از طریق تدوین قوانین بشردوستانه و احترام به تمامیت افراد در منازعات مسلحانه که به صورت عمده از طریق قراردادهای منعقده در ژنو شکل گرفت و به همین دلیل حقوق بشردوستانه را حقو ژنو هم نامیدهاند.[۴۲]
کنوانسیونهای لاهه در سالهای ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ ایجاد شدند.بعد از گذشت حدود نیم قرن کنوانسیونهای ژنو در ۱۹۴۹ و دو پروتکل الحاقی آن در سال ۱۹۷۷ به تصویب رسید که با تصویب این پروتکلها در واقع اتحادی میان قوانین بشردوستانه و قوانین جنگ حاصل گردید.پس هدف اصلی از حقوق بشردوستانه کاهش اثرات زیانبار جنگها و درگیریهای مسلحانه است. اصولاً حقوق بشردوستانه بر پایه این واقعیت شکل گرفته است که در سخت ترین شرایط نظامی در جنگ کرامت و شرافت تمام انسانها باید حفظ شود. حقوق بینالملل بشردوستانه ناظر بر راه های به کارگیری زور و خشونت در آغاز جنگ نیست، بلکه به رفتار طرفهای درگیر در جنگ می پردازد تا حتی الامکان از آثار زیانبار دیگر بر افراد بکاهد. پیشرفت چشمگیر و قابل ملاحظه در تدوین حقوق بشردوستانه و قوانین جنگ با انعقاد قرادادهای چهارگانه ژنو مورخ ۱۹۴۹ بدست آمد که نقطه عطفی در سیر تحول و تکامل این بخش از حقوق بینالملل به شمار می رود. پس از جنگ جهانی دوم کمیته بین المللی صلیب سرخ تلاش بسیاری در توسعه و گسترش حقوق بینالملل بشردوستانه نمود و درهفدهمین کنفرانس بین المللی صلیب سرخ که در ۱۹۴۸ در استکهلم برگزار شد پیشنهادات خود مبنی بر انعقاد قرارداد جدید به کنفرانس ارائه نمود و کنفرانس پس از اصلاحاتی این پیشنهادها را برای ارائه به کنفرانس دیپلماتیک تصویب کرد.
کنفرانس دیپلماتیک برای انعقاد قراردادهای چهار گانه ژنو در حمایت از قربانیان جنگ از ۲۱ آوریل تا ۱۲ اوت ۱۹۴۹ از سوی دولت سویس)به عنوان امین و نگهدارنده قرارداد های ژنو ) در ژنو برگزار شد که نمایندگان ۶۴ دولت درآن شرکت نمودند و نهایتاًمتن پیشنهادی چهار قرار داد را به تصویب رساندند.
در ۸ ژوئن ۱۹۷۷ دو پروتکل الحاقی به قراردادهای چهار گانه ژنو مورخ ۱۲ اوت ۱۹۴۹ تصویب شد. پروتکل اول در مورد حمایت از قربانیان درگیریهای مسلحانه بین المللی و پروتکل دوم در رابطه با حمایت از قربانیان درگیریهای مسلحانه غیربینالمللی است و به طور کلی قراردادهای چهارگانه ژنو به همراه پروتکلهای الحاقی آن حدوداً حاوی ۶۰۰ ماده در زمینه حقوق بشردوستانه میباشند که کاملترین و مفصلترین منابع حقوق بشردوستانه به شمار میرود.
گفتارسوم – سازمان ملل متحد و حقوق بشردوستانه
منشور ملل متحد در خصوص حقوق بشردوستانه کاملاً سکوت کرده است. این سکوت ، همراه با برخورد انفعالی و دراز مدت ارکان مختلف سازمان ملل متحد، مخصوصاً شورای امنیت در قبال مسائل حقوق بشردوستانه ، به ویژه در طول جنگ سرد، به خوبی مشهود است. البته موضع گیری های مقطعی و معدود مجمع عمومی ، شورای اقتصادی و احتماعی ، کمیسیون حقوق بشر و دیوان بین المللی دادگستری را نباید نادیده انگاشت.
در مجموع ، در گذشته ، همکاری جدی میان سازمان ملل متحد با کشورهای طرف عهدنامه های چهارگانه ژنو و پروتکل شماره یک در قبال نقض شدید آنها ، به نحو مقرر در ماده ۸۹ پروتکل شماره یک وجود نداشته است.
در مقابل ، در دوران معاصر ، بخش قابل توجهی از کارنامه سازمان ملل متحد، مخصوصاً شورای امنیت به مسائل حقوق بشردوستانه اختصاص دارد، تا آنجا که به طور مثال ، شورا در مقدمه قطعنامه ۱۴۸۳ در مورد عراق اعلام می دارد. « تصمیم به اینکه سازمان ملل متحد نقش حیاتی در زمینه حقوق بشردوستانه دارد »، یا دیوان بین المللی دادگستری در رأی مشورتی سال ۲۰۰۴ مربوط به پیامدهای حقوقی ناشی از ساخت دیوار حایل در سرزمینهای اشغالی فلسطین مقرر می دارد که کلیه کشورهای عضو عهدنامه چهارم ژنو در چارچوب منشور ملل متحد و حقوق بینالملل متعهدند که اسرائیل را به رعایت حقوق بشردوستانه مقرر در آن عهد نامه وادار کنند[۴۳]
شورای امنیت بارها در قطعنامههای متعدد، از همه طرفهای درگیر خواسته تا حقوق بشردوستانه را رعایت کنند، از جمله در قطعنامه ۷۸۸(۱۹۹۲) در قضیه لیبریا، قطعنامه ۸۱۴(۱۹۹۳) در قضیه سومالی ، قطعنامه ۹۹۳(۱۹۹۳) در قضیه گرجستان ، قطعنامه ۱۲۷۰ (۱۹۹۹) در قضیه سیرالئون.
در اعلامیه نهایی کنفرانس بین المللی برای حمایت از قربانیان جنگی مورخ ۱۹۹۳ ژنو تأکید شده که کشورهای عضو عهدنامههای چهارگانه متعهدند که « برای اقدام به همکاری با سازمان ملل متحد برای تضمین رعایت کامل حقوق بینالملل بشردوستانه پافشاری کنند».
جلوههای بارز توسعه و تحول حقوق بشردوستانه بین المللی
مقصود از توسعه و تحول حقوق بشردوستانه ، گسترش کمی و کیفی تقویت و اصلاح اجرای قواعد حقوق بشردوستانه از طریق تفسیر مترقیانه قواعد موجود و نیز تصمیمات شبه قانونگذاری بین المللی یا تصمیمات قضایی یا شبه قضایی بین المللی و یا رویه کشورهای عضو معاهدات حقوق بشردوستانه در اجرای آنهاست.
با توسعه و تحول ، رویه هایی که به عرف تبدیل شده اند، مشخص می شوند و امکان شناخت عرف فراهم می گردد ، اما باید توجه داشت که رویه، فی نفسه قاعده حقوقی نیست.
مقصود از رویه بین المللی ، عملکرد یا رفتار متقابل کشورها، سازمانهای بین المللی ،اعم از دولتی یا غیر دولتی در روابط بین المللی و نیز آراء قضایی بین المللی است .
مهمترین نقش را در رویهسازی در زمینه حقوق بشردوستانه ، شورای امنیت، دیوان بین المللی دادگستری و بالاخره دادگاههای خاص کیفری بین المللی دارند.منظور از دوران معاصر در این نوشتار ، سالهای ۱۹۹۰ تا به امروز است.
مناسبات متقابل حقوق بشر و حقوق بشردوستانه
تقارب حقوق بشر و حقوق بشردوستانه در کنفرانس جهانی حقوق بشر در ۱۹۹۳ مطرح گردید. در این کنفرانس از کلیه کشورهایی که هنوز به عهد نامه های ژنو ۱۹۴۹ و پروتکلهای الحاقی آنها نپییوسته بودند، مصرانه خواسته شد تا بدانها ملحق شوند.
کمیسیون حقوق بینالملل در سال ۱۹۹۳ در طرح مصوب خود تحت عنوان « جنایات علیه امنیت و بشریت » هم به مباحث مربوط به حقوق بشر و هم به قربانیان جنگی پرداخته است.[۴۴]
دیوان بین المللی دادگستری در رأی مشورتی سال ۲۰۰۴ در مورد پیامدهای حقوقی ناشی از ساخت دیوار در سرزمینهای اشغالی فلسطین ، احداث دیوار را هم نقض حقوق بشر و هم حقوق بشردوستانه دانسته است، مخصوصاً بند های ۱۲۳ تا ۱۳۷ به این موضوع اختصاص داده شده است. مجمع عمومی در قضیه دارفور سودان به دفعات به کمیسیون حقوق بشر مأموریت داد که موارد نقض حقوق بشردوستانه را در آن منطقه مورد بررسی قرار دهد و گزارش آن را به مجمع بدهد و نیز یک کار کارشناسی در خصوص توسعه حقوق بشردوستانه انجام دهد.
به موازات اقدام مجمع عمومی ، شورای امنیت اقدام کمیسر عالی حقوق بشر را در اعزام ناظران حقوق بشر به دارفور سودان جهت گزارش دهی در مورد نقض حقوق بشر و حقوق بشردوستانه در آن منطقه مورد حمایت قرار داد.
مداخله بشردوستانه و حقوق بشردوستانه
مداخله بشردوستانه فی نفسه زمانی در چارچوب مباحث حقوق بشردوستانه قرار میگیرد که اقدامات مسلحانه برای حمایت از حقوق بشردوستانه باشد ، در غیر اینصورت ، جزء مباحث حقوق بینالملل است. بدیهی است که در هر مورد از موارد مداخله بشردوستانه در حمایت از حقوق بشر، حقوق بشردوستانه باید رعایت گردد.
شورای امنیت به دفعات به مسأله مداخله بشردوستانه و حقوق بشردوستانه پرداخته است. از جمله در قطعنامه ۷۹۴(۱۹۹۲) در قضیه جنگ داخلی سومالی ، توسل به کلیه وسائل لازم به منظور ایجاد مناطق امن برای عملیات امداد بشردوستانه در سومالی را تجویز کرد.
شورای امنیت بارها با ایجاد مناطق امن و پرواز ممنوع در منطقه مخاصمات ، به دنبال تضمین رعایت حقوق بشردوستانه بوده است. از جمله در رواندا و بوسنی و هرزگوین.
شورا در قطعنامه ۶۶۸(۱۹۹۱) شرایط کمک های انسان دوستانه به کردها و شیعیان را تعیین نمود، بدون اینکه به مقررات حقوق بشردوستانه اشاره ای کند.
شورا از سوی دیگر ، در قطعنامه ۱۵۶۴(۲۰۰۴) در رابطه با دارفور سودان ،ممانعت از کمکهای انساندوستانه در مخاصمات مسلحانه را نقض حقوق بشردوستانه دانست.
