SRMR
۴-۲-۶-خلاصه یافته ها
با توجه به هدف و پرسش های پژوهش ، یافته های حاصل از تجربه و تحلیل داده های این پژوهش به طور خلاصه به شرح زیر می باشند:
- از دیدگاه دانشجویان ابعاد شایستگی عاطفی – اجتماعی اعضای هیأت علمی شامل خود آگاهی، روابط، خود مدیریتی و آگاهی اجتماعی بالاتر از حد قابل قبول می باشد.
- در بین ابعاد شایستگی عاطفی – اجتماعی اعضای هیأت علمی از دیدگاه دانشجویان بالاترین میانگین مربوط به بعد خود مدیریتی و کمترین میانگین مربوط به بعد خود آگاهی می باشد. در نتیجه بعد غالب، بعد خود مدیریتی می باشد.
- از دیدگاه دانشجویان همه ابعاد کیفیت عملکرد آموزشی اعضای هیأت علمی شامل مدیریت ارائه دروس، تدریس و هدایت ، شایستگی فرهنگی، نظارت و تضمین کیفیت تدریس، تکالیف، مدیریت کلاس و بازخورد بالاتر از حد قابل قبول و پایین تر از حد مطلوب می باشد. و در ضمن ابعاد نقش حرفه ای، ارتباطات در حد مطلوب می باشد.
- در بین ابعاد کیفیت عملکرد آموزشی اعضای هیأت علمی از دیدگاه دانشجویان بالاترین میانگین مربوط به نقش حرفه ای و کمترین میانگین مربوط به بعد تکالیف می باشد.در نتیجه بعد غالب، بعد نقش حرفه ای می باشد.
- از دیدگاه دانشجویان رابطه مثبت و معناداری بین تمامی ابعاد شایستگی عاطفی – اجتماعی اعضای هیأت علمی و ابعاد کیفیت عملکرد آموزشی آنان وجود دارد.
- از دیدگاه دانشجویان شایستگی عاطفی – اجتماعی اعضای هیأت علمی پیش بینی کننده معنادارکیفیت عملکرد آموزشی آنان می باشد.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
مقدمه
در این فصل از پژوهش ، به توصیف و تبیین نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل اطلاعات پرداخته شده است. در نهایت پس از جمع بندی یافته های پژوهش، به بیان محدودیت هایی که محقق حین انجام پژوهش با آنها مواجه گردیده اشاره شده است. همچنین به منظور انجام پژوهش های آتی و بهبود وضعیت موجود دانشگاه ها، از جمله دانشگاه شیراز پیشنهادات پژوهشی، اجرایی و کاربردی ارائه گردیده است.
۵-۱-بررسی میزان شایستگی عاطفی و اجتماعی اعضای هیأت علمی از
دیدگاه دانشجویان
از دیدگاه دانشجویان، ابعاد شایستگی عاطفی واجتماعی اعضای هیأت علمی شامل خود آگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت بالاتر از سطح کفایت قابل بوده اما از حد مطلوب پایین تر می باشد. در توجیه نتیجه بدست آمده می توان اینطور استدلال کرد: یکی از شایستگی های مورد تایید متخصصان و صاحب نظران مختلف برای مدیران شایستگی های عاطفی و اجتماعی آنان می باشد.(تامپسون[۱۲۱]، ۱۹۹۳؛ دنهام[۱۲۲]، ۱۹۹۸؛ چرنیس و آدلر[۱۲۳]، ۲۰۰۰).
اثربخشی کیفیت عملکرد آموزشی اعضای هیأت علمی وابسته به برخورداری و بکار گیری شایستگی عاطفی- اجتماعی است(موری، چنگ و داینتی[۱۲۴]، ۲۰۰۲ ؛ ماری[۱۲۵]،۲۰۰۳). چنانچه رهبران بخواهند به نحو ی برجسته اثر بخش باشند میبایست توانایی توسعه جوی در سازمان را داشته باشندکه موجب خواهد شد عملکرد اعضای هیأت علمی تسهیل گردد و ارتقاء یابند که این امر مستلزم رشدو بکارگیری مهارتهای خودآگاهی، مدیریت خود،آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط است(هی[۱۲۶]،۲۰۰۰).
