
آسیبشناسی روان
۱- آسیبشناسی ساختاری:
برن، خاطرنشان کرده است که گاهی اوقات شخص یک یا بیش از یکی از حالات نفسانی خود را مسدود میکند و از خود میراند. او این حالت را حذف یا بیرون راندن یا طرد مینامید. افرادی که والد را از خود بیرون میرانند بدون قواعد از پیش تعیین شده در مورد دنیا عمل میکنند. و در عوض آنها در هر وضعیت قواعد تازهای برای خود ایجاد میکنند. اگر فرد بالغ را حذف کند، دریچه توانمندی رشد خود را برای واقعیتسنجی میبندد و به جای آن فقط گفتگوی درونی بین کودک و والد درون را میشنود. کسی که کودک درون را حذف کند و از خود براند در را به روی محفوظات دوران کودکی خود میبندد. چنین فردی اغلب سرد، منطقی و خشک به نظر میرسد. اگر دوتا از سه حالت نفسانی حذف شوند آن حالت نفسانی که فعال است، دائمی یا حذف کننده نامیده میشود (جونز و استوارت، ۱۹۴۰، ترجمه دادگستر، ۱۳۷۶)
شخصی که دارای شخصیت «والد» ثابت، «کودک» ثابت یا «بالغ» ثابت است نسبت به وقایع اطراف خود و انگیزهها همیشه به صورتی ثابت، یکنواخت و پیشبینی شده پاسخ میدهد و وضع روحی او همیشه ثابت است (هریس، ۱۹۷۳؛ ترجمه فصیح، ۱۳.۸۴).
اشخاصی هستند که مشکلی شبیه انسداد (طرد[۵۸]) حالت نفسانی دارند لیکن با شدت کمتری به آنان به نحوی ثابت قدم یک حالت نفسانی را بر دو حالت دیگر ترجیح میدهند لیکن آنها را کاملاً مسدود نمیکنند (جیمز و جنگوارد، ترجمه قاسم زاده، ۱۳۸۴). مشکل ساختاری دیگر آلودگی[۵۹] است که طی آن بخشی از حالت خود فرد وارد بخش دیگری شود. بالغ بخشی از حالت خود است که به احتمال زیاد به تصمیمات والد یا افسانهها و خیالپردازیهای کودک آلوده میشود (پروچسکا و نورکراس[۶۰]، ۱۹۹۹، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۳).
براساس نظریۀ برن، در درون هر فردی میتوان محدودی از انرژی روانی وجود دارد و این میزان انرژی تنها برای نیرو بخشیدن به یکی از این حالات، در یک زمان کفایت میکند. به همین دلیل، در صورتی که حالت «من والد» انرژی را در اختیار گرفته و عمل کند، حالات «بالغ» و «کودک» خاموش هستند. ما میتوانیم این موضوع را به شکل نمودار از طریق ترسیم دایره مربوط به حالت من فعال به صورت بزرگتر از دو دایره دیگر، به نمایش بگذاریم. در برخی از موارد، یکی از حالات من، تا اندازهای نیرو میگیرد، گفته میشود حالت دیگر را «آلوده» یا «از کار انداخته» کرده است. این وضعیت در شکل ۲ نشان داده شده است ( ، ترجمه تبریزی، ۱۳۸۸)
«بالغ» به وسیله «کودک» آلوده شده است. «والد» انرژی را در اختیار دارد.
شکل ۴-۲
برن گاهی از لغت هذیان برای توضیع نوعی باور خاص که از آلودگی کودک سرچشمه میگیرد، استفاده میکرد. آلودگی دو طرفه زمانی اتفاق میافتد که شخص پیامهای والدی را بازنواز میکند و با باورهای کودک درون آنها را تأیید می کند و هر دوی اینها با واقعیت اشتباه گرفته میشود (جونز و استوارت، ۱۹۴۰، ترجمه دادگستر، ۱۳۷۴).
۳- آسیبشناسی کارکردی:
در این نوع از آسیبشناسی فرد یک حالت من را با سرسختی و لجاجت حفظ میکند. یا بنا به هر موقعیت از سرعت از یک حالت من به حالت دیگر جابه جا میشود. بدین ترتیب بیمناسبت نیست که در مورد برخی از اشخاص از ناپایداری نیروگذاری روانی بدون وجود عیب و نقص در حد و مرزهای حالت من سخن بگوییم. نوع مکمل چنین افرادی نیز با حد و مرز «حالات من» سالم و نیروگذاری روانی کند وجود دارد. افرادی که در شروع یا خاتمه بخشیدن به بازی یا به تفکر بحث اخلاقی کند هستند، افراد ضعیفالنفس، که دارای هویت قوی نیستند به آسانی از یک حالت من به حالت دیگر میلغزند. به عبارت دیگر دارای حد ومرز «حالت من» سست هستند (برن، ۱۹۶۱، ترجمه فصیح، ۱۳۷۳).