شورا در قطعنامه ۱۷۰۱(۲۰۰۶) از جامعه بین المللی خواست تا اقدامات فوری برای ارائه کمکهای مالی و انساندوستانه به مردم لبنان ، از جمله تسهیل در بازگشت امن آوارگان آنان به عمل آورد. (بند ۶)
شورا در بند ۷ قطعنامه مذکور اعلام می دارد که تمام طرفها، مسئول تضمین این امر هستند که هیچ اقدام مغایر با توقف کامل مخاصمات نکنند، چرا که این گونه اقدامات کاروانهای امداد یا بازگشت داوطلبانه و امن آوارگان را خدشهدار می کند.
شورا در بند ۹ همان قطعنامه ، یکی از وظایف یونیفیل ( نیروهای پاسدار صلح در جنوب لبنان ) را کمک به عملیات امداد انسان دوستانه و کمک به ارتش لبنان در امن سازی منطقه جنوب لبنان می داند.[۴۵]
پاسخ به این سوال که آیا نقض حقوق بشردوستانه ، تهدیدی علیه صلح و امنیت بین المللی است یا خیر؟ما را دررسیدن به نتایج مورد انتظار یاری خواهد نمود.
پس باید گفت شورای امنیت در قطعنامههای متعدد، از جمله ۸۰۸و۹۵۵و۱۳۱۵ ، نقض حقوق بشردوستانه را تهدیدی علیه صلح و امنیت بین المللی قلمداد نموده است، حتی در قضیه دارفور سودان ، پا را از این فراتر نهاد و به طور کلی جنگ داخلی سودان را تهدیدی علیه صلح و امنیت بین المللی اعلام داشت.
اما در مورد مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز باید گفت این رکن سازمان ملل متحد طی قطعنامه خاصی به شماره ۷۷/۵۱ مورخ دسامبر ۱۹۹۶ ، حمایت از کودکان آسیب دیده در مخاصمات مسلحانه را مورد تأکید قرار داده شورای امنیت نیز به نوبه خود در قطعنامههای متعددی به این موضوع پرداخته است که از آن جمله میتوان به قطعنامههای آن شورا که منحصراً به این موضوع پرداخته اشاره کرد (قطعنامه ۱۳۷۹(۲۰۰۱) و قطعنامه ۱۴۶۰(۲۰۰۳) درباره شرکت کودکان در مخاصمات مسلحانه) .
به موازات شورای امنیت ، دادگاه سیرالئون در قضیه نورمن در رأی مورخ ۲۰۰۴ اعلام داشت که ممنوعیت سربازگیری کودکان زیر ۱۵ سال ؛ جنبه عرفی یافته است. ما در صفحات بعدی این زمینه بیشتر بحث خواهیم کرد.
نیروهای نظامی ملل متحد و حقوق بشردوستانه
مقصود از نیروهای نظامی ملل متحد ، نیروهایی هستند که در عملیات ملل متحد شرکت می کنند و تحت فرماندهی یا کنترل سازمان ملل متحد قرار دارند. نمونه های بارز آنها ، نیروهای چند ملیتی تحت پرچم ملل متحد و نیروهای پاسدار صلح هستند.
این نیروها در حین عملیات که عموماً جنبه دفاع مشروع خواهد داشت، ملزم به رعایت حقوق بشردوستانه هستند. این الزام ممکن است ناشی از موافقتنامههای استقرار این نیروها در منطقه عملیات و یا ناشی از قطعنامههای فصل هفتم شورای امنیت باشد.
شورای امنیت در قطعنامه ۶۷۸(۱۹۹۱) در قضیه بیرون راندن نیروهای عراقی از سرزمین کویت ،تأکید نمود که نیروهای چند ملیتی باید حقوق بشردوستانه را رعایت کنند.
دستورالعمل دبیرکل سازمان ملل متحد در مورد « رعایت حقوق بشردوستانه توسط نیروهای ملل متحد» مورخ ۶ اوت ۱۹۹۹ متضمن این نکته است که این نیروها باید حقوق بشردوستانه را رعایت کنند ودر صورت نقض ، دادگاههای متبوع آنان صلاحیت رسیدگی دارند. اما پس از آغاز به کار دیوان کیفری بین المللی ، آنان باید جنایتکار جنگی محسوب شوند و به جنایات آنان باید در چارچوب اساسنامه آن دیوان رسیدگی شود.
البته شورای امنیت طی قطعنامه ۱۴۲۲ (۲۰۰۲ ) بر اساس تجویز ماده ۱۶ اساسنامه دیوان مذکور، تحقیق یا تعقیب کیفری را به مدت ۱۲ ماه به حالت تعلیق درآورد. این قطعنامه تا کنون هر ساله تمدید شده است.
این تعلیق جدا از موافقت نامههای دو جانبهای است که آمریکا با برخی از کشورهای در مورد تعهد به عدم تسلیم نیروهای آمریکایی به دیوان کیفری بین المللی و تسلیم آنان به دادگاههای داخلی آمریکا منعقد نموده است .
در مقابل رعایت حقوق بشردوستانه توسط نیروهای ملل متحد ، طرفهای متخاصم نیز باید قواعد حقوق بشردوستانه را نسبت به این نیروها اعمال کنند.[۴۶]
کنوانسیون نیویورک مربوط به ایمنی کارکنان ملل متحد مورخ ۱۹۹۴و موافقتنامههای استقرار این نیروها و نیز دستورالعمل دبیرکل متضمن الزام یاد شده است.
به علاوه شورای امنیت در بند ۱۰ قطعنامه ۱۷۰۱(۲۰۰۶) ؛ تأکید بر حمایت از کارکنان و وسائل ، اماکن و تأسیسات و تجهیزات سازمان ملل متحد می کند.
الزام کشورها به محاکمه و مجازات ناقضان حقوق بشردوستانه طبق حقوق داخلی
شورای امنیت در قضیه دارفور سودان ،ابتدا از دولت سودان خواست تا ناقضان حقوق بشردوستانه در مخاصمات داخلی آن کشور را طبقه قانون داخلی خود محاکمه کند خودداری دولت سودان از این اقدام موجب گردید تا شورا در یک اقدام انقلابی و ملی قطعنامه ۱۵۹۳(۲۰۰۵) موضوع را طبق ماده ۱۳ اساسنامه دیوان کیفری بین المللی به آن دیوان ارجاع کند.
الزام گروه های مسلح غیر دولتی به رعایت حقوق بشردوستانه
شورای امنیت ، بارها گروه های مسلح غیر دولتی را مورد خطاب قرار داده و آنها را ملزم به رعایت حقوق بشردوستانه دانسته است، از جمله در قضیه دارفور سودان در قطعنامه ۱۵۵۶(۲۰۰۴) و یا دیوان بین المللی دادگستری در رأی مشورتی دیوار حائل الزام به رعایت حقوق بشردوستانه را هم برای اسرائیل و هم فلسطینیان ضروری دانست.
موسسه حقوق بین المللی نیز در اجلاس برلین مورخ ۱۹۹۹ در قطعنامه مربوط به «اجرای حقوق بینالملل به ویژه حقوق بشردوستانه در مخاصمات مسلحانه ای که گروه های مسلح غیر دولتی در آن شرکت دارند» این الزام را متذکر شده است. [۴۷]
محاکمه بین المللی ناقضان حقوق بشردوستانه
تأسیس دادگاههای اختصاصی توسط شورای امنیت ، از جمله دادگاههای کیفری یوگسلاوی و رواندا به عنوان ارکان شورا، تأسیس و راه اندازی دیوان کیفری بین المللی و نیز تشکیل دادگاه مختلط سیرالئون ، یا دادگاه عالی کیفری عراق برای محاکمه صدام رییس جمهوری سابق عراق و سایر جنایتکاران بعثی، برای محاکمه بین المللی ناقضان حقوق بشردوستانه می باشد.
تحول در وظایف و اختیارات کمیته بین المللی صلیب سرخ
تحول در وظایف و اختیارات کمیته بین المللی صلیب سرخ در زمینه حقوق بشردوستانه را می توان در قطعنامه ۷۷۱(۱۹۹۲) شورای امنیت در مورد بوسنی هرزگوین ملاحظه نمود. شورا مجدداً در قطعنامه ۱۴۸۳(۲۰۰۳) در مورد عراق ، مقام اشغالگر را مکلف کرد که با کمیته بین المللی صلیب سرخ در اتخاذ تدابیری در مورد ناپدید شدگان و اموال آنان در عراق مشورت کند.
حقوق بشردوستانه در سرزمینهای اشغالی
پا کندمی فروشان مستان دل خروشـــان
بربسته چشم وگوشان،پیران سربه زیرند
فصل چهارم
۳-۱ نقش تعلیم و تربیت در تکامل شخصیت انسان از منظر امام خمینی (ره)
-
- بررسی اجمالی دیدگاه های مختلف در رابطه با تأثیر تعلیم و تربیت در تکامل انسان
نگاهی به مبانی تعلیم و تربیت در رئالیسم اسلامی
فلسفه تعلیم و تربیت در ایران بهعنوان یک رشته دانشگاهی، تاریخی بسیار کوتاه دارد. اگر مبدأ این تاریخ را همانند برخی کشورهای پیشرو در این زمینه، تأسیس انجمن ملَی مربوطه در این حوزهی معرفتی بدانیم، باید اذعان کنیم که کشور ما هنوز در دوران پیش- تاریخی فلسفه تعلیم و تربیت قرار دارد. پیرو تلاشهایی که چند تن از اعضای هیأت علمی دانشگاهها و تعدادی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی این رشته در دو سال اخیر داشتهاند، در سال (۱۳۸۷) انجمن ملَی برای رشته فلسفه تعلیم و تربیت در ایران تأسیس شده است.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تأسیس حکومتی دینی و اسلامی بر اساس تعالیم قرآنی، ضرورت تغییری بنیادین در تمام نظامات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، بویژه در نظام تعلیم و تربیت کشور، احساس میشد.
این ضرورت هم به لحاظ ماهیت فرهنگی، و معنوی انقلاب و هم به لحاظ تأثیرپذیری سایر نظامات از نظام تربیتی بود. این در حالی بود که نظام آموزش و پرورش بجا مانده از دوران قاجاریه بویژه دوران پهلوی، روساخت و تقلیدی از نظام تعلیم و تربیت کشورهای غربی بود که با اعتقادات و فرهنگ اصیل مردم مسلمان هماهنگی نداشت، زیرا نظام تربیتی غرب بر اساس نوعی جهانبینی و فلسفه خاص شکل گرفته است و نمیتواند با اصول و مبانی جامعه اسلامی هماهنگی داشته باشد. در راستای همین امر اقداماتی از قبیل تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی، جهاد دانشگاهی و دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و… صورت گرفت.
