سازمان مذهبی در زمان خلفای عثمانی دارای ویژگی های خاصی بود که عمدهترین آن را میتوان سهم و نفوذ قدرت مذهب بر نهادهای سیاسی و اجتماعی برشمرد. به لحاظ عرفی حاکمیت عثمانیها در چندین قرن، نمایشگر قدرتی بوده است که اسلام، به عنوان نماد رسمی آن به شمار میرفته است. اسلام در این دوره برای حاکمین عثمانی علاوه بر ایجاد اعتبار معنوی، این قدرت را به آن ها بخشیده بود که با گسترش قلمرو خود عنوان «خلیفه ی مسلمانان جهان» را به خود اختصاص دهند و در نبرد با دیگر کشورهای غیر مسلمان خود را منادی و پرچم دار اسلام دانسته و جنگ های خود را به عنوان جنگ کفر و اسلام مطرح سازند. پیروزی های سیاسی و نظامی دولت عثمانی خود عاملی برای آن بود که گرایش های مذهبی همراه با گرایش های سیاسی عجین گردند و در یک کنش متقابل، باعث قدرت مذهب در سطح اجتماعی و اسطورهای شدن قدرت خلیفه در سطح سیاسی گردد. اما با توجه به ساختار سیاسی دولت عثمانی، شکل ویژهای از ارتباط میان مذهب و سیاست برقرار گردیده بود (Turan,1990:28).
۱-۲- اسلام گرایی در دوره ی فروپاشی امپراطوری
در اواخر قرن هجدهم، امپراطوری عثمانی دیگر نمی توانست از خود در برابر قدرت نظامی رو به افزایش اروپا محافظت کند و یا مانع نفوذ تجاری قدرت های اروپایی در محدوده ی قلمرو خود شود. در عین حال در همین سال ها روسیه تصرف بالکان و دسترسی به دریای مدیترانه را در سر میپروراند و در مقابل بریتانیا با هدف جلوگیری از پیشروی های بیشتر روسیه و محافظت از منافع تجاری و سیاسی خود، در جهت تقویت امپراطوری عثمانیان تلاش میکرد. بدین ترتیب بود که امپراطوری عثمانی توانست یک قرن دیگر نیز به حیات خود ادامه دهد (لاپیدوس،۸۳۳:۱۳۸۱ و۸۳۲). در واقع این امپراطوری، حیات خود در قرن نوزدهم را مدیون وجود توازن قوا بین قدرت های اروپایی می داند، بالاخره در سال ۱۹۰۸ به دلیل بروز یک بحران سیاسی در امپراطوری عثمانیان توازن قوا بین دولت های اروپایی به هم خورد و تا شروع جنگ جهانی اول فرایند تجزیه ی امپراطوری عثمانی به تاخیر افتاد (لاپیدوس،۸۳۸:۱۳۸۱ و۸۴۰).
در حالی که با شکل گیری رنسانس و انقلاب صنعتی، تغییرات اساسی در زندگی مردم اروپا شکل گرفته بود امپراطوری عثمانی در همان زندگی قرون وسطایی خود باقی مانده بود. امپراطوری به دلیل از دست دادن توان اقتصادی- اجتماعی خود، دیگر قادر به حفظ موازنه با قدرتهای دیگر اروپایی نبود در این زمان نخبگان و کارگزاران امپراطوری در صدد یافتن چاره برآمدند. آن ها برای مداوای امپراطوری بیمار، دو نوع راه حل کاملاً متفاوت ارائه نمودند. کارگزاران و نخبگان غیرمذهبی، راه حل را در غربی و لائیک نمودن جامعه میدیدند و بیشترین تلاش خود را جهت غربی و مدرنیزه نمودن ارتش و بوروکراسی به کار بردند و نخبگان سکولار که در دیوان اداری امپراطوری نفوذ داشتند، مدرنیزاسیون و لائیسم را ضروری دانست (قاسمی،۱۶۰:۱۳۷۴).
در واقع از همان اوایل قرن هفدهم، عثمانیان در این فکر بودند که یکپارچگی سیاسی و قدرت نظامی از دست رفته خود را بازیابند در این خصوص آن ها به دو گروه تقسیم میشدند، گروهی از آن ها که «بازگشت طلب» نامیده میشدند خواستار رجوع به قوانین مسلمانان باشکوه بودند و با هر گونه تغییری که امکان سلطه ی اروپاییان و مسیحیان بر مسلمانان را فراهم می آورد مخالفت میکردند.گروه دوم که مدرنیست (تجدد خواه) نامیده میشدند خواستار استفاده از روش های خاص اروپایی برای تعلیم، سازماندهی و اداره ارتش بودند و از انجام تحولات اقتصادی، آموزشی و اجتماعی بر اساس الگوهای غربی حمایت میکردند. در سراسر قرن هجدهم و اکثر سال های قرن نوزدهم کشمکش شدیدی بین طرفداران این دو گرایش وجود داشت. اما نهایتاً مدرنیست ها غلبه یافتند و به پیاده کردن دیدگاه خود پرداختند. به هر حال در اثر اجرای برنامه ی تنظیمات، جامعه ی عثمانی متحول گردید و نهادهای آموزشی و قضایی اسلامی استقلال خود را از دست دادند و عقیده ی برتری مسلمانان بر غیر مسلمانان به فراموشی سپرده شد. در واقع در طی دوره ی تنظیمات، نخبگان عثمانی با هدف به وجود آوردن حکومتی قوی و ایجاد اتحاد و یکپارچگی بین گروه های مختلف قومی و مذهبی، ساختارهای اساسی جامعه ی اسلامی خود را دستکاری کردند و نظام های آموزشی، قضایی و مذهبی غیر دینی را جایگزین نظام های آموزشی و مذهبی سنتی خود نمودند (لاپیدوس،۸۴۱:۱۳۸۱ و ۸۴۲).