هدف از تحلیل رفتار مقابل دستیابی به کنترل اجتماعی است. بدین منظور که هر وقت فرد با اشخاصی سرو کار داشته باشد که آگاهانه یا ناآگاهانه سعی نمایند کودک یا والد او را فعال کنند بالغ او بتواند قدرت اجرایی شخصیت خویش را حفظ کند. این نه بدان معناست که در موقعیتهای اجتماعی آنها بالغ فعال است یا باید باشد، بلکه به این معناست که این بالغ است که تصمیم میگیرد چه موقع کودک یا والد را آزاد بگذارد و چه موقع خود مجدداً قدرت اجرایی را در دست بگیرد (برن ۱۹۶۱؛ ترجمه فصیح، ۱۳۷۳).
تحلیل رفتار متقابل ابزاری قدرتمند برای نمایش و تجزیه و تحلیل الگوهای روابط متقابل است. از آنجا که اصل آن از مشاهدههای درمانی زوجها میآید، تحلیل روابط متقابل در رفع ناسازگاریهای فردی و اجتماعی بسیار موثر است (دانی[۶۱] بارنس[۶۲]، ۲۰۰۴).
واحد آمیزش اجتماعی تبادل یا رفتار متقابل نام دارد. اگر دو یا چند نفر در برخوردی اجتماعی با هم روبرو شوند دیر یا زود یکی از آنها حرف میزند یا به گونهای رفتار میکند که نشانه به رسمیت شناختن فرد یا افراد دیگر است که محرک تبادل نام دارد. آنگاه شخص دیگر، متقابلاً حرفی میزند یا به گونهای رفتار میکند که به نحوی با این محرک ارتباط دارد و پاسخ نامیده میشود. تحلیل ساده تبادل ممکن است با این سر و کار داشته باشد که معلوم شود کدام حالت من سبب بروز محرک تبادل شده و کدام حالت من دادن پاسخ تبادل را به عهده گرفته است (برن، ۱۹۶۱؛ ترجمه فصیح، ۱۳۷۳)
انواع تبادل
سه نوع مبادله وجود دارد: مکمل[۶۳]، متقاطع[۶۴]و ساده یا پنهانی[۶۵]. برای هر یک از آنها یک قانون ارتباطی مطابق با آن وجود دارد. یک مبادله مکمل (غیرمتقاطع یا موازی) مبادلهای است که در آن مسیرهای (جادههای ارتباطی) محرک و پاسخ موازی هستند به طوری که فقط دو حالت نفسانی دیگر میباشند (هر یک از طرف یک نفر). یک مبادله مکمل به خصوص میبایست دو معیار را اتخاذ کند: الف: پاسخ از همان حالت نفسانی میآید که محرک به طرفش میرود و (ب) پاسخ به طرف همان حالت نفسانی میرود که محرک از آن آغاز شده است. مبادلات مکمل ممکن است میان هر کدام از دو حالت نفسانی برقرار شود. اولین قانون ارتباط این است که تا زمانی که مسیرها موازی باشند ارتباط میتواند به طور نامحدودی ادامه یابد (وولمز و براون و هیوج، ترجمه عظیمی ۱۳۸۴).
نمودارهای ۵-۲ و ۶-۲، نمودار مبادلات مکمل است اقتباس از اوولمز و براون و هیوج، ترجمه عظیمی، ۱۳۸۴).
نمودار ۵-۲ مبادلات مکمل
نمودار ۶-۲ مبادلات مکمل
یک مبادله متقاطع هنگامی رخ میدهد که خطوط ارتباطی موازی نیستند و معیارهای بالا را رعایت نمیکنند. دومین قانون ارتباط این است که وقتی ارتباط موازی نباشد یک فاصله (بعضی مواقع فقط یک فاصله مختصر و موقتی) در ارتباط ایجاد میشود و احتمالاً شرایط متفاوتی به دنبال آن میآید. بعضی موارد یک مبادلۀ متقاطع (و قطع ارتباط) ایجاد میشود و حتی اگر چه به نظر میرسد که هر دو شرایط لازم برای یک مبادله موازی وجود دارد. برای روشن کردن این موضوع، لازم است حالات نفسانی «والد» و «کودک» را به اجزاء توصیفی خودشان تقسیم نماییم. این امر نشان میدهد که آنها طوری عمل میکنند که به نظر میرسد دو حالت نفسانی جد از هم هستند و به این ترتیب نیازمندیهای لازم برای یک مبادله متقاطع را فراهم میکنند (وولمز و براون و هیوج، ترجمه عظیمی، ۱۳۸۴).
مقالات و پایان نامه ها درباره :جلو یاری- فایل ۳