۵
۲/۷۰% of GDP
Stockholm International Peace Research Institute “The 15 Major Spending Countries in 2012″
به دنبال عملیات انتحاری ۱۱ سپتامبر واضح است که ساختار نظام بینالملل شکل گرفته بعد از زوال شوروی تثبیت گشت و ماهیت و شرایط ساختار و محیط بینالمللی که تأثیر تعیین کنندهای در شکل دادن به سیاستهای آمریکا دارد استحکام تئوریک یافت. (۵۸)
خصلت کنونی نظام بینالملل در اثر حوادث ۱۱ سپتامبر و ظهور پدیده تروریسم تأثیر پذیری ایالات متحده به عنوان ابر قدرت نظام از این شرایط نوین را نشان میدهد. (۵۹)
این مؤلفهها و شرایط پس از ۱۱ سپتامبر موقعیتی را برای امریکا به وجود آورد که به تعبیر باری بوزان[۵۰] استیلای بر عموم[۵۱] را برای این کشور امکان پذیر ساخته است و شامل سیطرهی نظامی، هوایی، دریایی و فضایی میباشد و نتیجتاً نظام بینالملل متمایزی را به وجود آورد که در آن تنها یک دولت قابلیت سازمان دهی عملیاتهای سیاسی، نظامی، راهبردی را در هر کجا دارا باشد؛ و این همان نظام هژمونی و قدرت هژمون است. (۶۰)
در نظامهای تک قطبی ائتلافهایی که توسط سایر کشورها صورت میگیرد همان گونه که پیشتر اشاره شد در واکنش به قدرت مسلط و با هدف محدود ساختن آن صورت میگیرد. همچنین ائتلافهای مستقل ممکن است با اهداف و وضعیتهایی کاملاً منطقهای شکل بگیرد و لیکن آنها عمومیت اندکی دارند و اهمیت نا چیزی هم پیدا میکنند. امروزه ایالات متحده هیچ رقیب قدرتمند و بزرگی ندارد در مسائل مختلف هم نیاز کمی به حمایت متحد ین خود دارد و به این ترتیب ظرفیت بیشتری برای عملکرد تک داراست.
به طور کلی الزامات ساختاری و نظام تک قطبی یا به کلی وجود ندارد و یا بسیار کم رنگ است. در این شرایط آمریکا تمایل بیشتری دارد که با دولتهایی به ائتلاف بپردازد که همگرایی ایدئولوژیک بیشتری با این کشور دارند. یا اینکه به رهبری آمریکا در مسائل جهانی باور دارند. بر این مبنا دولت بوش صریحاً به ائتلاف این کشور در طول تهاجم به عراق به عنوان ائتلاف ارادهها[۵۲] نام داد و گفته شد که مأموریتها نوع و طول عمر ائتلافها را تعیین میکنند. (۶۱)
از آنجا که اقدامات دولت تک قطب تأثیراتی دیر پا و وسیع دارد که میتواند منابع حیاتی و حتی بقای سایر کشورها را در معرض خطر قرار دهد همه دولتها در مورد نوع رفتارها و اهداف این کشور نگران هستند. (۶۲)
در همین راستا بود که پس از عملکرد های یکجانبه گرایانه دولت جرج بوش بسیاری از کشورهای بزرگ واکنشهای منفی به اقدامات دولت آمریکا نشان دادند. برای نمونه مقامات روسیه در خصوص شکل گیری ساختار جدید بینالمللی به رهبری آمریکا که مسائل جهانی را تنها از زاویه منافع غرب میبیند هشدار دادند.
اختلاف اروپا و آمریکا در ریشه یابی تروریسم نمایان شد. چرا که اروپا عمدتاً تروریسم را معلول عللی چون فقر و نابرابری و منازعه اعراب و اسرائیل در خاورمیانه میداند و بر پیشگیری و استراتژیهای غیر نظامی جهت برخورد با آن تأکید میورزد در حالی که آمریکائیان بر این باورند که تروریستها شبکهای چند هزار نفری از افراد شرور هستند که راه مقابله با آنها نیز اقدامات نظامی و اطلاعاتی است؛ لذا آمریکای دوران بوش در سیاست خارجی بر مفهوم تهدیدات اصرار داشت در حالی که اروپا چالشها را مطرح میکرد.