شایستگی اجتماعی - عاطفی را به عنوان دانش، انگیزه ها، ویژگیها، صفات و مهارتهایی تعریف می کند که به اجرای مؤثر یا بهتر در هر شغل یا نقش معین، مربوط هستند. طبق مدل بویاتزیس، کارکنان بسیار مؤثر نباید فقط از هوش فکری و عقلانی برخوردار باشند، بلکه باید از هوش عاطفی نیز بهره مند باشند.(پیتنگر،۲۰۱۵) اما باید توجه داشت که شایستگی عنصری شخص محور است و بر توانمندی های شخصی فرد که منجر به بهتر شدن ارائه خدماتش میگردد تاکید دارد(باقری نسامی، ۱۳۸۷).
براین اساس شایستگی های عاطفی و اجتماعی توانمندی می تواند کیفیت یا موقعیتی از نیرومندی به لحاظ جسمی، روانی و قانونی برای انجام کاری و یا یک استعداد ذاتی و طبیعی و یک نوع زبر دستی در نوع خاصی از فعالیتها قلمداد شود(مک مولن،۲۰۰۳) همچنین در توجیه نتیجه بدست آمده می توان اینطور استدلال کرد: که اعضای هیأت علمی مهارت های عاطفی و اجتماعی شان را به طور نسبتا متعادلی به کار می برند و از رشد نسبتا کمی در ابعاد گوناگون شایستگی عاطفی- اجتماعی یعنی خود آگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط برخوردارند.
بنابر این اعضای هیأت علمی برای اینکه به حد مطلوب و بالاتر از مطلوب برسند باید به این موارد بیشتر توجه کنند. باید سعی کنند در موقعیت های مختلف نسبت به عواطف و احساسات دیگران هوشیار باشند. از پیامدهای مثبت و منفی عواطف خود، آگاهی بیشتری داشته باشند. قوت ها و ضعف های خود رابیشتر شناخته و به تنظیم امور بر مبنای این شناخت ها بپردازند. آنان از قضاوت های عجولانه و پیش داوری نسبت به دانشجویان و رفتار آن ها اجتناب کنند. آنان توان مقابله با عواطف منفی و تقویت عواطف مثبت روابط اثر بخشی با دانشجویان خود داشته باشند.آنان باید توان مقابله با عواطف مخرب خود را دارا باشند و بتوانند عواطف خود را به خوبی مدیریت نمایند. آنان دانشجویان خود را بیشتر درک کنند، به مشکلات آنها بیشتر توجه کنند، مشکل دیگران را مشکل خود و سازمان بدانند و در جهت رفع آن تلاش کنند. همچنین آنان روابط پایدار و مبتنی بر اعتمادی را بین خود و دانشجویان بیشتر ایجاد کنند و آن ها را بفهمند. اعمال و رفتار دانشجویان را با ابهام کمتری تعبیر و تفسیر نمایند، شبکه های اجتماعی را به خوبی بشناسندو ارتباطات را تسهیل کنند(کاپاگودا، ۲۰۱۲).
توجه کافی به خود کنترلی ، گرایش خوبی به موفقیت داشته و معیار های سطح بالا را وضع می کنند که باعث می شود معمولا در جستجوی بهبود عملکرد خود و افراد تحت هدایت خویش باشند. آن ها باید افراد با زمینه ها و پیشینه های متفاوت را درک کنند و با آن ها کنار بیآیند. آن ها همچنین از ویژگیهایی چون سازگاری، همدلی با دیگران، نوع دوستی و حساسیت بین فردی بیشتر برخوردار شوند و آن ها را در روابط خود با دانشجویان به نمایش بگذارند(لانگ لینگ، ۲۰۱۱).
۵-۲-بررسی بعد غالب شایستگی عاطفی و اجتماعی اعضای هیات علمی
از دیدگاه دانشجویان
از دیدگاه دانشجویان، بالاترین میانگین شایستگی عاطفی – اجتماعی اعضای هیأت علمی ، متعلق به بعد خود مدیریتی بوده وپایین ترین میانگین متعلق به بعد خود آگاهی بوده و تفاوت معناداری بین ابعاد شایستگی عاطفی و اجتماعی آنان وجود دارد.که در این بین بعد غالب شایستگی عاطفی- اجتماعی اعضای هیأت علمی مربوط به بعد خود مدیریتی تعیین شد.