این نکته بسیار آشکار است که اگر بنا باشد در مورد نظام تعلیم و تربیت کشور، کاری اساسی صورت گیرد، قبل از هر چیز لازم است فلسفه تربیتی مناسب با جهانبینی انقلاب اسلامی به وجود آید و سایر جنبهه ای تعلیم و تربیت (هدفها، روش و…) مبتنی بر آن شکل بگیرد تا بدین وسیله از استحکام و انسجام لازم برخوردار گردد و گرنه هر کاری که بدون توجه به این نکته مهم و اساسی صورت گیرد، کاری سطحی، غیر منسجم و بیبنیان خواهد بود؛ بر همین اساس، تبیین مبانی و اصول اساسی نظام تعلیم و تربیت اسلامی با بهره گرفتن از منابع اسلامی بسیار لازم و ضروری است، امّا با توجه به اینکه هر کسی نمیتواند مسائل اساسی جهانبینی اسلامی را از منابع و متون دینی به آسانی استخراج کند و نظامی فلسفی و تربیتی پدید آورد، پس لازم است به نظر عالمان دینی و حکمای الهی و مسلمان، که مقبولیت لازم را دارا باشند، مراجعه کرد.
تربیت از دیدگاه ایده الیسم
ایده آلیسم قدیمی ترین فلسفه نظام دار در فرهنگ غرب است و به لحاظ تاریخی به زمان افلاطون در یونان باستان برمی گردد. به طور کلی ایده آلیست ها معتقدند که اندیشه ها تنها واقعیت موجود می باشند، البته تمام ایده آلیست ها جهان مادی را رد نمی کنند بلکه اکثرا معتقدند که تحول، بی ثباتی و بی اطمینانی از ویژگی های خاص جهان مادی است. امروزه فلسفه ایده آلیسم دارای شاخه های متعددی شده است که می توان به ۱- ایده آلیسم افلاطونی ۲- ایده آلیسم مذهبی ۳- ایده آلیسم جدید اشاره کرد.
تعلیم و تربیت ایده آلیستی اهداف متعددی را در بر می گیرد که از مهم ترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد: ۱- جستجوی حقیقت ۲- خودشکوفایی۳- رشد منش ۴- رشد ذهنی در حالی که اصرار ایده آلیست ها بر برنامه درسی کم نیست، آنان تاکید می کنند که مهم ترین عامل تعلیم وتربیت در هر سطحی این است که شاگردان را به سمت تفکر کردن سوق دهیم. ایده آلیست ها معتقدند که اندیشه ها می توانند زندگی را تغییر دهند. مسیحیت و مارکسیسم روزگاری یک اندیشه محض بود اما همین اندیشه جوامع متعددی را دگرگون ساخته است. به نظر ایده آلیست ها آدمیان از طریق گسترش قدرت تفکر، قادرند موجوداتی شریف تر و عاقل تر شوند. آنان استفاده از آثار کلاسیک را برای انسانی کردن تجارب یادگیری تشویق می کنند.
ایده آلیست ها انسانها را موجوداتی متفکر می دانند. آنها به انسان به عنوان موجودی که تفکر می کند، می خورد، می خوابد و تنفس دارد می نگرند و مهم تر از همه این ها انسان را موجودی می دانند که حیطه تفکر او از پست ترین تا بالاترین نقطه است.
جایگاه تعلیم و تربیت در مکتب رئالیسم
صاحبان این مکتب معتقدند که تربیت باید بیشتر برحواس مبتنی باشد برای ادراک حسی بیشتر از فعالیت مجرد حافظه ارزش قائلند. اینان معتقدند که قواعد و اصولی را که تعلیم و تربیت بر آن استوار است می توان از طبیعت کشف کرد و بدست آورد. در اصول فلسفه تربیتی رئالیستی به دو نکته توجه شده است :
الف) گنجاندن مواد آموزشی مربوط به علوم طبیعی به جای مواد ادبی محض در برنامه درسی
ب) اعتماد به بررسی و بحث علمی و تفکر منطقی و برخورد تجربی با پدیده ها
خلاصه نظرات تربیتی رئالیسم
هدف تعلیم و تربیت : کودکان باید زندگی سالم و خوب یاد بگیرند. هدف از تعلیم و تربیت باید مواجه ساختن آنها با واقعیت های زندگی باشد و تربیت کودکان به گونه ای باشد که از زندگی درست بهره مند شوند، روشن و درست بیاندیشند و دارای اخلاق نیکو باشند.
در این سیستم تربیتی دانش آموز باید هدف اصلی باشد نه وسیله رسیدن به هدف. توجه به استعداد و رغبت دانش آموز، تربیت نیروی تمرکز فکر، فراهم آوردن امکان کنجکاوی و تفکر و فعالیت در کشف حقایق باید در تربیت مورد توجه قرار بگیرد.
درباره تربیت علاوه بر این مکاتب
نظریه ها و مکاتب دیگری نظیر نظریه پندارگرا ماتریالیسم،ماده گرایی، پراگماتیسم و عمل گرایی نیز وجود دارند که همه از این لحاظ که ساخته ذهن و اندیشه بشر هستند دارای یک عیب اساسی هستند و آن تک بعدی بودن آن هاست یعنی به بعضی مسائل می پردازندو بعضی دیگر را نادیده می انگارند ولی در اسلام به خاطر پیوند آن با منبع علم الهی این مشکل وجود نداردو به صراحت می توان گفت که این تنها نظریه کامل درباره تربیت است.
ایده الیسم :معلم محور ،نه دانش آموز محور،اصل یادگیری در این ایده حفظ کردن مطالب است و به قوه حافظه تاکید دارد،این مکتب به پرورش روحی می پردازد و در رئالیسم دانش آموز محور ،دانش آموز اظهار نظر می کند،بحث و گفت و گو می کندو در کلاس به پرورش جسمی می پردازد.
با توجه به آنچه در اینجا ذکر شدوبیان دیدگاه ها ونظریه ها نتایج زیر به دست می آید که: ۱- اولا تنها مکتب و نظریه جامع و کامل در مورد تربیت همان نظریه اسلامی است که تمام جوانب امر را مد نظر داشته و تربیت را از لحاظ این که انسان را به تعالی و مقصد نهایی کمال که همانا رسیدن به درجه قرب الی الله است می رساند محترم می شمارد.
۲- ایرادی که به نظریه ایده الیسم می توان وارد کرد این است که صاحبان این نظریه بر اندیشه صرف انسان تاکید دارند و حواس را به عنوان یکی از مهمترین عامل شناخت جهان و رسیدن به کمال نهایی نادیده می گیرند
۳- نظریه رئالیسم نیز به نوبه خود خالی از ایراد نیست چرا که در این میان اندیشه خدادادی انسان و عقل او را که همانا در طول تاریخ تنها عامل پیشرفت او بوده به دیده انکار و رد می نگرد و بر حواس تاکید می کند.
۳-۳ بررسی اجمالی نظر امام خمینی (ره)
چنانچه تربیت اسلامی در بین ملت ما محقق بشود و همه قشرها اسلامی بشوند، آسیب دیگری در این ملت محقق پیدا نخواهد کرد.
امام خمینی ( ره )
در تعلیم و تربیت اسلامی نقطه آغاز تعلیم و تربیت، انسان است و هدف نهایی تربیت، شکوفایی استعدادها و کیفیات نظری به منظور تقرب به کمال مطلوب خداست که بایستی محور همه برنامه ها و اقدامات تربیتی قرار گیرد. بنا بر این ما پرورش یافتگان وارث انبیاء هستیم و سابقه درخشان فرهنگی داریم، جاده زندگی مان از کمربندی اسلام گذشته و ترمینال آن غنی از فرهنگ و تمدن و تربیت است، خط سیر ما مرز جغرافیایی ندارد، فرهنگ ما قله های قلمرو اندیشه ی نظم و انضباط را فتح نموده است، زیرا شکوفایی استعدادها باید با برنامه مدبرانه و … دین مدارانه … زیر سایه درخت اسلام و با راهنمایی وارثان انبیاء صورت گیرد.
تعلیم و تربیت در یک کشور یک امر حساس به شمار می رود که اگر در کنار یکدیگر باشد و به صورت صحیح عملی گردد شاهد ترقی های همه بعدی و همه جانبه آن کشور خواهیم بود و در سایه تعلیم و تربیت درست هیچ گونه بزهکاری و تبه کاری را در جامعه مشاهده نخواهیم کرد و در این صورت عدالت، عطوفت برادری، حلم، تواضع و صداقت فعالیت و خلاقیت، آزادی قرآنی، حفظ شخصیت افراد، روحیه تعادل، جایگزین اخلاق و علوم رذیله خواهد شد.
کودک آدمی به سر حد کمال می رسد . که حکومت و تسلط کامل بر خویش داشته باشد، یگانه مقصود و منظور تربیت اخلاقی و دینی آن است که انسان مالک و مختار نفس خویش گردد و به جای آنکه اسیر و تابع هواهای نفسانی خود باشد، هر میل و هوس او را به طرفی بکشاند همیشه زمام امیال خود را در کف خویش داشته باشد. بنابراین باید به کودکان خود یاد بدهیم که چگونه آزادگی خود را در اسیر کردن هواهای نفسانی بجویند و برای همین است که عده ایی تربیت را فتح مداوم قیدو بندهای نفسانی تعریف کرده اند و معتقدند آدمی هنگامی که تربیت می شود که از محدودیتهای حیوانی آزاد شود.
کودکی به اندازه کافی محبت نبیند نمی تواند به دیگری و دیگران محبت کند و اگر اساس تعلق به دیگری نداشته باشد نمی تواند خود را دوست داشته باشد و اگر خود را دوست نداشته باشد نمی تواند کس دیگری را دوست بدارد.
۳-۴ تعلیم و تربیت در کلام امام خمینی ( ره )
هر اصلاحی نقطه اولش خود انسان است. اگر چناتنچه خود انسان تربیت نشود نمی تواند دیگران را تربیت کند. انسان اگر تربیت بشود همه چیز عالم درست می شود.
همان طور یکه هر شخص و فردی موظف است که خودش را اصلاح کند موظف است که دیگران را هم اصلاح نماید.
تمام کتب آسمانی که بر انبیاء نازل شده است برای این بوده است که این موجودی الهی واقع بشود.
بهترین موجودات و افضل تمام خلایق بشود. عالم مدرسه است و معلمین این مدرسه انبیاء و اولیا هستند.
در اسلام همه امور مقدمه انسان سازی است.
با تربیت انسان عالم اصلاح می شود.
اساس عالم بر تربیت انسان است.
شریفترین شغل در عالم بزرگ کردن یک بچه است و تحویل دادن یک انسان اصلاح شده است به جامعه از این کودک های امروز، انسانها و دانشمندان فردا درست می شود. اصلاح دانشگاه زمانی آسان است که فرزندانمان را از دوره دانش آموزی زیر نظر بگیریم .
مبانی تربیتی چیست ؟
در هریک از این دسته ها میتوان زیر دستههایی با جزئیات بیشتر تعریف نمود. مانند آروماتیک یا الیفاتیک، کوچک یا بزرگ و غیره.