و یا کشور ترکیه که از متحدان قدیمی آمریکا بود پایگاههای نظامی خود را در اختیار آمریکا قرار نداد و رهبران آلمان، فرانسه، روسیه و چین به مخالفت با یکجانبه گرایی کشور پرداختند؛ و در صدد ایجاد ائتلافهایی در مقابل آمریکا با همکاری یکدیگر بر آمدند. (۶۳)
ناتوانی دولت جرج بوش در ایجاد اجماع در سازمان ملل برای حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ و مخالفت کشورهای بزرگ با تهاجم یکجانبه این کشور به عراق و تشکیل ائتلافهایی مانند پیمان همکاری شانگهای[۵۳] از سوی کشورهای چین و روسیه به خوبی نمایانگر موازنه سازی نرم در برابر امریکائیان در این دوران میباشد آمریکا نیز در تقابل با چنین موازنه سازیهایی در مورد عراق با اتخاذ راهبردی مبتنی بر اختلاف انداختن و غلبه کردن توانست با همراهی کشورهایی مثل بریتانیا، اسپانیا، ایتالیا، لهستان و کشورهای دیگر اروپای شرقی سایر کشورها را از اتخاذ راهبردی واحد در تقابل با این کشور باز دارد.
گرچه دستیابی کره شمالی و ایران به توانمندی هستهای نشانهای از موازنه سازی داخلی این کشورها و بازدارندگی در برابر قدرت هژمون است.
۴-۳-نتیجه گیری
پس از ۱۱ سپتامبر همکاریهای صلح آمیز چند جانبه گرایانه پایان نیافت بلکه با توجه به حرکتهای دولت آمریکا قواعد بازی اولاًَ جنبه نظامی بیشتری به خود گرفت و این باعث ایجاد تغییر در گفتمان بینالمللی شد و واژههایی که بار خصمانهای دارند چون دشمن، ائتلاف، تروریسم، جنگ، اشغال و حمله بیشتر مورد استفاده قرار گرفتند. ثانیاً یک جانبه گرایی در مقابل چند جانبه گرایی مطرح گردید. یکجانبه گرایی آمریکا در این دوره یک دست و یک جانبه گرا نیست. آمریکا سعی در ایجاد ائتلافهای بینالمللی نیز دارد.
طرح موضوعاتی چون محور شرارت و تقسیم جهان به دو عرصه خیر و شر و ضرورت مبارزه خیر بر علیه شر از دیگر محوریات سیاست خارجی بوش میباشد.
به طور کلی میتوان دکترین امنیت ملی بوش را اینگونه برشمرد:جنگ پیش گیرانه، مبارزه با تهدیدات تروریستی، تغییر رژیم دولتهای فرو مانده و اشاعه دموکراسی، و جلوگیری از دستیابی و کاربرد دشمنان از سلاحهای کشتار جمعی.
در فصلی که گذشت سه عامل از میان ۵ عامل روزنا در جهت دهی به سیاست خارجی آمریکا مورد بحث قرار گرفت. عامل شخصیت به عنوان اولین عامل اینگونه تعریف میشود که با توجه به حیات اجتماعی و سیاسی جرج بوش که در متن فرهنگ مرزی و کابویی تگزاس شکل گرفت سبب شد که او خواهان توسل به جنگ به عنوان اولین وسیله در پیشبرد اهداف آمریکا باشد.
در فرهنگ کابویی بهترین راه جلوگیری از دوئل آگاه سازی حریفان از قدرت آتش طرف مقابل است. حرکت بوش برای استقرار دفاع ضد موشکی و افزایش بودجه نظامی اقدامی در این راستا میباشد. رابطهای که وی با مذهب دارد نیز تأثیر به سزایی در سیاستهایش داشته است. گرایش فکری بر گرفته از تگزاس و منبع اعتقادی ناشی از مسیح منجر به این شد که از نظر جرج بوش دو جهان روشنایی و تاریکی وجود داشته باشد و رسالت وظیفهی روشنایی مبارزه با تاریکی است.
زمانی که بوش از محور شرارت یا شیطانی نام میبرد در حقیقت نه تنها هویت کشورهای مشخصی را امنیتی میکند بلکه منازعه خود را مذهبی نیز میکند. شیطان مفهومی مذهبی است که در همه ادیان با بار عمیقاً منفی به کار برده میشود. به کار گیری واژه شیطان هالهای از مأموریت مذهبی را به کارزار امنیتی میبخشد که در آن بوش به نمایندگی از رستگاران حتی حاضر است یک جانبه علیه نیروهای شیطانی وارد عمل شود.
فعالیت خانواده بوش در زمینه فعالیتهای نفتی باعث شده که همواره بوی نفت از سیاستهای اتخاذ شده در این دوران استشمام شود چرا که بر همگان واضح است یکی از دلایل حمله بوش به عراق ذخایر نفتی آن کشور بود.