در توجیه نتایج بدست آمده می توان این طور استدلال نمود که گلمن، دو حیطه برای شایستگی عاطفی- اجتماعی در نظر گرفته است: شایستگی فردی و شایستگی اجتماعی. حیطه شایستگی فردی از دو دسته خود آگاهی و خود مدیریتی تشکیل شده و حیطه شایستگی اجتماعی نیز متشکل از دو دسته آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط است(پیتنگر،۲۰۱۵) خودآگاهی و خود مدیریتی مهارت های بین فردی اند (مولیگان[۱۲۷]، ۲۰۰۳).چهار دسته شایستگی سسله مراتبی اند بدان معنا که خود آگاهی و آگاهی اجتماعی (شناخت) به صورت پایه و اساسی برای رشد یا ماهر شدن در خود مدیریتی و مدیریت روابط (تنظیم) عمل می کنند. خود آگاهی عاطفی پیش نیاز خود مدیریتی اثر بخش است، خود مدیریتی نیز پیش بینی کننده مهارت های اجتماعی (یعنی مدیریت روابط) است(آماندسون، ۲۰۰۳).
با توجه به اینکه بعد غالب خودمدیریتی می باشد، می توان اینطور استدلال نمود که اعضای هیأت علمی، تکانه ها یا عواطف غم انگیز خود را به خوبی مدیریت می کنند(دافی، ۲۰۰۶) همچنین نشان دهنده آن است که آنان توانایی مدیریت اعمال، تفکرات و احساسات به شیوه سازگارانه و انعطاف پذیر در بافت های مختلف، خواه اجتماعی یا فیزیکی دارند(دافی، ۲۰۰۶) انگیزه قوی و متمرکزی برای دست یابی به اهدافشان دارند که شامل میزان توانایی آنان برای حفظ شفافیت ذهنی و انرژی تمرکز یافته هنگام جستجوی اهداف می باشد که با کنترل مداوم احساسات و تکانه ها به منظور ایجاد جوی از اعتماد، آسایش و انصاف نشان می دهند. (دافی، ۲۰۰۶).
اما از آنجا که پایین ترین میانگین متعلق به بعد خود آگاهی می باشد و خود آگاهی لازمه اقداماتی آتی است؛ هرچه خود آگاهی فرد بیش تر باشد احتمال بررسی و آزمون روش های گوناگون انجام یک عمل نیز بیش تر می شود(دافی، ۲۰۰۶) خود آگاهی در تئوری هوش عاطفی گلمن بسیار برجسته است و مبنایی را برای سه دسته شایستگی دیگر در مدل وی فراهم می کند. (دافی، ۲۰۰۶).
بر این اساس آنان باید نسبت به عواطف، قوت ها، ضعف ها، ارزش ها و انگیزه های خود درک عمیقتری داشته باشند که در نتیجه پیوند تفکر، احساس و عمل راممکن می سازد (دافی،۲۰۰۶).” آنان باید نسبت به احساسات خویش آگاهی بیشتری داشته باشند که چرا عواطف و احساسات رخ می دهند و دلالت ها و معانی احساساتشان را درک کنند"(دافی، ۲۰۰۶). به طور خلاصه آنان باید عواطفشان را درک و مقاصدشان را روشن کنند. (دافی، ۲۰۰۶).
۵-۳- بررسی کیفیت عملکرد آموزشی اعضای هیأت علمی از دیدگاه
دانشجویان
از دیدگاه دانشجویان ابعاد نقش حرفه ای و ارتباطات اعضای هیأت علمی از سطح کفایت قابل قبول بالاتربوده و در حد مطلوب می باشد. اما ابعاد مدیریت ارائه دروس، تدریس و هدایت، شایستگی فرهنگی، نظارت و تضمین کیفیت تدریس، تکالیف، مدیریت کلاس و بازخورد بالاتر از حد قابل قبول و پایین تر از حد مطلوب ارزیابی شده است. در توجیه نتایج بدست آمده می توان چنین گفت توجه بیشتر اعضای هیآت علمی به بهبود نقش حرفه ای خود و ایجاد ارتباطات مطلوب باعث ارزیابی مطلوب تر توسط دانشجویان شده است نتایج حاصل از این بخش با نتایج پژوهش های زرانی(۱۳۹۱) و مقدسی(۱۳۹۲) هم راستا می باشد.