۱-آلانین:
(شکل۲-۴):آلانین
آلانین یک اسید آمینه نوع یک با فرمول شیمیاییCH3CH(NH2)COOHاست. این اسید آمینه غیر ضروری است، که در زنجیر جانبی آن یک گروه متیل به کار رفته و از این رو یک اسیدآمینه غیر قطبی هم هست. کدون های آلانین عبارتنداز:
GCU، GCC، GCA و GCG
*******************************************************۲-آرژنین
(شکل۲-۵):آرژنین
آرژنین یک اسید آمینه نوع یک با فرمول شیمیایی C6H14N4O2 است. در جانوران فرمL آرژنین بسیار رایج است.این اسیدآمینه نیمه ضروری است.
*******************************************************
۳-آسپاراژین
(شکل۲-۶):آسپاراژین
آسپاراژین یک اسید آمینه نوع یک با فرمول شیمیایی C4H8N2O3است.
***************************************************
۴-اسید آسپارتیک
(شکل۲-۷):اسید آسپارتیک
اسید آسپارتیک یک آلفا آمینو اسید(-aminoacid) با فرمول شیمیایی COOHCH2CH(NH2)COOH است. نمک اسید آسپارتیک آسپارتات نامیده می شود. ایزومر L آسپارتات، یکی از بیست اسیدآمینه ی اصلی یاخته های زنده است.
*******************************************************
۵-سیستئین
(شکل۲-۸):سیسئین
سیستئین یک آلفا اسیدآمینه با فرمول شیمیایی SHCHCH(NH2)COOHاست که در بدن انسان در ترکیب پروتئین های مختلفی بکار رفته است. این ترکیب شیمیایی با شناسه پاب کم ۵۸۶۲ است. شکل ظاهری این ترکیب، پودر با بلورهای سفید است. این اسید آمینه در رژیم غذایی انسان ضروری نیست و می تواند از متابولیسم ترکیباتی مانند متیونین تولید شود. سیستئین در منابع حیوانی مانند تخم مرغ ، لبنیات و گوشت مرغ و منابع گیاهی مانند پیاز، کلم بروکلی و غلات یافت می شود.
*******************************************************
۶-اسید گلوتامیک
(شکل۲-۹):اسید گلوتامیک
اسید گلوتامیک یک اسید آمینه با فرمول شیمیایی C5H10N2O3است. امکان دارد L گلوتامیک اسید به سلول های عصبی کمک کند. اطلاعات را به سلول های دیگر ارسال نمایند و اطلاعات را از سلول های دیگر دریافت کند.
*******************************************************
۷-گلوتامین.
(شکل۲-۱۰):گلوتامین
گلوتامین یکی از اسیدهای آمینه موجود در بدن انسان می باشد. گلوتامین جزو اسیدهای آمینه ضروری نمی باشد با این حال در برخی موارد به مانند بعضی از بیماری های گوارشی و یا برای ورزشکاران می تواند ضروری باشد. اسیدآمینه گلوتامین از ترکیب گلوتامات و آمونیاک با مصرف آدنوزین تری فسفات تشکیل می شود. این ماده در خون انسان فراوانترین اسید آمینه آزاد می باشد.
۸-گلیسین
(شکل۲-۱۱):گلیسین
گلیسین ساده ترین اسیدآمینه در تمام یاخته های زنده است. این اسیدآمینه با فرمول شیمیاییNH2CH2COOH سبک ترین و تنها اسیدآمینه ی غیر کایرال است. گلیسین یکی از ۲۰ اسیدآمینه ای است که پروتئین را می سازد و غیرقطبی و آب دوست می باشد.این آمینو اسید ساده ترین آمینو اسید می باشد. کدهای ژنتیکی عبارتند از:
GGU، GGC، GGA و GGG.
*******************************************************
۹-هیستیدین
(شکل۲-۱۲):هیستیدین
هیستیدین دارای فرمول شیمیایی C6H9N3O2 و جرم مولی ۱۵/۱۵۵ می باشد.
*******************************************************
۱۰-ایزولوسین
(شکل۲-۱۳):ایزولوسین
ایزولوسین دارای فرمول شیمیایی C6H13NO2 و جرم مولی ۱۷/۱۳۱ می باشد.
*******************************************************
۱۱-لوسین
(شکل۲-۱۴):لوسین
یکی دیگر از عوامل مؤثر بر سرمایهگذاری شرکت، اهرم مالی است. با افزایش اهرم مالی، ریسک مالی افزایش مییابد. شرکتهای با اهرم مالی بالاتر هزینه تأمین مالی خارجی بیشتری خواهند داشت، بنابراین، این شرکتها مخارج سرمایهای کمتری خواهند داشت (ایشیدا و ایتو، ۲۰۱۳).
۲-۲-۲-۶-۳-هزینه تأمین مالی
از دیگر متغیرهای تأثیرگذار بر سرمایه گذاری، هزینه تأمینمالی است. به دلیل عدم وجود تقارن اطلاعاتی، شرکتهایی که تأمین مالی آنها از طریق تقبل بدهی بالا میباشد، تمایل به صرف نظر کردن از فرصتهای سرمایه گذاری با خالص ارزش مثبت دارند. شرکتهایی که دارای فرصتهای سرمایه گذاری بالایی هستند، تمایل به داشتن نرخهای پایینتر بهره دارند و این امر بیش تر به این دلیل میباشد که فرصتهای سرمایه گذاری هنوز درآمدی را برای شرکت ایجاد نکرده و انتظار بازده آنها در طولانی مدت میباشد (شورورزی و آزادوار، ۱۳۸۹).
۲-۲-۲-۶-۴-اندازه شرکت
یکی دیگر از عوامل مؤثر بر سرمایه گذاری، اندازه شرکت است. پژوهشات قبلی همانند خان و واتس (۲۰۰۹) به این نتیجه رسیده اند که هزینه های نمایندگی برای شرکتهای بزرگتر، کمتر میباشد. با کاهش هزینه های نمایندگی و متعاقب آن عدمتقارن اطلاعاتی، هزینه تأمینمالی شرکت کاهش مییابد. بنابراین شرکت می تواند پروژه های سرمایه گذاری خود را اجرا کند. لذا انتظار می رود بین اندازه شرکت و سرمایه گذاری رابطه مثبت وجود داشته باشد.
۲-۲-۲-۶-۵-بازده سهام
بازده سهام از دیگر متغیرهای تأثیرگذار بر سرمایه گذاری است. شواهد تجربی در ادبیات سرمایه گذاری شرکتها نشان میدهد که شرکتهایی که بیشتر سرمایه گذاری می کنند، بازده تعدیل شده از لحاظ ریسک پایینتری را کسب می کنند. تیتمن و همکاران[۸۹] (۲۰۰۴) نشان دادند که رابطه منفی برای
شرکتهایی با اختیار سرمایه گذاری بزرگتر، قویتر است. باکر و همکاران[۹۰] (۲۰۰۳) اشاره کردند که شرکتها هنگامی که سهامشان اضافه ارزشگذاری می شود، تمایل به سرمایه گذاری بیشتر دارند و آنها متعاقبا بازدههای سهام پایینی را کسب می کنند.
۲-۲-۲-۶-۶-محافظه کاری
یکی از عوامل مؤثر بر سرمایهگذاری بهینه، محافظه کاری است. در دنیای امروز با توجه به گسترش بازارهای سرمایه و افزایش میزان سرمایهگذاری، یکی از مسائل مهم مطرح، کیفیت اطلاعات مالی گزارششده توسط شرکتها است. هر چه قدر کیفیت اطلاعات بالاتر رود، تصمیمهای صحیح گرفته شده و نهایتاً باعث تخصیص مناسب منابع مالی و افزایش رفاه خواهد شد. تدوین کنندگان استانداردهای حسابداری، معیارهایی برای کیفیت اطلاعات در نظر گرفتهاند که از جمله آنها رعایت محافظه کاری است. محافظه کاری در معنای عام آن، ترجیح بد بینی بر خوش بینی در نگرش به رویدادها در شرایط ابهام است (خدامیپور و مالکینیا، ۱۳۹۱). به عبارت دیگر در ارائه اطلاعات مالی همواره باید این مسئله را مد نظر داشت که، تحمل زیان آتی در اثر تخمینی بیش از حد خوش بینانه نسبت به از دست دادن فرصت کسب سود ناشی از ارزشگذاری بیش از حد بدبینانه، جدیتر است و بنابراین، رعایت احتیاط و محافظه کاری در ارائه اطلاعات مالی برای حفظ منافع سرمایهگذاران امری ضروری به نظر میرسد(جبارزاده و همکاران، ۱۳۹۱).
به نظر میرسد محافظه کاری بتواند از طریق موارد زیر برکارآیی سرمایه گذاری تأثیر بگذارد:
۱-محافظه کاری با کاهش عدم تقارن اطلاعات میان سرمایه گذاران و مدیران سبب تسهیل نظارت بر تصمیمهای سرمایهگذاری مدیران شود.
۲-با افزایش انگیزه های مدیر برای عدم پذیرش پروژه های با ارزش خاص فعلی[۹۱] منفی: زیرا در صورت پذیرش این پروژه ها، امکان به تعویق انداختن زیان های ناشی از آنها به دلیل محافظه کاری وجود نخواهد داشت (فروغی و صادقی، ۱۳۸۹).
۲-۲-۳-مالکیت نهادی
۲-۲-۳-۱-مفهوم مالکیت نهادی
واژه مالکیت در فرهنگ معین به معنای حقی است که انسان نسبت به شئ دارد و می تواند هرگونه تصرفی در آن بنماید به جز آنچه که مورد استثنای قانون است. منظور از ساختار مالکیت مشخص کردن بافت و ترکیب سهامداران یک شرکت و مالکان عمده نهایی سهام آن شرکت است (حساس یگانه،۱۳۸۸: ص۹۰). بسیاری از نظریهپردازان اقتصادی عقیده دارند که هریک از انواع مالکیت نیز می تواند بر عملکرد شرکت تأثیرگذار باشد در پژوهش حاضر واژه ساختار مالکیت از دو منظر مالکیت نهادی و تمرکز مالکیت مورد بحث و برسی قرار میگیرد. مطابق تعریف ارائه شده و مورد استفاده در پژوهش ازیبی و دیگران (۲۰۱۰) مالکیت نهادی، به مجموع سهام در اختیار بانکها و بیمهها، هلدینگها، شرکتهای سرمایه گذاری، صندوق بازنشستگی ، شرکتهای تامین سرمایه و صندوقهای سرمایه گذاری، سازمانها و نهادهای دولتی و شرکتهای دولتی و بطور کلی سهامداران عمده شرکت اطلاق می شود (نظام الدین رحیمیان،۱۳۹۰ : ص۷۲).