به علاوه تا دهه ی ۱۸۶۰ گروه های مخالفی علیه تنظیمات شکل گرفتند که از حمایت برخی از افسران پایین رتبه نظامی، علمای لیبرال و طلاب علوم دینی نیز برخوردار بودند.گروه های روشنفکری مذکور در دهه ی۱۸۶۰ «جامعه ی عثمانیان جوان» را تشکیل دادند. آن ها سه هدف عمده را دنبال میکردند: استمرار حیات رژیم عثمانیان، احیای اسلام، و مدرن کردن جامعه بر اساس الگوهای غربی، آن ها معتقد بودند میزان ارزش و اعتبار امپراطوری به میزان تعهد و توجه آن نسبت به حقوق فطری شهروندان، امنیت جانی و مالی افراد، عدالت، و برقراری رابطه مسالمت آمیز بین مسیحیان و مسلمانان بستگی دارد. این افراد اعتقاد داشتند رژیم مشروطه، تجلی بخش ارزش های سیاسی و اخلاقی است که هم در اسلام و هم در فرهنگ اروپایی وجود دارد. با توجه به این عقاید و نظرات، عثمانیان جوان را میتوان مسلمانان مدرنیست (تجدد خواه) نامید. آن ها میگفتند اگر اسلام را درست بشناسیم خواهیم دید که دین با مدرنیسم و حکومت مشروطه هیچ گونه تضادی ندارد (لاپیدوس،۸۴۳:۱۳۸۱ و۸۴۲).
پس از دهههای ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ که سال های قدرتمندی عثمانیان جوان بود رژیم اقتدارگرا و دیکتاتوری در رأس کار آمد که با مدرنیسم و مشروطه شدیداً مخالف بود، در این رژیم سلطان به عنوان متولی اسلام و صاحب اختیار کلیه ی مسلمانان جهان تلقی میشد. در طی دو دهه ی۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ نسلی از روشنفکران ترک شکل گرفت. که در دوره ی حاکمیت این رژیم به دلیل تحولات اقتصادی و آموزشی متعددی که انجام گرفت موقعیت اجتماعی آنان، بیش از پیش ترقی کرد. در سال ۱۸۸۹ روزنامه نگاران، نویسندگان، ناشران و مبارزان تبعیدی «جامعه ی عثمانی برای اتحاد و ترقی» را بنیان نهادند. آن ها به سلسله ی عثمانیان وفادار بودند و تنها برقراری نظام مشروطه و حاکمیت قانون اساسی را مطالبه میکردند. ترکان جوان به دوگروه تقسیم می شدند. گروهی که به ظهور سلطانی قوی، تمرکز قدرت در دست حکومت مرکزی، و تسلط یافتن عناصر اسلامی- ترکی در جامعه ی عثمانی تمایل داشت. وگروهی که بر حکومتی غیر متمرکز تأکید میکرد. این گروه توجه کمتری به شهروندان ترک و مسلمان امپراطوری داشت و از نظامی فدرالی که در آن همه ی اقلیت ها، خودمختاری داشته باشند حمایت می نمود (همان منبع:۸۴۴).
در سال ۱۹۰۵ مصطفی کمال (یکی از افسران ارتش عثمانی که بعدها رئیس جمهوری ترکیه شد) «جامعه پدری» را تشکیل داد و در سال ۱۹۰۷ نیز کنگره ی ترک های جوان «کمیته اتحاد و ترقی» را به وجود آورد. کمیته ی اتحاد و ترقی در سال ۱۹۰۸ با کمک برخی از نیروهای ارتش توانست سلطان را به بازگرداندن نظام مشروطه سال ۱۸۷۶ وادار نماید و به این ترتیب مجدداً نظام مشروطه برقرار شد. به دنبال برقراری مجدد نظام مشروطه در سال ۱۹۰۸ کشمکش سه جانبهای بر سر قدرت بین ارتش، لیبرال های کمیته، و محافظه کاران مسلمان در گرفت که نهایتاً در سال ۱۹۱۲ با پیروزی ارتش خاتمه یافت. در سال ۱۹۱۶ دولت تشکیل شده توسط کمیته ی اتحاد و ترقی، اختیارات شیخ الاسلام را کاهش داد، سرپرستی و اداره ی دادگاه های اسلامی را در دست وزارت دادگستری قرار داد، و اداره ی دانشکده ها و مراکز آموزشی مسلمانان را نیز بر عهده وزارت آموزش و پرورش نهاد. در سال ۱۹۱۷ نیز قانون خانواده جدیدی که برگرفته از اصول حقوقی اروپا بود تهیه و تدوین شد. برنامهای که کمیته اتحاد و ترقی برای انجام اصلاحات دنبال میکرد در عین سکولار و غیر دینی بودن شدیداً جهت گیری ترکی داشت. رهبران این کمیته در جریان سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۸ که قدرت را در دست داشتند سعی کردند امپراطوری عثمانی را بر پایه ملیت ترک تعریف کنند. با این حال ایده ملت ترک در اواخر دوره عثمانیان شروع به شکل گیری کرد. در این زمان وفاداری به اسلام و امپراطوری عثمانی به عنوان نوعی وطن پرستی شناخته شد و افکار و عقاید پان اسلامی در این زمان باعث ایجاد نوعی وحدت سیاسی بین ترک های امپراطوری گردید به علاوه در این زمان، ترک ها به بیداری فرهنگی رسیدند و با هدف ترویج زبان و فرهنگ خود در سطح امپراطوری به اصلاح این دو مقوله دست یافتند (لاپیدوس،۸۴۵:۱۳۸۱ و۸۴۶ و ۸۴۷).
۲- اسلام گرایی در دوره ی جمهوری
۱-۱- اسلام گرایی در دوره ی اصلاحات و حکومت تک حزبی
وقایع سیاسی که در طول سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۸ به وقوع پیوستند دیگر امکانی برای حیات امپراطوری چند ملیتی و چند مذهبی عثمانی باقی نگذاشتند و به تدریج زمینه را برای ظهور دولت- ملت ترکیه فراهم کردند (لاپیدوس،۸۴۷:۱۳۸۱). بدین ترتیب امپراطوری عثمانی با امضای قرارداد ترک مخاصمه و ایجاد صلح در «مودروس» در سال ۱۹۱۸ به دست متفقین افتاد و سرانجام مجلس کبیر ملی در نوامبر ۱۹۲۲ با خلع سلطان عثمانی به عمر این امپراطوری پایان داد (فلاح زاده،۴:۱۳۸۴). و نخبگان نظامی و اداری آن به جمع کسانی که خواهان تشکیل کشور ملی و سکولار ترکیه بودندپیوستند. بعد از جنگ جهانی اول، مصطفی کمال اصول ترک های جوان را به مرحله اجرا گذاشت. در این زمان نخبگان ملی تحت رهبری وی توانستند تودههای مردم را علیه اشغالگران بسیج کنند و آن ها را به سمت حمایت از آرمان های ملی گرایانه خود سوق دهند.کمال در دوران پس از جنگ، جنبش دفاع از حقوق آناتولی را به وجود آورد، مجلس کبیر ملی را تأسیس کرد (۱۹۲۱) و رژیم جمهوری را بنیان نهاد. رژیم مذکور در قفقاز توانست جمهوری ارمنستان را شکست دهد، در سیسیل، فرانسویان را با شکست روبرو کرد و در آناتولی مرکزی نیز یونانی ها را شکست داد. در نتیجه ی پیروزی های پی در پی این رژیم بود که قدرت های اروپایی در سال ۱۹۲۳ مجبور شدند استقلال کشور ترکیه را بر اساس پیمان لوزان به رسمیت بشناسند. بدین ترتیب ترکیه در سال ۱۹۲۳ به عنوان دولت مدرن جدید پا به عرصه ی وجود نهاد (لاپیدوس،۸۴۸:۱۳۸۱ و ۸۴۷).