اعضای هیأت علمی در نقش حرفه ای خود مانند تدریس، مشاوره ، یاری و خدمت رسانی به دانشجو، فعالیت های علمی و حرفه ای و وظایف مدیریتی در سطح مطلوب کار کرده اند.(دانیلسون[۱۲۸] ،۱۹۹۷) و نیز در بعد ارتباطات ، در یک ارتباط مناسب بین دانشجو و استاد، استاد توانسته نقاط ضعف و قوت دانشجویان را مشخص کند، به دانشجویان در تسهیل یادگیری آنان علاقه مند بوده ، قادر بوده ارتباطات کلامی و غیر کلامی مناسب برقرار کند، به دانشجویان فرصت طرح سوالات و پیشنهادات و عقاید خود را داده و نیز حساسیت نسبت به مسائل دانشجویان و علاقه مندی به حل آنان و دقت و تمرکز در برقراری ارتباط دارند(قورچیان،۱۳۸۵).
در ابعاد ارائه دروس، تدریس و هدایت، شایستگی فرهنگی، نظارت و تضمین کیفیت تدریس، تکالیف، مدیریت کلاس و بازخورد توانسته اند در حد متوسط شایستگی لازم را به دست آورند اما نتوانسته اند به حد مطلوب برسند برای بالا بردن سطح کیفیت عملکرد آموزشی به سطح مطلوب در این ابعاد باید به موارد زیر بیشتر توجه شود: اساتید محیط یادگیری را باید مثبت نگاه دارند، دانشجویان را به داشتن تفکرات انتقادی تشویق کنند، در تدریس از مسائل ساده شروع کرده و به سمت مسائل پیچیده حرکت کنند، در تجربیات آموزشی خود از روش حمایتی استفاده کنند، اساتید باید بتوانند محتوای دروس جدید را بر مبنای اطلاعات دروس قبلی ارائه کنند(رینولد،۲۰۱۱)، در صورت نیاز از مواد نوشتاری مکمل و نمودار ها استفاده کنند (اندرسون،۲۰۱۱). جریان تدریس را به خوبی سازماندهی و هدایت کنند. و در زمینه شایستگی فرهنگی باید با ۱) ارج نهادن به تنوع ۲) وجود فرهنگی خود آگاه ۳) درک پویایی تعاملات فرهنگی ۴) نهادینه کردن دانش فرهنگی و تطبیق آن به تفاوت های فرهنگی دانشجویان توجه کنند (جیبی، کینگ،اسمیس و اشر[۱۲۹] ، ۲۰۰۷) .
اساتید برای اثر بخشی بهتر باید به طور مداوم یادگیری و درک دانشجویان را طی تدریس و فعالیت های علمی مورد بررسی قرار دهند. ارزیابی عملکرد دانشجویان باید با بهره گرفتن از تکنیک های ارزیابی کیفی باشد. باید دیدگاه ها و انتقادات دانشجویان را پذیرا باشند ، بازخورد مفید و سازنده به دانشجویان ارائه دهند ، سریع و موثر به پرسش دانشجویان پاسخ گویند، پیشنهاد هایی به دانشجویان به منظور بهبود عملکرد آموزشی شان دهند. از تدابیر و روش های مورد نیاز برای ایجاد و حفظ محیطی که در آن یادگیری صورت می گیرد، استفاده کنند (کروشانک ، جنکینس و متکالف، ۲۰۰۶).
و همچنین فراهم آوردن موقعیت و فرصت های مناسبی که در آن دانشجویان به تقویت دانش و گسترش مهارت های خود بپردازند. از طرفی مدیریت کلاس، توانایی استاد در سازماندهی کلاس و مدیریت رفتار های دانشجویان می باشد که برای کسب نتایج آموزشی مثبت ضروری می باشد. و همچنین ایجاد و حفظ فضای کاری مطمئن و هدف مند و دستیابی به حد مطلوبی از نظم و انضباط از طریق تدریس کاملا متمرکز وارتباط مثبت و سازنده است. (تورانی و جانی،۱۳۹۰).