در سالهای اخیر، مالکیت نهادی در بازار اوراق بهادار اروپا و آمریکا رشد چشمگیری را نشان میدهد. در ایران نیز، شاهد حضور سازمانها و مؤسساتی با عنوان سرمایه گذاران نهادی هستیم که شامل مؤسسههای بیمهای اعم از سازمانهای تامین اجتماعی، صندوقهای بازنشستگی، شرکتهای بیمه بازرگانی و همچنین شرکتهای سرمایه گذاری و نهادهای بخش عمومی و شبه دولتی هستند. مالکان نهادی به دلیل در اختیار داشتن میزان قابل توجهی از سهام شرکتها دارای نفوذ خاصی در شرکت هستند. سرمایه گذاران نهادی به گزارشهای مالی باکیفیت برای تجزیه و تحلیلهای حرفهای خود نیازمندند این نگرش وجود دارد که این گروه از مالکان با اعمال نفوذ بر مدیریت آنها را به استفاده از خدمات حسابرسی باکیفیت ترغیب نمایند. مالکان نهادی به دلیل قابلیت قابل ملاحظه در انجام تجزیه و تحلیلهای مالی حرفهای از سایر سرمایه گذاران تفکیک میشوند. به همین دلیل سرمایه گذاران نهادی بیش از سایر سرمایه گذاران به کیفیت اطلاعات مالی توجه مینمایند. سرمایه گذاران نهادی با توجه به ویژگیهای ذاتی خود، دارای نفوذ خاصی میباشند و میتوانند از آن برای نظارت و همجهت ساختن عملکرد مدیریت در راستای منافع سهامداران استفاده نمایند. حضور سرمایه گذاران نهادی در ساختار مالکیت شرکت بر نحوه نظارت عملیات بنگاه مؤثراست. در راستای اعمال نظارت مؤثر، کیفیت بالای حسابرسی از عوامل مهم به شمار می آید. علاوه بر این مطابق با تعریف بند ۲۷ ماده ۱ قانون اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران از سرمایه گذاران نهادی هر شخص حقیقی یا حقوقی که بیش از پنج درصد یا بیش از ۵ ملیارد ریال از ارزش اسمی اوراق بهادار در دست انتشار را خریداری کند نیز جز این گروه از سرمایه گذاران محسوب می شود. مطالعه آنتونیوس (۲۰۱۳)[۹۲] در مورد شرکتهای فرانسوی بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ نشان داده است که بین سرمایه گذاران نهادی و کیفیت حسابرسی رابطه مثبت وجود دارد. وی به این نتیجه رسید که سرمایه گذاران نهادی با پرداخت هزینه نمایندگی که همان هزینه کنترل عملکرد مدیران میباشد قابلیت تایید گزارشهای مدیران را به حداکثر ممکن میرسانند.
تأثیر ساختار مالکیت بر عملکرد و بازده شرکتها موضوع پیچیده و چند بعدی است. به همین دلیل انواع تعارض و تضاد منافع بین اشخاص و گروه ها را میتوان انتظار داشت که از جمله آنها میتوان به تضاد منافع بین مالکان و مدیران، سهامداران و طلبکاران، سهامداران حقیقی و حقوقی، سهامداران درونی و بیرونی و غیره اشاره نمود. با وجود این، یکی از مهمترین ابعاد تئوری نمایندگی به ناهمگرایی منافع بین مدیران وسهامداران مربوط می شود که موضوع اصلی اکثر تحقیقات در این زمینه را تشکیل میدهد. به اعتقاد صاحبنظران، سهامداران همواره باید نظارت مؤثر و دقیقی را بر مدیریت اعمال نمایند و همواره تلاش کنند تا از ایجاد مغایرت در اهداف و بروز انحراف در تلاشهای مدیران جلوگیری شود (پوشنر،۱۹۹۳).
۲-۲-۳-۱-۱- نوع مالکیت نهادی
براساس شواهد حاصل ازپژوهشات پیشین، نظیرنویسی ونایکر[۹۳](۲۰۰۶)، کرنت وسایرین[۹۴] (۲۰۰۷) نقش نظارتی سرمایه گذاران نهادی مشابه با هم نبوده وانگیزههای یکسانی برای نظارت فعالانه برمدیریت ندارد. از این رو تاثیر آنها نیز بر عملکرد شرکتها متفاوت است. براین اساس سرمایه گذاران نهادی را میتوان به دو دسته منفعل (حساس به فشاروموقت) و فعال (غیرحساس به فشار) تقسیم کرد.
سرمایهگذارن نهادی منفعل (حساس به فشار یا موقت) دارای گردش پر تفوی بالایی بوده واستراتژی معاملاتی لحظهای دارند. برای مثال با یک خبر خوب سهام میخرند و با خبر بد سهام را میفروشند. برای این مالکان قیمت جاری سهام بسیار مهم بوده و دارای دیدگاه کوتاه مدت و گذرا هستند و عملکرد جاری را به عملکرد بلند مدت شرکت ترجیح میدهند. بنابراین، انگیزه زیادی برای نظارت بر مدیریت و داشتن نمایندهای در هیات مدیره شرکتهای سرمایهپذیر ندارد زیرا بعید است که منافع این نظارت در کوتاه مدت نصیب آنها شود. (پوتر، ۱۹۹۲، ص: ۱۵۲)[۹۵]
پوتر(۱۹۹۲) اظهار میدارد که تمرکز بر عملکرد کوتاه مدت موجب ایجاد فشار بر مدیران برای فدا کردن سرمایه گذاری وعملکرد بلندمدت به منظور حفظ رشد سود کوتاهمدت میشود. درمقابل، سرمایه گذاران نهادی فعال (غیر حساس به فشار) دیدگاه بلندمدت داشته و عملکرد بلندمدت شرکت را مد نظر دارند. گردش پایین سبد سهام سرمایه گذاران بزرگ بیانگر انگیزه این سهامداران برای نگهداری سهام و تشویق مدیران به بهبود عملیات و افزایش ثروت سهامداران میباشد. این سهامداران با نظارت فعالانه بر تصمیمات مدیریت، انگیزههایی را برای مسئولیت پذیری بیشتر مدیریت فراهم میآورند. بر این اساس، حضور هر چه بیشتر این سهامداران سبب افزایش عملکرد مدیران و در نتیجه ارتقای عملکرد شرکتها خواهد شد. برخی ازجمله اسمیت وهمکاران [۹۶](۲۰۰۳) اعتقاد دارند که سرمایه گذاران نهادی فعال، مدیران شرکتها را منضبط میکنند. آنها اذعان میدارند که عملکرد شرکتها پس از خرید بخشی از سهام آنها توسط سهامداران بهبود مییابد.
۲-۲-۳-۱-۲- تمرکز مالکیت
تمرکز مالکیت به حالتی اطلاق می شود که میزان قابل ملاحظهای از سهام شرکت به سهامداران عمده (اکثریت) تعلق داشته باشد و نشان میدهد چند ( درصد سهام شرکت در دست عده محدودی قرار دارد. نتایج پژوهش مهدوی و میدری( ۱۳۹۰) حاکی از آن است که تمرکز مالکیت در بازار اوراق بهادار تهران در سال ۱۳۸۹ بسیار بالا بوده است. سهم ۵ سهامدار عمده در شرکتهای فعال در بورس اوراق بهادار تهران بطور متوسط ۷۴ % ، و سهم ۱۰ سهامدار بزرگ بیش از ۷۹ % ، و سهم ۲۰ سهامدار بطور متوسط۸۱/۹ % است. براساس شاخص هر فیندال و هریشمن صنعت ساخت ماشینآلات و براساس سهم ۱۰ و ۲۰ سهامدار عمده صنعت استخراج معدن، دارای بیشترین مقدار، شاخص دیگر سهم ۵ تمرکز مالکیت بودند. مهدوی و میدری معتقدند مقایسه شاخص های تمرکز مالکیت در بازار ایران و پنج کشور آمریکا، ژاپن، آلمان، چین، و چک نشان میدهد که بازار سهام ایران دارای ساختار مالکیتی بسیار متمرکز است. بعلاوه در ایران نیز همچون کشور چک، تمرکز بیشتر مالکیت با کارایی بیشتر همراه بوده است. به عبارت دیگر کوچک کردن مالکیت تأثیر منفی بر کارایی دارد و بر همین اساس این دو محقق نتیجه گرفتهاند که با توجه به فقدان نظام حمایتی از سهامداران اقلیت ، اجرای طرح واگذاری مالکیت شرکتهای دولتی به عموم (سهام عدالت) می تواند به کاهش تولید ناخالص داخلی و حتی توزیع ناعادلانه درآمد منجر شود.
تعاریف متعددی با عبارات گوناگون از ترکیب مالکیت ارائه شده و واژه های مختلفی مانند ترکیب سهامداری و ساختار مالکیتی برای این مفهوم به کار رفته است. ساختار مالکیت یا ترکیب سهامداری به معنی نحوه توزیع سهام و حقوق مالکیت به لحاظ حق رأی و سرمایه به علاوه ماهیت و موجودیت ساختار مالکیت یک شرکت از ابعاد گوناگون قابل توجه است و در وهله اول بر حسب دو متغیر شامل سهامداران درونی یا سهام در اختیار سهامداران داخلی و سهامداران بیرونی تعریف میشود. بر این اساس، سهام در اختیار سهامداران نهادی و دولت از بخشهای اصلی مالکیت بیرونی شرکتها تلقی میشود. سهام در اختیار سهامداران داخلی بیانگر درصدی از سهام در دست سهامداران است که در تملک مدیران و کارکنان شرکت قرار دارد. سهام تحت مالکیت سهامداران نهادی به درصدی از سهام شرکت اشاره میکند که در تملک سرمایهگذاران نهادی و حقوقی است (چارزوهمکاران ، ۲۰۰۹)[۹۷].
۲-۲-۳-۱-۳- سرمایه گذاران نهادی
مطابق با تعریف بوش[۹۸] (۱۹۹۸) سرمایه گذاران نهادی، سرمایه گذاران بزرگ نظیر بانکها، شرکتهای بیمه، شرکتهای سرمایه گذاری، موسسههای بازنشستگی و… هستند.سرمایه گذاران نهادی معمولاً به دلیل در اختیار داشتن درصد قابل توجهی از سهام شرکتها و همچنین حرفه ای بودن در امر سرمایه گذاری، توان و انگیزه لازم برای نظارات بر شرکتها را دارا میباشند. عموماً این گونه تصور میشود که حضور سرمایه گذاران نهادی ممکن است به تغییر رفتار و عملکرد شرکتها منجر میشود. این امر از فعالیتهای نظارتی که این سرمایه گذاران انجام میدهند نشأت میگیرد. بوش(۱۹۸۸) بیان میدارد که سرمایه گذاران نهادی از طریق جمع آوری اطلاعات و قیمت گذاری تصمیمات مدیریت به طور ضمنی و از طریق اداره نحوه عمل شرکت به طور صریح بر شرکت نظارت میکنند. کاپلان و همکاران دریافتند که حضور سرمایه داران بزرگ با جابجایی زیاد مدیریت ارتباط دارد که نشانگر انجام وظیفه نظارتی توسط سهامداران مزبور است.