تاریخ مدرن را میتوان به دو بخش تقسیم کرد، دوره ی زمانی اول، بین سال های ۱۹۲۱ تا ۱۹۵۰ که دوران دیکتاتوری ریاست جمهوری آتاتورک، انجام اصلاحات دینی، و آغاز فرایند صنعتی شدن بود. و دوره ی دوم که از سال ۱۹۵۰ آغاز گردیده است و تا حال حاضر ادامه دارد. استقرار یک نظام سیاسی چند حزبی، افزایش شکاف های اجتماعی، وقوع تحولات مهم اقتصادی، و ظهور کشمکش های ایدئولوژیک از جمله مشخصات دوره ی دوم میباشد. دوره ی اول که دوره ی کمالیستی نیز نامیده می شود. با وضع «قانون تشکیلات بنیادی» آغاز گردید. در سال ۱۹۲۳ مصطفی کمال آتاتورک به عنوان رئیس جمهور مادام العمر ترکیه برگزیده شد. در رژیم آتاتورک همانند رژیم عثمانیان یک گروه از نخبگان تحصیل کرده ی بوروکرات و نظامی بر مردم حکومت میکردند. در عین حال بر خلاف رژیم عثمانیان در این حکومت، علما و اشراف محلی از صحنه سیاست کنار زده شده بودند (لاپیدوس،۸۵۱:۱۳۸۱ و۸۵۰).
مهم ترین سیاست رژیم کمال، انقلاب فرهنگی بود. مصطفی کمال در نظر داشت تا تودههای مردم را در چارچوب ایدئولوژیک و فرهنگ مورد نظر رژیم خود، قرار دهد. ارتباط مردم با اسلام را قطع کند، و مردم را به سوی زندگی بر اساس اصول غربی و سکولاریستی سوق دهد. از این رو کمال به تدریج نهادهای سازمان یافته ی اسلامی را ملغی اعلان کرد. او در سال ۱۹۲۳ نظام سلطنتی و در سال ۱۹۲۴ نظام خلافت را برچید. همچنین در سال ۱۹۲۴ موقوفات و علما، تحت کنترل ادارهای با نام اداره ی مذهبی قرار گرفتند. در سال ۱۹۲۵ رژیم کمال فرقه های صوفی گری را غیر قانونی اعلان کرد و آن ها را منحل نمود. وی همچنین قانون خانواده ی جدیدی را بر اساس مجموعه قوانین سوئیس تدوین کرد و آن را جایگزین قوانین شریعت نمود (همان منبع: ۸۵۲).
یکی از مهم ترین اهداف اصلاحات کمالیسم، جایگزین کردن فرهنگ غربی به جای اسلام گرایی باگرایش به عثمانی و مواردی از این قبیل بود که بتواند قدرت نهادهای اسلامی و نمادهای های اجتماعی گذشته را در هم شکند. لذا بلافاصله، بعد از استقرار رژیم جمهوری، نهادهای سنتی و مذهبی تحت نظارت عالیه ی دولت قرار گرفت و سازمان مدیریت امور دینی که سازمانی وابسته به ریاست جمهوری بود امور رسیدگی به مسائل مذهبی را در کشور بر عهده گرفت که ریاست این سازمان از طرف شورای وزیران تعیین و منصوب می شد (Toprak,1988:12).
در واقع اقدامات آتاتورک در ۱۵ سال قدرتش در جهت آموزه های لائیسم، نشان «اقتدارگرایی سیاسی» لائیسم آتاتورکی، تاسیس سیستمی تک حزبی به نام «حزب جمهوری خواه خلق» و جلوگیری از رشد سایر احزاب بود. همچنین دلیل و نشان ضدیت با دین و آموزه های دینی لغو و ممنوعیت و حتی تغییر بسیاری از شعائر و سنن مذهبی در جامعه ترکیه بود. نشان «تجددخواهی» وی نیز در سیاست «غرب گرایی» و نگاه به غرب متبلور شد. بنابراین، در جمع بندی اصول و آموزه های کمالیسم در ترکیه می توان به مواردی همچون لائیسم، دولت مداری، اصلاح طلبی، جمهوری خواهی، پوپولیسم و غرب گرایی اشاره کرد (ماه پیشانیان،۸:۱۳۸۸).
مصطفی کمال در سال ۱۹۳۸ از دنیا رفت و همکار وفادارش عصمت اینونو جانشین وی شد. اما در واقع مسئله ی مهم این بود که فقدان توانایی ایدئولوژی مادی گرایی کمالیسم در جایگزینی و پاسخ گویی به سطوح مختلف جامعه در ارتباط با نیازهای ایدئولوژیک باعث گردید که اسلام تا ۱۹۴۵ یعنی بعد از ۲۵ سال تلاش برای سکولاریزه کردن و دین زدایی در جامعه ی ترکیه پابرجا و استوار باقی بماند و مذهب همچنان برای تغذیه و پاسخ گویی به آن نیازها به حیات خود استمرار دهد (Mardin,1985:124).