در خصوص عامل دوم و نقش کنگره باید گفت کنگره با صدور قطع نامه در راستای مبارزه با تروریسم، صدور مجوز حمله به عراق و افغانستان، تصویب افزایش بودجه نظامی و تأسیس وزارت امنیت داخلی در راستای مبارزه با تروریسم و همسو با رئیس جمهور حرکت کرد. افزایش تحریمها بر علیه ایران برای منزوی ساختن ایران و فشار بر این کشور حتی تهدید به حمله نظامی به ایران، انعقاد قراردادهای نظامی با سایر کشورهای منطقه و ایجاد پایگاههای نظامی همگی با تایید کنگره و در راستای حضور پر رنگتر نظامی آمریکا در منطقه، افزایش حمایت کشورهای عرب از آمریکا و در نهایت مهر تایید و مشروعیت دهی کنگره به سیاستهای بوش بود.
اما در سال ۲۰۰۶ انتخابات کنگره وضعیت را به گونه دیگری رقم زد چرا که شکست سیاستهای بوش باعث تغییر در چیدمان احزاب کنگره گردید. پیروزی حزب دموکرات در این انتخابات مانع از پیش روی سیاستهای بوش شد دموکراتها مذاکره و تعامل را به جنگ و رفتار در قالب نهاد های بینالمللی را به تک روی ترجیح میدادند و تنها راهبرد نظامی را برای پیشبرد اهداف کافی نمیدانستند به عبارت دیگر سرعت گیری برای سیاستهای بوش ایجاد نمودند.
در خصوص نقش نظام جهانی نیز باید گفت ساختار تک قطبی نظام جهانی و نقش هژمونی آمریکا پس از جنگ سرد این امکان را به آمریکا میداد که به صورت یکجانبه و بدون توجه به سایر متحدان برنامههای خود را پیش ببرد زیرا در عرصهی سیاسی، اقتصادی، نظامی، دریایی، فضایی از برتری قابل ملاحظهای برخوردار بود به گونهای سایر کشورها توانایی رسیدن به آمریکا به صورت انفرادی و یا در قالب اتحاد با یکدیگر را نداشتند و نمیتوانستند در مقابل برنامههای او بایستند. چرا که بوش با عنوان عبارت «یا با ما یا با تروریستها» و تقسیم جهان به دو عرصه باعث شد کشورهایی که با او مخالف هستند مخالفت خویش را آشکار نسازند زیرا در جرگه کشورهای مخالف آمریکا قرار میگرفتند و احتمال ضربه آمریکا به آن کشورها نیز وجود داشت.
فهرست منابع فصل سوم
۱- حسین دهشیار، سیاست خارجی و استراتژی کلان ایالات متحده آمریکا، تهران :ابرار معاصر،۱۳۸۶، ص ۲۱
۲- ابوذر گوهری مقدم، سیاست خارجی آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۶، ص ۱۳۴
۳- همان، ص ۱۳۶
۴- Robert Jervis"Theories of War in an Era of Leading Power Peace"American Political Science Review 96(march2003) :1-14
۵- IVOH.Daalder’James M.Lindsay’America Unbound.the Bush Revolution in Foreign Policy’the brooking institution washington’2003:5-68
۶- مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران، کتاب آمریکا ۱، تهران: انتشارات ابرار معاصر،۱۳۸۲، ص ۵۲
۷- Ibid:55
۸- Carol K.Winkler’in the name of terrorism:Presidents on Political Violence in the Post-Werld War II Rea(new York:state university of new York press’2006:77
۹- ابوذر گوهری مقدم، پیشین، ص ۱۵۱
۱۰- محمود واعظی، رویکرد های سیاسی- امنیتی آمریکا در خاورمیانه، فصلنامه سیاست خارجی، سال بیست و سوم، شماره ۳، پائیز ۸۸، ص ۷۱۲
۱۱- ابوذر گوهری مقدم، پیشین، ص ۱۷۱-۱۶۹
۱۲- حسین دهشیار، سیاست خارجی آمریکا و هژمونی، تهران :خط سوم،۱۳۸۱، ص ۱۳۱
۱۳- مریم مؤمنی، خانواده بوش، تهران :نشر ساقی،۱۳۸۳، ص ۹۳
۱۴- گوشهای از عقیده و باورهای دینی جرج دبلیو بوش، خبر گزاری فارس،۲۱/۳/۸۵
۱۵- مریم مؤمنی، پیشین، ص ۹۳
۱۶- حسن محمدی و امیر رضا پر حلم، بوش و همراهان، تهران :آسوند،۱۳۸۲، ص ۲۱
۱۷- گوشهای از عقیده و باورهای دینی جرج دبلیو بوش، همان
۱۸- مریم مؤمنی، پیشین، ص ۹۳ و ۹۴
۱۹- سهیلا قاسمی، زندگی نامه و عقاید بوش bashgah.net.200/07/29
۲۰- مریم مؤمنی، پیشین، ص ۹۵
۲۱- سهیلا قاسمی، همان
۲۲- گوشهای از عقیده و باورهای دینی جرج دبلیو بوش، همان
۲۳- مریم مؤمنی، پیشین، ص ۹۶
۲۴- سهیلا قاسمی، همان