۲-۲-۳-۲- عدم تقارن اطلاعاتی
یکی از عوامل مؤثر بر تصمیم گیری، وجود اطلاعات مناسب و مرتبط با موضوع تصمیم است. در صورتی که اطلاعات مورد نیاز به صورتی غیرمتقارن بین افراد توزیع شود، یا به عبارتی انتقال اطلاعات به صورت نابرابر بین کاربران صورت پذیرد، می تواند نتایج متفاوتی را نسبت به یک موضوع واحد سبب گردد. بنابراین، پیش از اینکه خود اطلاعات برای فرد تصمیم گیرنده مهم باشند، این کیفیت توزیع اطلاعات است که باید به صورت دقیقی مورد ارزیابی قرار بگیرد.زمانی که عدم تقارن اطلاعاتی در رابطه با سهام یک شرکت افزایش می یابد، ارزش ذاتی آن سهم با ارزشی که سرمایه گذاران در بازار برای سهام مورد نظر قائل شده اند، متفاوت خواهد شد. در نهایت ارزش واقعی سهام شرکت ها با ارزش مورد انتظار سهامداران مغایرت خواهد داشت (دی آموند، وریچیا، ۱۹۹۱)[۹۹].
آنچه در بازارهای سرمایه باید مورد توجه قرار گیرد، این است که بسیاری از افرادی که اقدام به سرمایه گذاری می کنند، مردم عادی هستند که تنها راه دسترسی آنها به اطلاعات مهم، اطلاعیههایی هستند که از جانب واحدهای تجاری منتشر شده اند. یک نمونه از این اطلاعیهها را میتوان اعلان سود برآوردی برای هر سهم خواند که در آن سود پیشنهادی هر سهم از جانب شرکت پیش بینی شده و به اطلاع عموم میرسد. حال اگر در بین سرمایه گذارانی که در بازارهای سرمایه مشغول فعالیت هستند، افرادی وجود داشته باشند که از نظر اطلاعاتی نسبت به سایرین در موقعیت بهتری قرار گرفته باشند و به عنوان مثال از اعلانهایی که قرار است درباره سود صورت پذیرد، آگاه باشند قادر خواهند بود تا بر عرضه و تقاضای بازار تأثیر گذاشته و به اصطلاح منجر به شکاف قیمتها گردند. دلیل اصلی این امر نیز وجود عدم تقارن اطلاعاتی در بازار سرمایه است که بر طبق آن افراد مطلع میتوانند از اعلان سود و یا هر چیز با اهمیت دیگر بهره برده و خود را در موقعیت تصمیم گیری بهتری نسبت به سایرین قرار دهند (کردلر، داریانی، ۱۳۸۵).
یکی از نکات مهمی که همواره در بازارهای سرمایه و به ویژه بورسهای اوراق بهادار مطرح می شود، بحث کارایی بازار است که بر طبق آن تمامی اطلاعات موجود در بازار، اثرات خود را بر قیمت سهام منعکس میسازند. شاید بتوان از دیدگاه فرضیه بازار کارا دلیل وجودی حسابداری را عدم تقارن اطلاعاتی بیان نمود که در آن یکی از طرفین مبادله، اطلاعات بیشتری را نسبت به طرف مقابل در اختیار دارد، این امر به علت وجود معاملات و اطلاعات درونی به وجود می آید. با وجود این فرض که اگر قیمت بازار اوراق بهادار کاملاً منعکسکننده اطلاعات باشند، باز هم این احتمال وجود دارد که افراد درون سازمانی اطلاعات بیشتری را نسبت به افراد برون سازمانی در مورد وضعیت کیفی شرکت اطلاعات بیشتری داشته باشند و بتوانند به واسطه این مزیت اطلاعاتی برای کسب منافع بیشتر اقدام کنند، به عبارت دیگر حضور افراد ناآگاه دربازار سرمایه این امکان را فراهم میسازد تا سرمایه گذاران حرفهای نرخ بازده بالاتری را به دست آورند. معمولاً زمانی که اطلاعات تازهی از وضعیت شرکتها در بازار منتشر می شود، این اطلاعات توسط تحلیلگران، سرمایه گذاران و سایر استفادهکنندگان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و بر مبنای آن، تصمیم گیری نسبت به خرید و یا فروش سهام صورت میپذیرد. این اطلاعات و نحوه واکنش به آنها بر رفتار استفادهکنندگان به ویژه سهامداران بالفعل و بالقوه تأثیر گذاشته و باعث افزایش و یا کاهش قیمت سهام و حجم مبادلات سهام می شود، زیرا نحوه برخورد افراد با این اطلاعات جدید، نوسانات قیمت سهام را شکل میدهد. بنابراین، در صورت انتشار محرمانه و ناهمگون اطلاعات، واکنشهای متفاوتی را از سوی سرمایه گذاران در بازار سرمایه شاهد خواهیم بود که این امر تحلیلهای نادرست و گمراهکننده ای را از وضعیت جاری بازار به همراه خواهد داشت (قائمی، وطن پرست، ۱۳۸۴).
در دهه ۱۹۷۰ میلادی سه دانشمند به نامهای مایکل اسپنس، جرج اکرلوف و جوزف استیگلیتنر[۱۰۰] (برندگان جایزه ی نوبل اقتصادی در سال ۲۰۰۱) در زمینه اقتصاد اطلاعات، نظریهای را پایهگذاری نمودند که به نظریه ی عدم تقارن اطلاعاتی موسوم شد. آنها خاطر نشان میسازند که واسطههای مطلع میتوانند با انتقال اطلاعات محرمانهی خود به واسطههای کماطلاع درآمد بازار خود را بیشتر نمایند. اکرلوف نوعی بازار را به تصویر میکشد که در آن فروشند نسبت به خریدار اطلاعات بیشتری را در اختیار دارد. البته حسابداران برای کاهش این مشکل، سیاست افشای کامل را پذیرفتهاند تا میزان اطلاعات در اختیار عموم افزایش یابد (اکرلوف، اسپنس و استیگلیتنر، ۱۹۷۰).
کایل[۱۰۱] در سال ۱۹۸۵ و ایزلی و هارا[۱۰۲] در سال ۱۹۹۲، در یافتههای خود به این مسئله پیبردند هنگامی که عدم تقارن اطلاعاتی افزیش مییابد، شاهد افزایش حجم معاملات خواهیم بود. دمسکی و فلتمن[۱۰۳]، در سال ۱۹۹۴ و مک نیکولاس و ترومن[۱۰۴] در سال ۱۹۹۴ بر اهمیت تمرکز بر فعالیت بازار اوراق بهادار در دوره قبل از اعلان سود، علاوه بر دوره پس از اعلان سود اشاره دارند. به نظر مک نیکولاس و ترومن، سرمایه گذارانی که دارای افق سرمایه گذاری کوتاهمدت هستند، جستجوی خود برای دستیافتن به اطلاعات محرمانه را قبل از اعلان سود افزایش می دهند. این امر بدان معنیاست که قبل از اعلان سود، سطح بالاتری از عدم تقارن اطلاعاتی را میتوان شاهد بود (مک نیکولاس، ترومن، ۱۹۹۴).
۲-۲-۳-۲-۱- نظریه عدم تقارن اطلاعاتی
تئوری عدم تقارن اطلاعاتی موضوعی مهم و بحث برانگیز در ادبیات مالی میباشد. پایه های این تئوری در دهه ۱۹۷۰ توسط سه محقق بزرگ اقتصادی: جرج آکرلوف،مایکل آسپنس و جوزف استلیتز بنا نهاده شده است. آکرلوف نشان داد که اطلاعات نامتقارن می تواند احتمال انتخاب نادرست را در بازارها افزایش دهد. مقاله سال ۱۹۷۰ آکرلوف با عنوان بازار نابسامان پژوهشی با اهمیت در ادبیات اقتصاد اطلاعات محسوب می شود ایده وی ساده اما ژرف و فراگیر است و آثار متعدد و کاربرد گستردهای دارد . در این مقاله آکرلوف اولین تحلیل رسمی از بازارهایی را که با مشکل اطلاعاتی انتخاب نادرست مواجهند معرفی کرد. وی نوعی بازار کالا را معرفی کرد که در آن به اصطلاح رایج فروشنده اطلاعات بیشتری از خریدار دارد. آکرلوف به کمک فرضیه علمی نشان داد که مشکل اطلاعاتی ممکن است موجب توقف کل بازار شود و یا به صورت انقباضی بازار را به انتخاب نادرست محصولات کم کیفیت سوق دهد. اسپنس نشان داد که تحت شرایطی معین افراد مطلعتر در بازار میتوانند با انتقال اطلاعات خود به افراد غیر مطلع مشکلات ناشی از انتخاب نادرست را برطرف نمایند. استیلیتز نشان داد که گاه یک کارگزار غیر مطلع می تواند از طریق غربال اطلاعات بهتر از یک کارگزار مطلع اطلاعات کسب کند(مکرمی،۱۳۸۱).
ویلیام آر اسکات در کتاب تئوری حسابداری مالی عدم تقارن اطلاعاتی را مزیت اطلاعاتی برخی از طرفین معامله نسبت به سایرین در یک داد و ستد بازرگانی تعریف می کند. بدون شک عدم تقارن اطلاعاتی مهم ترین مفهوم در حسابداری مالی میباشد. وی یکی از اثرات وجود اطلاعات نامتقارن را اخلال در عملکرد درست بازارها معرفی می کند. عدم تقارن اطلاعاتی ممکن است باعث شود که ارزش های بازار برابر با ارزشهای فعلی نباشد.
دو نوع عمده عدم تقارن اطلاعاتی وجود دارد:
نوع نخست: گزینش زیانبار (انتخاب نادرست) که سرچشمه بسیاری از مشکلات میباشد. یک سرمایهگذار ممکن است از کیفیت شرکتی که قرار است تبدیل به یک شرکت عام شود مطمئن نباشد. سهامداران ممکن است از کفایت مدیری که انتخاب می کنند مطمئن نباشند و سرمایه گذاران ممکن است از درستی اطلاعاتی که مدیریت در مورد شانس موفقیتهای آینده شرکت ارائه داده مطمئن نباشند. در تمامی این موارد عدم تقارن اطلاعاتی وجود دارد زیرا یک طرف داد و ستد اطلاعاتی دارد که طرف دیگر ندارد. تمام طرفهای داد و ستد ممکن است از کاهش عدم تقارن اطلاعاتی بهرهمند گردند.