در ضمن در این دوره، ایالات متحده نیز که از بعد از جنگ جهانی دوم به مهم ترین حامی ترکیه تبدیل شده بود خواستار برقراری یک نظام چند حزبی و دموکراتیک در این کشور بود. با توجه به این عوامل بود که دولت اینونو در سال ۱۹۴۶ اجازه تشکیل حزب دموکرات را صادر کرد. حزب دموکرات که ائتلافی از تجار کوچک، زمینداران و کشاورزان متوسط و ثروتمند بود شدیداً علیه نخبگان بوروکرات و نظامی حاکم فعالیت میکرد. جهت گیری های مذهبی و اقتصادی این حزب کاملاً متفاوت با جهت گیریهای مذهبی و اقتصادی نخبگان حاکم بود. با برگزاری انتخابات در سال ۱۹۵۰ حزب حاکم شکست خورد و حزب دموکرات پا به عرصه ی قدرت گذاشت. این انتخابات نشان داد که مردم خواهان یک حکومت لیبرال و در عین حال شکیبا در مقابل اسلام میباشند، یعنی رژیم سکولاری که به مردم اجازه دهد دستورات دینی خود را انجام دهد. این حزب به مدت یک دهه سکان حکومت ترکیه را در دست گرفت (لاپیدوس،۸۵۵:۱۳۸۱ و۸۵۴). حزب دموکرات در پاسخ به حمایت های روستاییان همچنین اجازه تدریس مجدد علوم دینی در مدارس را صادر کرد و مساجد را مجدداً از حمایت دولت برخوردار نمود. در عین حال فرقههای صوفی گری همچنان تحت کنترل دولت باقی ماندند و موقوفات نیز همچنان در اختیار دولت قرار داشتند. به هر حال دموکرات ها این عقیده کمال را که تنها از طریق سکولاریزه کردن جامعه میتوان کشوری مدرن داشت قبول نداشتند. آن ها هم به مدرنیزه کردن اقتصاد و جامعه ترکیه معتقد بودند و هم به لزوم تحمل اسلام اعتقاد داشتند (لاپیدوس،۸۵۵:۱۳۸۱ و۸۵۴).
۱-۲- اسلام گرایی در دوره ی حکومت چندحزبی
درواقع از ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ (قبل از کودتای نظامی) تغییرات جدیدی در ارتباط میان مذهب و جامعه رخ داد و سیستم سیاسی از تک حزبی به چند حزبی تغییر یافت و نخستین انتخابات آزاد در سال ۱۹۵۰ صورت گرفت. فضای نسبتاً دموکراتیکی در کشور به وجود آمد و از فشار بر روی نیروهای مذهبی کاسته شد و آن ها امکان فعالیت بیشتری یافتند. لائیسم همچنان جزو اصول ثابت و خدشه ناپذیر حکومت به شمار میرفت و ضمناً شکل استقرار یافته و چارچوب ثابتی پیدا کرده بود. از نظر ساختار سیاسی حکومتی همچنان گرایشات اسلامی و مذهبی مردم در صورتی که به حیطههای اجتماعی و سیاسی کشیده می شد. خطری بزرگ محسوب میشد. و تمام مقررات و قوانین جزایی که در گذشته وجود داشت در این دوره نیز وجود داشت. اما این سیستم قدرت و صلاحیت و توان سرکوب خود را مانند گذشته از دست داده بود. لذا در این دوره، نیروهای مذهبی فعالیت بیشتری از خود بروز دادند و در حقیقت در ارتباط میان مذهب و سیاست در درون جامعه تغییرات مهمی در این دوره رخ داد. علاوه بر این، فعالیت طریقتهای مذهبی در این دوره به سرعت افزایش یافت. و گرایشات مختلف این طریقت ها که تا کنون مکتوم مانده بود بروز بیرونی پیدا کرد (Mardin,1991:135) .
همچنین آن چه در دهه ی ۱۹۶۰ قابل توجه است وجود کشمکش بین احزاب و گروه های مختلف می باشد. یعنی در دوره ی بعد از جنگ جهانی دوم به دلیل وارد آمدن فشارهای سیاسی و اقتصادی متعدد بر مردم ترکیه احزاب و جنبش هایی در این کشور پا گرفتند که خواهان اسلامی شدن دولت و جامعه در ترکیه بودند. «جنبش سعید نورسی» یکی از مهم ترین این جنبش ها بود. حزب رستگاری ملی نیز که در دهه ۱۹۶۰ به وجود آمد یکی دیگر از احزاب اسلام گرای ترکیه بودکه خواهان حکومتی بود که علاوه بر حمایت از اسلام و اصول اسلامی، سیاست خود را نیز بر پایه ی اسلام قرار دهد (لاپیدوس،۸۵۸:۱۳۸۱ و۸۵۶).
اسلام گرایان از دهه ی۷۰ به این نتیجه رسیدند که برای پیشبرد افکار و اجرای سیاست های مورد نظر خود در جامعه ی ترکیه، باید به تشکل سازی مدرن و یا همان فعالیت حزبی بپردازند. از این رو اولین حزب اسلام گرا به نام حزب «نظام ملی» در ژانویه ۱۹۷۰ توسط نجم الدین اربکان تاسیس گردید. اما حاکمیت لائیک دو سال بیشتر نتوانست آن را تحمل کند و در نهایت در مارس ۱۹۷۲ توسط دادگاه قانون اساسی منحل شد. اربکان بلا فاصله پس از انحلال حزب نظام ملی، دست به تشکیل حزب دیگری به نام حزب «سلامت ملی» زد. عمر حزب سلامت ملی بیش از حزب قبلی بود و تا کودتای سال ۱۹۸۰ نظامیان که در آن بسیاری از احزاب منحل شدند دوام آورد (ماه پیشانیان،۷:۱۳۸۸).
درواقع اولین جرقه های انشعاب و استحاله ی جریان های اسلام گرا در ترکیه را می توان از میانه های دهه ۷۰ مشاهده کرد. در این مقطع، دو دسته اسلام گرا وجود داشت، از طرفی گروهی با تشکیل حزب قانونی و در چارچوب نظام سیاسی لائیک ترکیه، در پی کسب قدرت سیاسی بودند و هیچ ابایی از شرکت در دولت های ائتلافی به همراه احزاب لائیک نداشتند و در سوی دیگر، گروه های اسلام گرای تندرو با حفظ مرام خود در مخالفت با ساختار لائیک نظام ترکیه، هر نوع شرکت در نظام سیاسی و ائتلاف با احزاب لائیک را مردود می دانستند. در میانه ی این دو طیف نیز گروه های متصوفه و طریقت های مذهبی در ترکیه بودند که از دهه ی ۶۰ نقش و حضور پر رنگی در پشت پرده سیاست داشتند. از طریقت های پرنفوذ در ترکیه می توان به طریقت هایی چون نقشبندیه، نورجو، عجزمندیه و طریقت فتح الله گولن اشاره داشت که نقش و نفوذ زیادی در پشت پرده ی سیاست در ترکیه ایفا کرده و می کنند. حزب رفاه، طولانی ترین زمان فعالیت سیاسی را در میان احزاب اسلام گرا در ترکیه داشته است. این حزب توانست چهارده سال در فضای سیاسی ترکیه فعالیت کند و برای اولین بار در تاریخ جمهوری ترکیه تا آن زمان یعنی در سال ۱۹۹۶ نجم الدین اربکان به مقام نخست وزیری رسید. این سمت بیش از یک سال برای وی دوام نیاورد (همان منبع:۹).