۵-۴- بررسی بعد غالب کیفیت عملکرد آموزشی اعضای هیأت علمی از
دیدگاه دانشجویان
از دیدگاه دانشجویان، بالاترین میانگین کیفیت عملکرد آموزشی اعضای هیأت علمی مربوط به بعد نقش حرفه ای و پایین ترین میانگین متعلق به بعد تکالیف بود.که در این بین بعد غالب کیفیت عملکرد آموزشی اعضای هیأت علمی مربوط به بعد نقش حرفه ای می باشد.
بر این اساس دانشجویان معتقد بودند که اعضای هیأت علمی در نقش حرفه ای خود که شامل، تدریس، مشاوره ، یاری و خدمت رسانی به دانشجو ، فعالیت های علمی و حرفه ای و وظایف مدیریتی می باشد، عملکرد خوبی نشان داده اند یعنی در تعیین دانش و آگاهی دانشجویان ، انتخاب اهداف آموزشی، انتخاب منابع مورد نیاز، طراحی منسجم تدریس و ارزیابی یادگیری دانشجویان ، ایجاد محیطی دوستانه و تعاملات دو طرفه بین استاد و دانشجو، مدیریت فرایند های کلاسی، مدیریت رفتار های دانشجویان در کلاس، استفاده از تکنیک پرسش و پاسخ، درگیر ساختن دانشجویان در فرایند یادگیری، ارائه بازخورد به دانشجویان توجه کافی نشان داده اند.(دانیلسون ،۱۹۹۷)
اما در بعد تکالیف دانشجویان معتقد بودند که اعضای هیأت علمی، پروژه و کار های خلاقانه ای را در کلاس ارائه نمی دهندو از دانشجویان نمی خواهند که آنها را انجام دهند. تکالیف، پروژه و کار های خلاقانه ای را در کلاس ارائه نمی دهد، که چالش برانگیز باشد .امتحانات و آزمونی را که از دانشجویان می گیرند ساده است.
این نتیجه نشان داد که اعضای هیأت علمی در انجام نقش حرفه ای خود که شامل، تدریس، مشاوره ، یاری و خدمت رسانی به دانشجو، فعالیت های علمی و حرفه ای و وظایف مدیریتی می باشد موفق عمل کرده اند. (دانیلسون ،۱۹۹۷)
۵-۵- بررسی رابطه بین ابعاد شایستگی عاطفی – اجتماعی اعضای هیأت
علمی با ابعادکیفیت عملکرد آموزشی آنان از دیدگاه دانشجویان
بر اساس نتایج بدست آمده می توان چنین برداشت نمود، دانشجویان زمانی اساتید خود را از نظر ابعاد عملکرد آموزشی مانند: ، نقش حرفه ای، ارتباطات، مدیریت ارائه دروس، تدریس و هدایت ، شایستگی فرهنگی، نظارت و تضمین کیفیت تدریس، تکالیف، مدیریت کلاس و بازخورد بالا ارزیابی می نمایند که آنان را واجد شایستگی های عاطفی و اجتماعی مانند مدیریت روابط ، خودآگاهی، خود مدیریتی و آگاهی اجتماعی بدانند.
در این میان وجود شایستگی خود مدیریتی بالاترین رابطه را با ارزیابی دانشجویان دارد و سایر ابعاد شایستگی عاطفی- اجتماعی مانند آگاهی اجتماعی، خود آگاهی و مدیریت روابط در رده های بعدی قرار دارد که نشان دهنده این است که این شایستگی از اهمیت بالاتری برای دانشجویان برخوردارند.
که در کل به این نتیجه می رسیم که چنانچه اعضای هیأت علمی بخواهند به نحو ی برجسته اثر بخش باشند میبایست توانایی توسعه جوی در سازمان را داشته باشندکه موجب خواهد شد عملکرد اعضای هیأت علمی تسهیل گردد و ارتقاء یابند که این امر مستلزم رشد و بکارگیری مهارتهای خود مدیریتی، خودآگاهی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط است (هی[۱۳۰]،۲۰۰۰).