نوع دوم عدم تقارن اطلاعاتی مخاطره معنوی نامیده می شود. مشکلات زیادی را میتوان در ارتباط با مخاطره معنوی یافت. مدیران شرکتها ممکن است تصمیماتی بگیرند که برای سهامداران سود آور اما برای دارندگان اوراق قرضه زیان بار باشد. در تمام این موارد عدم تقارن اطلاعاتی بروز می کند. زیرا برخی از طرفهای داد و ستد نمی توانند کارها و تصمیمات طرفهای دیگر داد و ستد که بر منافع تمام طرفهای داد و ستد اثر می گذارد را مشاهده نماید.(رساییان،۱۳۸۵)
بنابراین عدم تقارن اطلاعاتی زمانی به وجود می آید که یک یا چند سرمایه گذار اطلاعات محرمانهای در مورد ارزش شرکت داشته باشند در حالی که سایرین فقط به اطلاعات عمومی دسترسی داشته باشند. تکرار عدم تقارن اطلاعاتی مسئله انتخاب متفاوت را در بین سرمایه گذاران به دلیل اطلاعات محرمانه به وجود می آورد(براون و هیلجست،۲۰۰۷).
۲-۲-۳-۲-۲- ارتباط بین ترکیب سهامداران با عدم تقارن اطلاعات
ترکیب سهامداران در شرکتهای مختلف، متفاوت است. بخشی از مالکیت شرکتها در اختیار سهامداران جزء و اشخاص حقیقی قرار دارد. این گروه برای نظارت بر عملکرد مدیران شرکت عمدتاً به اطلاعات در دسترس عموم همانند صورتهای مالی منتشره اتکا می کنند. این در حالی است که بخش دیگری از مالکیت در اختیار سهامداران حرفهای عمده قرار دارد که بر خلاف گروه سهامداران نوع اول، اطلاعات داخلی با ارزشی در مورد چشم انداز آتی و راهبردهای تجاری و سرمایه گذاری بلندمدت شرکت از طریق ارتباط مستقیم با مدیران شرکت در اختیار ایشان قرار میگیرد. نتایج حاصل از تمامی فعالیتهای اقتصادی شرکتها در سودهای جاری منعکس نمیگردد بلکه سود حاصل از برخی فعالیتها همانند قراردادهای بلند مدت فروش و فعالیتهای سرمایه گذاری و پژوهش و توسعه در سالهای بعد تحقق خواهد یافت. از آنجا که اطلاعات مربوط به این فعالیتها در اختیار سهامداران حرفهای قرار میگیرد، سهامداران یاد شده اطلاعات مرتبط با ارزش سهام که در سود جاری منعکس نشدهاند را تجزیه و تحلیل کرده و در قیمت سهام لحاظ می کنند. این اطلاعات اغلب از طریق کانالهایی مانند اعضای هیئت مدیرهی مشترک شرکتها در اختیار شبکه های سهامداران قرار گرفته و از این طریق به اطلاع اکثر سهامداران و بازار میرسد و در نهایت در قیمتها لحاظ میگردد. بنابراین، رواج این نوع مالکیت می تواند نقش اساسی را در کاهش عدم تقارن اطلاعات بین مدیران و سرمایه گذاران بیرونی در بازار سرمایه به همراه داشته باشد (نوروش، ابراهیمی کردلر، ۱۳۸۴).
۲-۲-۳-۳-هزینه نمایندگی
۲-۲-۳-۳-۱-نظریه نمایندگی
در ابتدا باید عنوان شود که این نظریه به تضاد منافع موجود بین مدیر(کارگزار) و مالک (کارگمار) اشاره دارد. با بزرگتر شدن شرکتها مالکان اداره امور شرکت را به مدیران تفویض کرده اند. جدایی مالکیت از مدیرت منجر به شکل گیری مشکلات نمایندگی می شود. اینک با پیش زمینهای که از تئوری نمایندگی عنوان شد به شرح این نظریه پرداخته می شود. منابع مورد نیاز برای تحصیل دارایی ها میتوانند از طریق سهامداران یا اعتباردهندگان تأمین شوند به بیان دیگر دارایی های یک شرکت یا ادعای صاحبان سهام هستند و یا ادعای اعتباردهندگان که در عمل تضاد منافعی میان این دو گروه یعنی سهامداران (به همراه اعتباردهندگان) و مدیرت شرکت بوجود می آورد. این تضاد از آنجا نشات میگیرد که امکان دارد مدیران ثروت سهامداران و اعتباردهندگان را به نفع خود در اختیار بگیرند. یکی از موضوعات مطرح در خصوص ترکیب مالکیت تئوری نمایندگی در شرکتها است. این تئوری در اصل به مبحث تضاد منافع بین مالکان و مدیران می پردازد، تضاد و تعارضی که از دوگانگی و اختلاف بین اهداف مدیران و اهداف سهامداران نشأت میگیرد. در حالی که هدف اصلی سهامداران به حداکثر رساندن ثروت خود از طریق حداکثر شدن ارزش شرکت است معمولاً دنبال کردن چنین هدفی از سوی مدیران مورد غفلت واقع می شود و در نتیجه سهامداران نسبت به استفاده بهینه از سرمایه و ثروت خود توسط مدیران دچار تردید میشوند به واقع شرکت در تقاطع ارتباطات قراردادی بین مدیریت، سرمایه گذاران، اعتباردهندگان قراردارد (ژانگ و وانگ ۲۰۱۲)[۱۰۵].گرچه انگیزه اصلی مدیریت معمولا بهبود عملکرد است اما ممکن است مدیریت سعی در انتخاب آن دسته از روشهای حسابداری داشته باشد، که سود شرکت را در آینده نزدیک افزایش دهد که خود موجب بالا رفتن حقوق و مزایای مدیران شود. در این قبیل موارد، امکان دارد که تصمیمات مدیران، همسو با علایق و منافع سهامداران نباشد (شباهنگ، ۱۳۸۷ : ص ۳۹).
طبق تعریف جنسن و مکلینگ (۲۰۰۷)۲ "رابطه نمایندگی قراردادی است که براساس آن صاحب کار یا مالک، نماینده هیأت عامل را از جانب خود منصوب و اختیار تصمیمگیری را به او تفویض میکند".در روابط نمایندگی، هدف مالکان حداکثرسازی ثروت است و لذا به منظور دستیابی به این هدف بر کار نماینده نظارت میکنند و عملکرد او را مورد ارزیابی قرار میدهند.
براساس تئوری نمایندگی، مالکان یا سهامداران که با هدف کسب حداکثر بازده در مقابل ریسک معقول در یک شرکت سرمایهگذاری کردهاند از طریق انتخاب فرد یا افرادی به عنوان مدیر یا مدیران شرکت اهداف خود را دنبال میکنند اما در موارد زیادی به دلیل جدا بودن مالکیت از مدیریت ممکن است اهداف دو گروه یاد شده در یک راستا قرار نداشته باشد. در نتیجه، تلاشهای مدیران لزوماً در راستای نیل به اهداف سهامداران به کار گرفته نمیشود و به این ترتیب نوعی تضاد منافع بین آنها به وجود میآید. این معضل که از سالها پیش مورد توجه سهامداران و کارشناسان حوزه مالی و سرمایهگذاری قرار گرفته است منجر این امر گردیده که برای حل مشکل از عوامل و ابزارهای انگیزشی استفاده شود. در نتیجه، هزینههایی از ناحیه مغایرت نتایج عملکرد مدیران و انتظارات سهامداران، بهکارگیری عوامل انگیزشی و استفاده از فرآیندها و سیاستهای نظارتی برای سهامداران ایجاد شده است که از آنها به عنوان هزینههای نمایندگی یاد میشود.
بدین ترتیب میتوان انتظار داشت که وجود تضاد منافع در شرکتهای سهامی بهطور معمول وجود داشته باشد، زیرا هیچگاه مدیران مالک کل سهام شرکت نیستند. حتی هنگامی که مدیران بخشی از سهام شرکت را در اختیار دارند با توجه به اینکه حاصل تلاشها و تدابیر آنان بهطور ۱۰۰% نصیب خودشان نمیشود ممکن است از تمامی توان خود برای حداکثر کردن ثروت سهامداران بهره نگیرند. این وضعیت در شرکتهای بزرگتر با شدت بیشتری نمود پیدا میکند که مدیران درصد کمی از سهام را در تملک خود دارند (شریعت پناهی ۱۳۸۲)
جنسن و مک لینگ (۱۹۸۶)هزینه های نمایندگی را به صورت زیر برشمردهاند:
۱-هزینه های نطارت(کنترل) مدیر توسط مالک:
این هزینهها شامل تلاشهایی است، که از سوی مالکان در راستای کنترل رفتار نماینده و از طریق محدودیت در بوجه، طرحهای پاداش، استفاده از خدمات حسابرس مستقل، برنامه های اختیار خرید سهام، هزینه اخراج مدیران و…انجام میگیرد.
۲-هزینه های التزام:
هزینههای مربوط به ساختار سازمانی و فرایند ایجاد محدودیت برای مدیران، از قبیل انتصاب افرادی خارج از شرکت در ترکیب هیأت مدیره
اینکه چه چیز زیبا است و چگونه باید بدان دست یافت بیش از آنکه مسئلهای ذاتی و فراتاریخی باشد بیشتر یک برساخت اجتماعی است که از جانب الگوهای اجتماعی تولید و توزیع و دست آخر از جانب مخاطب مصرف می شود و تبلیغات به عنوان بنمایه تولید و توزیع ایدهها و رویههای اجتماعی و به عنوان مهمترین عامل در تولید نیاز و آرزومندی بیشترین تاثیر را در این نقطه ایفا می کند.
همانطور که در بخش مبانی نظری گذشت بودریار معتقد است که انسان مدرن در مواجهه با تبلیغات همواره الگوها و ایدهآلهایی را در سر میپرود و وضعیت موجود زیبایی خود را همواره در نسبت با یک ایدهآل میسنجد که همان اسطورهی زیبایی مدرن است. لذا اولین کاری که تبلیغات می کند دستکاری تصور از بدن مخاطب است با تولید احساس محرومیت نسبی برای مخاطب تبلیغات. تبلیغات در وجوه حیظ چهره به چهره و رسانه ای عمل می کند. اگرچه منشا و منبع آن همواره رسانهای است اما با پراکنده کردن و همهگیر کردن الگوی رایج زیبایی و ارائه ملاک برای همه باعث می شود که کنشهای زندگی روزمره نیز تحت تاثیر تبلیغات قرار گرفته و انسانها به شکل ناخواسته در داوریها و ارزیابیهایی که از زیبایی یکدیگر دارند الگوی رسانهای را بازتولید کنند. بعد از این فرایند تغییری نسبت به تصور از بدن ایجاد می شود که تمایل به تغییر و اعمال زیبایی بر بدن آغاز می شود. در این فرایند خودپنداره ی بدنی فرد ابتدا آسیب میبیند، بعد با یک ایدهآل مقایسه می شود و در مرحله بعد راهکاری از جانب تبلیغات ارائه می شود که فرد می تواند با بهره گرفتن از آنها خود را به وضع ایده آل نزدیک کند. بدین ترتیب الگوی عملی و عینی تغییر نگرشی خود را در قالب عمل عینی بر روی بدن نشان می دهد. این الگو همان مدیریت بدن است بدین ترتیب که فرد با دستکاری بدن خود با کمک نهادهای پزشکی و… زیبایی مطلوب را بر بدن خود حک می کند. از این بحث تاثیر تبلیغات بازرگانی بر تصور از بدن و متعاقبا تصور از بدن بر مدیریت بدن را استخراج کرده ایم
این فرایند از طیفی از نظریه های ذکر شده در بخش نظری تغذیه می کند.