در فوریه ۱۹۹۷ با فشار نظامیان، در شبه کودتایی، کرسی حزب رفاه از سوی دادگاه قانون اساسی ترکیه منحل شد. بعد از این حزب، حزب فضیلت روی کار آمد که این حزب نیز پس از سه سال تحمل از جانب لائیک ها در نهایت در سال ۲۰۰۱ با این استدلال که حزب فضیلت در واقع ادامه دهنده ی راه حزب رفاه بوده و تمام اعضای سابق رفاه در آن عضو هستند و اینکه این حزب با ساختار لائیک تصریح شده در قانون اساسی تضاد دارد توسط دادگاه قانون اساسی منحل شد. در این مقطع با توجه به سابقه ی انحلال تمام احزاب اسلام گرای قبلی توسط دادگاه قانون اساسی، نخبگان حزب فضیلت به دو گروه منشعب گردیدند. گروهی از نخبگان سنت گراتر به رهبری رجایی کوتان به تشکیل حزب جدید دیگری به نام «حزب سعادت» مبادرت کردند، اما بخش دیگر حزب فضیلت که شاخه ی نوگرا و دموکرات تر و از نظر سنی جوان تر بودند، با جدا شدن از رهبری سابق حزب و حتی پدر معنوی احزاب اسلام گرا (نجم الدین اربکان) دست به تشکیل حزب «عدالت و توسعه» زدند. تغییر محسوسی که در این انشعاب به نظر می رسید، این بود که برای اولین بار در تاریخ سیاسی ترکیه، حزبی اسلام گرا در عین حال معتقد به اصول ساختار سکولار جمهوری ترکیه متولد شد. در واقع نخبگان اسلام گرای حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان و عبدالله گل، سکولاریسم را نه به عنوان الزام، بلکه به عنوان «باور» پذیرفته اند و به حرکت در چارچوب اصول سکولار باور علمی و عملی دارند. به هرحال پیروزی حزب عدالت و توسعه با ریشه های اسلامی در انتخابات سال ۲۰۰۲ نشان از گسترش اسلام گرایی در این کشور داشت (ماه پیشانیان،۱۱:۱۳۸۸).
نیروهای دخیل در میتینگ های جمهوری، بیانیه ی ارتش، آرای دادگاه قانون اساسی و ادغام احزاب چپ نتوانستند مانع حزب عدالت و توسعه در تصرف کاخ ریاست جمهوری شوند. حزب عدالت و توسعه با سود جویی از این بحران در انتخابات ۲۲ ژوئیه ۲۰۰۷ پیروز شد. به این ترتیب آرای ۴/۳۴ درصدی آن در انتخابات نوامبر ۲۰۰۲ در انتخابات ژوئیه ی ۲۰۰۷ به ۵/۴۶ درصد رسید (یاووز،۳۹۹:۱۳۸۹). حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان نخست وزیر کنونی ترکیه، در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۱، ۵۰ درصد آراء را به خود اختصاص داد و با تصاحب ۳۲۶ کرسی از مجموع ۵۵۰ کرسی پارلمان توانست برای سومین بار پیاپی، توانست دولت و جمهوری ترکیه را بار دیگر به دست گیرد (رجا نیوز، ۱۳۹۰).
ب) شخصیت ها ، جریان ها و احزاب اسلام گرای ترکیه
۱-رهبران و شخصیت ها ی اسلام گرا
۱-۱- نجم الدین اربکان
اربکان در سال ۱۹۲۶ در شهر ساحلی سینوپ واقع در شمال ترکیه و در کرانه ی دریای سیاه متولد شد. وی که فارغ التحصیل رشته ی مهندسی مکانیک است مدتی در استخدام یک کارخانه تانک سازی آلمان بود تا اینکه در سال ۱۹۶۹ وارد صحنه ی سیاست شد. اربکان در آغاز طرفدار حزب عدالت بود. و سپس حزب نظام ملی را تاسیس کرد، ولی پس از کودتای نظامی سال ۱۹۷۱ در ترکیه، این حزب منحل شد. اربکان به سرعت در سال ۱۹۷۳ حزب اسلامی دیگری را به نام حزب نظام ملی (نجات ملی) بنیان نهاد و نیز در دهه ی ۱۹۷۰ سه بار در دولت های ائتلافی دمیرل و اجویت، معاون نخست وزیر شد. وی در جریان قبرس، برای حمایت از مسلمانان ترک این کشور فعالیت زیادی نشان داد و یکی از عناصر مشوق ترکیه برای مداخله ی نظامی در قبرس بود. اما حزب نظام ملی اربکان نیز با کودتای نظامیان در سال ۱۹۸۰ منحل شد. و او تا سال ۱۹۸۷ از هر گونه فعالیت سیاسی بر کنار ماند. با سپری شدن این دوره، اربکان رهبر حزب رفاه را که یکی از دوستانش به نام احمد تکرال تشکیل داده بود، بر عهده گرفت و این حزب تحت رهبری او به سرعت رشد کرد، به طوری که در مدت شش سال به حزب اول ترکیه تبدیل شد و در انتخابات پارلمانی دسامبر ۱۹۹۵ با کسب ۳۸/۲۱ درصد آراء بیش از ۱۵۰ کرسی از ۵۵۰ کرسی پارلمان را به دست آورد. وی همچنین توانست با حزب راه راست به رهبری خانم تانسو چیللر و حزب اتحاد بزرگ ترکیه به رهبری محسن یازیجی اوغلو ائتلاف کند و قدرت را به دست بگیرد. اربکان، در آغاز دوران نخست وزیری بین دو انتخاب قرار گرفت، اجرای شعائر اسلامی یا پیروی از واقع گرایی سیاسی، ولی او به هر حال سعی کرد که تدابیر اسلامی را وارد زندگی اجتماعی کند (زارع،۲۳۷:۱۳۸۳).
برخی معتقدند که اربکان آتاتورک را ملحد و کافر می پنداشت و اقدام او را در ممنوعیت حجاب اسلامی نقض حقوق بشر می دانست. ولی خود وی در مصاحبه ای گفته است اگر آتاتورک نیز زنده بود عضو حزب رفاه می شد! به هر حال او بسیار می کوشید که محافل و مراکز قدرت را در ترکیه از خود راضی نگه دارد، ولی نظامیان که دولت وی را عامل رشد اسلام گرایی در ترکیه می دانستند به رهبری ژنرال حقی کارایی، رئیس ستاد مشترک ارتش، علیه دولت وی کودتا کردند و اربکان را به استعفاء واداشتند. پس از سرنگونی دولت ائتلافی اربکان حزب رفاه با استناد به ماده ی ۶۸ و ماده ی ۶۹ قانون اساسی، با ادعای اقدامات منافی با نظام لائیک کشور منحل گردید. اربکان نیز پس از آن، رهبری معنوی حزب فضیلت را که دنباله ی حزب رفاه است بر عهده گرفت (همان منبع:۲۳۸).
اربکان پیش از ورود به عرصه ی سیاست، کرسی استادی دانشگاه های ترکیه را بدست آورده بود و ثروت شخصی او را بیش از پنجاه میلیون دلار برآورد می کردند. ولی در سراسر ترکیه و بین ترک های مقیم اروپا طرفداران زیادی دارد و بخش اروپایی حزب رفاه معروف به «میل گروش» از او بسیار حمایت می کند وی از نظر اخلاقی، فردی بسیار خوشرو و خوش برخورد است و نیز در رفتارش نوعی لجاجت سیاسی برای رسیدن به اهداف سیاسی- اسلامی به چشم می خورد (بولاچ،۱۳۷۸: ۱۴ تیر). وی در سن ۸۵ سالگی در ۲۷ فوریه ی ۲۰۱۱ درگذشت.
۱-۲- رجب طیب اردوغان
رجب طیب اردوغان در سال ۱۹۵۴ در بی اوغلوی استانبول متولد شد و تحصیلات متوسطه اش را در مدرسه امام خطیب استانبول به پایان رساند. او که فارغ التحصیل رشته ی اقتصاد از دانشگاه مرمره است، بعد از خدمت سربازی، فعالیت خود را د ر بخش خصوصی شروع کرد و با کار همزمان در شرکت خصوصی توانست زندگی متوسطی تشکیل دهد. اردوغان به علت گرایش های اسلامی در سال ۱۹۶۹ به عضویت حزب سلامت ملی استانبول درآمد و رسماً زندگی سیاسی خود را آغاز کرد. او در سال ۱۹۷۰ رییس جوانان حزب سلامت ملی در بی اوغلوی استانبول و در سال ۱۹۷۶ رئیس جوانان آن حزب در شهر استانبول شد و تا سال ۱۹۸۰ در این سمت به فعالیت پرداخت. با کودتای نظامی، فعالیت سیاسی علنی وی نیز متوقف شد. تا اینکه با شروع دوباره ی فعالیت احزاب سیاسی در سال ۱۹۸۵ ریاست این حزب را در شهر استانبول بر عهده گرفت و در سال ۱۹۸۶ به عضویت هیأت مدیره ی مرکزی حزب رفاه درآمد، وی به زبان های عربی و انگلیسی تسلط کامل دارد (زارع،۲۴۰:۱۳۸۳).
برخی از صاحب نظران سیاسی در اواسط دهه ی ۱۹۹۰ که حزب رفاه را در برگیرنده ی دو گروه محافظه کار و تندرو می دانستند، اردوغان را در زمره ی گروه محافظه کار حزب به شمار می آوردند و با توجه به محبوبیت چشمگیر اردوغان در بین مردم و بالا بردن اعتبار آن حزب، برخی معتقدند که او جانشین اربکان خواهد بود، ولی وقایع به شکل دیگری رقم خورد. نظام لائیک، اردوغان را که شهردار موفق شهر دوازده میلیون نفری استانبول بود با اتهامی بسیار بی پایه محکوم به زندان کرد وطبیعی بود که محکومیت او به زندان باعث محرومیت دائمی اش از فعالیت های سیاسی می شد اتهام لائیک ها برای محکوم کردن اردوغان این بود که او اشعار ضیاء گوگالپ شاعر ملی گرای ترک را در اجتماعی در شهر دیاربکر خوانده است! گوگالپ در بیتی از آن شعر می گوید مناره های مساجد، سرنیزه های ما هستند. لائیک های افراطی که بر دستگاه قضایی ترکیه مسلط هستند با تعبیری بسیار مضحک و دور از انتظار، خواندن یک شعر (آن هم از شاعری که مورد علاقه ی آتاتورک بود) را دعوت به قیامی مردمی دانستند و اردوغان را به زندان افکندند. زندانی کردن وی که شهردار محبوب بزرگ ترین شهر ترکیه بود و در مقام شهردار استانبول خدمات عمده ای برای تامین رفاه مردم انجام داده بود، موجب نارضایتی شدید شهروندان شد، از این رو هنگام آزادی اردوغان از زندان تعداد زیادی از مردم شهر از وی تجلیل کردند، ولی نظام لائیک ترکیه همچنان افراد مسلمان با صلاحیت و لیاقت را از داخل نظام حاکم بیرون می راند که اردوغان یکی از آن ها بود. در اوت سال ۲۰۰۱ میلادی ممنوعیت فعالیت سیاسی اردوغان لغو شد البته نظامیان از وی تعهد شفاهی گرفتند که از اسلام خواهی و اسلام گرایی پرهیز کند (زارع،۲۴۱:۱۳۸۳).
با این حال، لغو ممنوعیت فعالیت سیاسی اردوغان که سه سال پیش از آن بر اثر فشار ژنرال های ارتش اعمال شده بود تا حدودی شگفت آور به نظر می رسید صاحب نظران معتقدند که این اقدام حامیان میراث آتاتورک در واقع نشانگر شدت بحرانی است که سیستم سیاسی لائیک با آن دست به گریبان است و ژنرال ها با این اقدامات سعی می کنند که از شدت آن بکاهند (همان منبع). اردوغان بلافاصله رهبری جناح نوگرای حزب تعطیل شده ی فضیلت را که پیش از این بر عهده ی عبدالله گل بود را به دست گرفت و تقاضای تأسیس یک حزب جدید را به وزارت کشور ارائه داد، حزب عدالت و توسعه که اختصاراً «آک» نامیده می شود در زبان ترکی به معنای سفید و تمیز است. اردوغان همچنین برای آنکه در جمع سکولارهای ترکیه نفوذ کند به آرامی از پیشگامان اسلام گرایی فاصله می گیرد البته برخی عقیده دارند که وی، ایده های اسلام گرایانه اش را همچنان حفظ کرده است با این تفاوت که اینک، قانون اصلی بازی سیاسی ترکیه را فرا گرفته است. این قانون که هیچ گاه نباید با نظامیان لائیک و خشن هوادار لائیزیسم در ترکیه درافتاد (همان منبع).