۲-۷- مدل نظری و مفهومی
تمایل به مدیریت بدن مدیریت بدن (رفتاری)
۲-۸- فرضیه های تحقیق
۲-۸-۱- فرضیه اصلی
به نظر میرسد بین تبلیغات بازرگانی و مدیریت بدن رابطه وجود دارد.
۲-۸-۲- فرضیههای فرعی
-
- به نظر میرسد بین میزان استفاده از تبلیغات بازرگانی و تمایل به جراحی زیبایی رابطه وجود دارد.
-
- به نظر میرسد بین میزان استفاده از تبلیغات بازرگانی و تمایل به سلامت رفتاری رابطه وجود دارد.
-
- به نظر میرسد بین میزان استفاده از تبلیغات بازرگانی و تمایل به آرایش و بهداشت رابطه وجود دارد.
-
- به نظر میرسد بین میزان استفاده از تبلیغات بازرگانی و تمایل به کنترل وزن رابطه وجود دارد.
-
- به نظر میرسد بین میزان استفاده از تبلیغات بازرگانی و تمایل به پوشش ظاهری رابطه وجود دارد.
-
- به نظر میرسد بین میزان استفاده از تبلیغات بازرگانی و عملِ به جراحی زیبایی رابطه وجود دارد.
-
- به نظر میرسد بین میزان استفاده از تبلیغات بازرگانی و عملِ به سلامت رفتاری رابطه وجود دارد.
-
- به نظر میرسد بین میزان استفاده از تبلیغات بازرگانی و عملِ به آرایش و بهداشت رابطه وجود دارد.
-
- به نظر میرسد بین میزان استفاده از تبلیغات بازرگانی و عملِ به کنترل وزن رابطه وجود دارد.
-
- به نظر میرسد بین میزان استفاده از تبلیغات بازرگانی و عملِ به پوشش ظاهری رابطه وجود دارد.
-
- به نظر میرسد بین متغییر واسطه ای نوع تصور از بدن و مدیریت بدن رابطه وجود دارد؟
-
- به نظر میرسد مدیریت بدن بر حسب تحصیلات متفاوت است.
-
- به نظر میرسد مدیریت بدن بر حسب جنسیت متفاوت است.
-
- به نظر میرسد مدیریت بدن بر حسب سن متفاوت است.
-
- به نظر میرسد مدیریت بدن بر حسب وضع تاهل متفاوت است.
فصل سوم:
روشتحقیق
۳-۱- روش شناسی تحقیق
روش عبارتست از مجموعه ای از فعالیتها که برای دستیابی به هدف یا اهدافی خاص صورت می گیرد. لذا روش پژوهش را نیز می توان مجموعه اقداماتی دانست که پژوهشگر با بهره گرفتن از آنها در صدد کشف پاسخ سؤالات پژوهش، بررسی و یا عدم تأیید فرضیه های خود بر می آید. روش های پژوهش در واقع ابزارهای دستیابی به واقعیت های وابسته به زمینه تحقیق به شمار می روند. روش های مورد نظر متعدد بوده و هر کدام با توجه به تناسبشان به موضوع و فرضیه های تحقیق به کشف قوانین علمی کمک می کنند، لذا در هر پژوهش، محقق سعی می کند تا متناسب ترین روش را انتخاب کند. چرا که شناخت واقعیتهای موجود و پی بردن به روابط بین آنها مستلزم روشهایی است که به شکل دقیق بتواند ارتباط بین پدیده ها را تبیین نموده و به کشف واقعیتها منجر شود.
دستیابی به هدفهای علم یا شناخت علمی میسر نخواهد شد، مگر زمانی که با روش شناسی درست صورت پذیرد. «روش سنگ بنای هر کار علمی است و اتخاذ روش علمی تنها راه دستیابی به دستاوردهای قابل قبول علمی است.» (ساروخانی،۱۳۸۶: ۱۲۷) با توجه به ضرورت روش شناسی در امر تحقیق باید دانست که «روش علمی، موجه ترین روش جهت آگاهی انسان است و آنچه تحقیق به عنوان نتایج بدست می آورد بستگی زیادی به انتخاب روش دارد.» (نادری و سیف نراقی،۱۳۷۰، ۸۴) مقصود از روش علمی، راه ها و شیوه هایی است که پژوهشگر را از خطا محفوظ داشته و رسیدن به حقیقت را برای او امکان پذیر سازد. «این روش شکل خاص و نظامداری است از همه انواع بررسی ها و تفکرات انعکاسی که منظور از کاربرد آن، افزایش میزان ارتباط بین جواب و مسئله مورد نظر و از طرفی بالا بردن اعتبار جواب و کاهش بهره گیری می باشد.» (هومن، ۱۳۸۰، ۹۳) بنابراین، «هر تحقیقی راه و روش مخصوص به خود را دارد و روش کار تحقیق باید متناسب با هدفهای تحقیق باشد.» (کیوی و کامپوند، ۱۳۷۷: ۱۸۵) با ذکر این مقدمه در ادامه این فصل ابتدا به تشریح روش اجرای تحقیق پرداخته می شود یعنی ابتدا روشی که این تحقیق طبق آن انجام می گیرد را بیان میکنیم در ادامه به تعاریف نظری مفاهیم و متغییرهای پژوهش پرداخته شده است تا هم مفاهیم به کار رفته در دو فصل پیش و هم شیوههای سنجش آنان روشن شود سپس به معرفی تکنیک تحقیق، جامعه آماری پژوهش، برآورد حجم نمونه، روش مناسب نمونهگیری میپردازیم. همچنین تکنیک گردآوری اطلاعات، سطح تجزیه و تحلیل دادها، تکنیکهای مورد استفاده را با بهره گرفتن از آمار توصیفی و اسنتباطی تشریح می کنیم. و در آخر اعتبار و پایایی ابزار سنجش تشریح شده است
۳-۲- روش پژوهش
شیوه های مختلفی برای تحقیق اجتماعی وجود دارد. در این پژوهش از روشهای متعددی که در مطالعات تجربی معمول است، استفاده شده و به طور همزمان از روشهای اسنادی[۱۵۲] و روش پیمایش [۱۵۳]استفاده شده است. شاید تحقیق پیمایشی متداولترین روش مشاهده در علوم اجتماعی باشد (ببی،۱۳۸۸: ۵۲۹) روش پیمایش روشی است که به طور گسترده در شناخت افکار و عقاید مخاطبان رسانهها بهکار رفته است (نقیبالسادات،۱۳۹۱: ۱۸). تحقیق پیمایشی روشی است که در ان برای گرداوری داده ها از گروه های معنیی از افراد خواسته می شود به تعداد معینی از پرسش های مشخص (که همه سوال ها یکسان است) پاسخ دهند (بیکر،۱۳۸۸ :۹۶). در تحقیقات پیمایش علاوه بر استفاده از پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات، از فنون دیگری از قبیل مصاحبه عمیق، مصاحبه ساختمند، مشاهده تحلیل محیط و جز اینها نیز به کار می رود (دواس،۱۳۸۹ :۱۳).
مشخصه پیمایش، مجموعه ساختمند یا منظمی از داده هاست که دواس آن را ماتریس متغییر بر حسب داده های موردی[۱۵۴] می نامد؛ بدین معنا که اطلاعاتی درباره متغییر ها یا خصوصیات یکسان جمع آوری می کنیم و به یک ماتریس داده ها می رسیم (دواس، ۱۴:۱۳۸۹). در روش پیمایش، هیچ بخش از بخشهای تحقیق شکل نمی گیرد، مگر آنکه بخشهای قبلی شکل گرفته باشد. لذا از این منظر نوعی روش پلکانی از شکلگیری کلیات پژوهش تا نتیجه گیری و پیشنهادات است (نقیب السادات،۱۳۹۱: ۱۹).
در بحث روششناسیِ پیمایش، چهار موضوع عمده به شرح زیر بررسی می شود:
۱) چه مفاهیم و یا متغییرهایی مورد سنجش قرار میگیرند؟ ۲) مفاهیم مورد نظر چگونه سنجیده می شوند؟
۳) فرضیات تحقیق چیست؟ ۴) جامعه آماری و قلمرو مطالعه، نمونه گیری و حجم نمونه چگونه انتخاب شده اند؟ ۵) تحلیل داده ها با چه روشها و شیوه هایی صورت گرفته است؟ ( فیروزآبادی، ۱۳۸۴: ۱۶۲ ).
۳-۳- تعریف نظری و عملیاتی مفاهیم و متغییرهای تحقیق
قبل از پرداختن به تعریف مفاهیم اصلی، اشاره به یک نکته کلی ضروری به نظر می رسد که مفاهیم اساساً سنگ بنای نظریههای علمی و یکی از بنیادیترین ابزارهای علم بهعنوان یک شیوه شناختند. تحلیلهای علوم اجتماعی نیز بر پایه مفاهیمی جمعی استوارند (بلیکی، ۱۳۸۴ : ۱۷۰). تعریف عملیاتی راه و روش تجربه کردن یا سنجش یک مفهوم را مشخص می کند. پژوهش متکی بر مشاهده است و بدون تعریف روشنی از آنچه باید مشاهده کرد، مشاهده تحقق نمییابد.
یک مفهوم به لحاظ نظری یا تعریفی مشخص و مورد وفاق در ادبیات یک رشته علمی دارد و یا خود محقق باید تعریفی از آن ارائه دهد. اما علاوه بر تعاریف صوری، گونه دیگری از تعاریف نیز در این سنت وجود دارند که آنها را تعاریف عملیاتی مینامند. منظور از تعریف عملیاتی، تبدیل مفاهیم به متغییرهاست. عملیاتی سازی با مشخص کردن رویههای انجام می گیرد که توسط آنها مفهوم نظری اندازه گیری خواهد شد، با نشان دادن اینکه چه چیزی مصداق و مثالی از مفهوم نظری خواهد بود و چه چیزی باید تغییر کند تا درجات و مقادیر مختلفی از مفهوم نظری دیده شوند، یعنی معرفهایی که برای سنجیدن این مفهوم و تولید داده های مرتبط با آن به کار خواهند رفت. منظور از متغییر نیز مفهومی است که می تواند مقادیر گوناگون داشته باشد و به شیوهای تعریف می شود که از طریق مشاهده می توان گفت در هر مورد معین چه مقداری دارد. به طور خلاصه، متغییرها ترجمان تجربی مفاهیم هستند (بلیکی، ۱۳۸۴: ۶ – ۱۷۵). حال بر این مبنا به تعاریف نظری و عملیاتی مفاهیم اصلی تحقیق میپردازیم.
۳-۳-۱- تبلیغات بازرگانی
-
- تعریف نظری