۱-۳- رجایی کوتان
رجایی کوتان که از اسلام گرایان میانه رو است، در کابینه ی اربکان وزیر انرژی بود و از دهه ی ۱۹۷۰ با حزب سلامت ملی اربکان همراهی کرد و از نزدیکان وی به شمار می رفت. کوتان را میانه روترین فرد در بین اسلام گرایان می دانند پس از نعطیلی حزب رفاه و ممنوعیت فعالیت اربکان با هدایت وی نمایندگان پیشین حزب رفاه در حزب تازه تأسیس یافته ی فضیلت گردهم آمدند و رهبری حزب به رجایی کوتان سپرده شد اما وی اعلام کرد که حزب فضیلت دنباله رو حزب رفاه نیست بلکه صفحه ی سفیدی در عرصه ی سیاست ترکیه محسوب می شود او برای کاستن از حساسیت لائیک ها که حزب فضیلت را ادامه ی حزب رفاه می دانستند و درخواست تعطیلی آن را نیز به دادگاه قانون اساسی داده بودند، بسیاری از اعضای کادر حزب رفاه که از عناصر فعال اسلام گرا و با تجربه بودند را برکنار کرد و به جای آن ها عناصری از احزاب لائیک را گماشت از جمله رئیس روابط عمومی حزب فضیلت را از اعضای حزب راست انتخاب کرد. به گفته ی مطبوعات غربی رجایی کوتان پس از این برخلاف رویه ی سلف خود در حزب رفاه، زنانی را وارد حزب فضیلت کرد که بی حجاب بودند و ابائی از نوشیدن مشروبات الکلی نداشتند. در ادامه ی این سیاست، رجایی کوتان از شعارهای اسلامی در جریان انتخابات سال ۱۹۹۹ پرهیز کرد و مانند احزاب سکولار، شعار دموکراسی و حقوق بشر را به عنوان شعار حزب فضیلت انتخاب کرد. نتیجه ی طبیعی این اقدامات، رویگردانی بخش بزرگی از جامعه ی ترکیه از حزب فضیلت بود زیرا آن ها حزب رفاه را برای این می خواستند که از هویت آن ها، یعنی اسلام سخن می گفت، و گرنه احزاب دیگر نیز شعارهای دموکراسی و حقوق بشر را پیش از این سر داده بودند. به همین دلیل، حزب فضیلت که پس از حزب رفاه حزب اول ترکیه بود در انتخابات سال ۱۹۹۹ به حزب سوم کشور تبدیل شد.
آن چه در این میان مهم است دیدگاه رجایی کوتان نسبت به اسلام گرایی است، وی حتی در جریان بحران منع حجاب که با ورود نماینده ی محجبه ی حزب فضیلت به مجلس شدت گرفت از موقعیت استفاده نکرد و حتی موضع گیری منطقی جمهوری اسلامی را مورد انتقاد قرار داد. وی همچنین برای اینکه چهره ای عادی از حزب فضیلت نشان دهد به آمریکا سفر کرد و در آن جا با رهبران صهیونیست های آمریکایی به گفتگو نشست و نیز در ترکیه با سفیر رژیم صهیونیستی ملاقات کرد، ولی تمام این اقدامات موجب نشد که لائیک های افراطی دست از حزب فضیلت بردارند به طوری که «وورال ساواس» دادستان اسلام سستیز ترکیه در ادعانامه اش، رهبران حزب فضیلت را «خون آشامان تشنه به خون» توصیف کرد (زارع،۲۴۲:۱۳۸۳).
۱-۴- عبدالله گل
عبدالله گل که از اهالی شهر قیصری آناتولی است، فارغ التحصیل رشته ی مهندسی است و مدتی به عنوان استاد در دانشگاه استانبول تدریس کرده است، وی از سال ۱۹۹۱ عضو حزب رفاه شد و در دوره ی قبلی، نماینده ی این حزب در مجلس ترکیه بود تا اینکه با به قدرت رسیدن اربکان، مشاور ارشد وی در امور خارجی شد. به نوشته ی روزنامه ی نیویورک تایمز، بسیاری از دیپلمات ها در آن زمان عبدالله گل را وزیر امور خارجه ی ترکیه می دانستند، به طوری که می گفتند اولین دیدارهای خارجی اربکان که سفر به ایران و لیبی بود با برنامه ها و توصیه ی عبدالله گل صورت گرفته است. هر چند وزیرخارجه ی رسمی دولت اربکان، خانم چیللر رهبر حزب ائتلافی راه راست بود ولی اربکان به جهت اعتماد به عبدالله گل، وی را به جای چیللر برای مذاکره با مقامات آمریکایی و توجیه مواضع حزب رفاه به واشنگتن اعزام کرد. عبدالله گل، پس از انحلال حزب رفاه رهبری جناح اصلاح طلب حزب فضیلت را به عهده گرفت و در انتخابات حزبی در آخرین کنگره ی حزب فضیلت تنها رقیب رجایی کوتان، رهبر حزب بود. به هر حال در همان زمان بسیاری بر این باور بودند که حزب فضیلت نیز با فشار لائیک های افراطی تعطیل شود (زارع،۲۴۳:۱۳۸۳).
۱-۵- فتح الله گولن
فتح الله گولن در ازروم- اخلاط متولد شد. پدر وی شخص متدینی بود که هرگز عمامه اش را از سر بر نمی داشت. گولن، تحصیلات خود را در مدارس علوم دینی ادامه داد سپس به ادرنه، شهر غربی ترکیه رفت و در سازمان امور دیانت استخدام گردید و در مسجدی پیش نماز شد. فتح الله گولن، همانند دیگر نورجی ها به تبلیغ و ارشاد اهمیت می داد لذا با موعظه هایی که در ازمیر و اطراف آن می کرد، شهرت یافت و پس از مدتی دیگر تنها نبود جماعتی دور او شکل گرفتند. او نیز طرح ایجاد یک جامعه ی اسلامی را در سر می پروراند. او به شدت ملی گراست ودر طول زندگی، هرگز در انتخابات رأی نداده است. حتی برخی معتقدند وی با سعید نورسی که پیرو و مرادش بود به خاطر تعلقاتش به جامعه ی کردها، هرگز ملاقات نکرد. فتح الله گولن همیشه مدعی است که رهبری طریقتی را به عهده ندارد، ولی در واقع یک رهبر دینی است و جهان بینی خاص جماعتش را دارد. یکی از پایه های جهان بینی طریقت او، اسلام است و پایه ی دیگر آن ملی گرایی و محافظه کاری است. در بینش اسلامی گولن اصل مهم به جای انقلاب، دعوت است یعنی تشکیل جامعه ی اسلامی طرحی است که به گذشت زمان احتیاج دارد. به نظر او اصل مهم، اسلامی کردن افراد است نه منقلب کردن جامعه، زیرا وقتی افراد اصلاح شوند جامعه نیز خود به خود متحول می شود (زارع،۲۴۶:۱۳۸۳ و ۲۴۷).
بدیع الزمان نورسی، بنیان گذار طریقت نورجیه جهان بینی خود را این گونه بیان کرده است «ما اهل حقیقتیم نه طریقت، رهبر ما قرآن و ایمان و عرفان است» بسیاری بر این اعتقادند که فتح الله گولن هرگز از این خط مشی رهبرش جدا نشد و ائتلاف ایمان و عرفان را هدف خود قرار داد. هر چند گفته می شود نورجی ها از مداخله در سیاست می پرهیزند، اما کارنامه ی این طریقت نشان می دهد که با حزب راست به رهبری سلیمان دمیرل روابط بیشتری داشته و در آن نفوذ کرده است همچنین با حزب مام میهن، به رهبری تورگوت اوزال نیز روابط خوبی داشته است (زارع،۲۴۷:۱۳۸۳).
گولن معتقد است، مسلمانان باید آموزشی را در پیش بگیرند که به ادغام آنان در جهان معاصر منتهی می شود و باید فن آوری و علوم جدید را فراگیرند و از این رو از حضور پررنگ مسلمانان در نظام سیاسی و اقتصادی جهانی حمایت می کند. وی از مدافعان جدی پیوستن ترکیه به اتحادیه ی اروپا می باشد و با سیاسی کردن دین اسلام مخالف است، زیرا نباید دین را با دنیا در آمیخت و باید طبع هر کدام را حفظ کرد. اما مخالفان گولن، یعنی جریان لائیک ترکیه معتقدند که او حقیقتاً از عرصه ی سیاست دور نیست، زیرا نفوذ سیاسی او در پنج سال گذشته در جریان حمایت از حزب عدالت و توسعه در انتخابات آشکار شده است (لطفی،۴:۱۳۸۸). گولن از پایگاه اجتماعی قدرتمندی برخوردار است. وی بیشتر بر توجه مسلمانان به محتوای آموزه های قرآنی به جای توجه به ظواهر دین تأکید دارد (ارس و کاها،۶۱:۱۳۸۱).
هدف اصلی گولن، ایجاد جامعه ی اسلامی متعهد و در عین حال برخوردار از علم و معرفت، فن آوری جدید و مترقی است تا بدین طریق دوران تفوق جهان غرب بر جهان اسلام به سر آید. امروزه نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر و یا معتدل ترک گره خورده است، زیرا فتح الله گولن با هوادارانش، جنبش دینی ـ سیاسی مدرنی را تأسیس کردند، که مدرنیته را با دین ورزی و ناسیونالیسم و تسامح و مردم سالاری پیوند داده و اسلام و ناسیونالیسم و آزادی خواهی را در کانونی واحد گردآورده است. بسیاری از مطبوعات غربی جهان،گولن را رهبر جنبش اجتماعی اسلامی قومیت گرا و ناستیز با غرب می دانند، که آینده ی خاورمیانه را به سوی اسلام اجتماعی جهت می دهد، اما مخالفان گولن معتقدند که وی بیشترین خطر را برای لائیسیته ترکیه دارد و او را متهم می کنند که از طریق اسلامی سازی فعالیت های اجتماعی، در پی ریشه کنی بنیاد لائیک دولت ترکیه است. همان گونه که نجم الدین اربکان، پدر اسلام سیاسی در ترکیه خوانده می شود، فتح الله گولن را هم به عنوان پدر اسلام اجتماعی در این کشور می خوانند. وی بنیان گذار و رهبر جنبش گولن است، جنبشی دینی که دارای صدها مدرسه در ترکیه و صدها مدرسه دینی در خارج ترکیه از جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز گرفته تا روسیه و مغرب و اوگاندا و کنیا و بالکان می باشد. هر چند در ترکیه معروف است، که نجم الدین اربکان استاد و اسوه ی رجب طیب اردوغان، نخست وزیر اسلام گرای ترکیه است، اما تجربه ی حزب عدالت و توسعه نشان می دهد که استاد حقیقی، فتح الله گولن است (لطفی،۵:۱۳۸۸).
۲- احزاب و جریان ها و سازمان ها ی اسلام گرا
۱- ۱- احزاب اسلام گرا
دهه ی۵۰ میلادی، دهه ای حساس و سرنوشت ساز برای ترکیه بود. در سال ۱۹۵۰ عملاً نظام سیاسی ترکیه از حالت تک حزبی خارج شد و حزب تازه تأسیس دموکرات به رهبری «عدنان مندرس» در انتخابات پارلمانی، شکست سختی را به حزب جمهوری خواه خلق وارد کرد و به مدت ده سال نخست وزیری ترکیه را در دست گرفت. مشی لیبرال و سیاست های تسامح گرایانه مندرس نسبت به دین باعث شد روند دین ستیزی حاکمیت در ترکیه ، تعدیل شود و تجدید نظرهایی در سیاست دین زدایی صورت پذیرد. هر چند این سیاست ها با مخالفت شدید حزب اپوزیسیون جمهوری خواه و نظامیان کمالیست مواجه شد ، اما اقبال افکار عمومی به دولت مندرس باعث شد تا هوای تازه در عرصه ی سیاسی و اجتماعی ترکیه وارد گردد. توجه مجدد به دین، احیای مساجد، لغو برخی قوانین سخت گیرانه در مورد متدینین و روحانیون از سیاست های عمده دولت مندرس بود، با اجرای این سیاست ها، اسلام گرایان دوباره و این بار با مشی متفاوت تلاش کردند تا وارد عرصه ی قدرت شوند و با رعایت قواعد بازی، دست به رقابت سیاسی بزنند. هر چند دولت مندرس در سال ۱۹۶۰ با کودتای نظامیان مواجه شد و با اعدام وی شوک بزرگی به فعالان سیاسی و به ویژه اسلام گرایان وارد شد اما این عامل مانع فعالیت سیاسی قانونی و مسالمت آمیز اسلام گرایان نگردید (اکبری،۲۶:۱۳۸۸ و ۲۷).
دانلود پژوهش های پیشین درباره مقایسه ی روند اسلام گرایی در دو کشور ترکیه ...