“
در این قسمت مجموعه ای از تعاریف مراجع مختلف از رهبری گردآوری شده است که به اختصار به آن ها اشاره میگردد:
– رهبری به عنوان عامل، توان یا نیروی بالفعل یا بالقوه ای است که مدیران و رهبران از طریق اعمال نفوذ و همراه با ایجاد اطمینان در پیروان خود برای تحقق اهداف و آرمان های مورد نظر، اعم از سازمانی و گروهی از آن استفاده میکنند. سبک رهبری نیز به عنوان الگویی رفتاری است که بیانگر صفات و خصوصیات رفتاری رهبران میباشد (رضاییان، ۱۳۸۰؛۱۰۳).
– در تعریف دیگری با تأکید بر روابط بین افراد، رهبری نفوذ بر مرئوسان از طریق برقراری ارتباط با آنان در تحقق اهداف سازمان بیان گردیده است.
-رهبری نفوذ در مردم است به منظور همراه کردن آن ها برای رسیدن به یک مقصود مشترک (کونتز و آدانل، ۱۹۵۸؛۴۳۵).
– رهبری به عنوان یک فرایند، به معنی استفاده از نفوذ بدون زور برای هدایت و هماهنگی فعالیت های اعضای یک گروه در جهت تحقق اهداف و به عنوان یک صفت مجموعه ای از ویژگی هاست که به کسانی که چنین نفوذی را با موفقیت به کار میبرند نسبت داده می شود.
– رهبری کار تأثیر گذاری در مردم است برای وادار کردن آن ها به کوشش دلخواه به سوی هدف های گروهی (تری،۱۹۶۰؛۴۹۳).
– رهبری نوعی فرایند نفوذی است که به وسیله آن کردار یک فرد باعث تغییر رفتار و نظرات دیگران می شود که این نفوذ باید مشروعیت داشته باشد و این تغییر همسو با اهداف فرد پدید آید (دکوتیس و همکاران، ۱۹۷۹؛۱۱).
– رهبری یکی از وظایف مدیر است که فرایند تأثیرگذاری و هدایت فعالیت های مربوط به کار اعضای گروه ها را بر عهده دارد.
– رهبری فراگرد نفوذ اجتماعی است که در آن رهبر مشارکت داوطلبانه کارکنان را در تلاش برای کسب هدف های سازمانی طلب میکند. در اینجا واژه «داوطلبانه» واژه ای عملیاتی است. رهبران برای ترغیب مشارکت داوطلبانه کارکنان هر گونه اختیار و قدرتی را که دارند با ویژگی های شخصی خود و مهارت های اجتماعی تکمیل میکنند.
رهبری عبارت است از توانایی در اعمال نفوذ بر گروه و سوق دادن آن به هدف های مورد نظر. منبع این قدرت یا اعمال نفوذ جنبه رسمی دارد، همانند تکیه زدن بر مسند مدیریت. در یک سازمان از آن جا که مقام مدیریت جنبه رسمی دارد و اختیارات به صورت رسمی به وی داده می شود امکان دارد یک نفر در نتیجه گرفتن یک پست در یک سازمان نقش رهبری بپذیرد، ولی بحث در این است که همه رهبران مدیر نیستند و همچنین همه مدیران هم رهبر نیستند. از آن جا که سازمان حق و حقوق خاصی به مدیر میدهد این نمی تواند بدان معنی باشد یا تضمین نماید که وی بتواند سازمان را به صورتی اثربخش هدایت و رهبری کند. رهبری غیر سازمانی یا غیر ارادی (یعنی فرد قدرت اعمال نفوذی را که به دست می آورد از منابع خارج از ساختار رسمی سازمان است) میتواند از قدرت یا اعمال نفوذ رسمی اهمیت بیشتری داشته باشد. به بیان دیگر رهبر میتواند از درون گروه به وجود آید همانند رهبری که به صورت رسمی منسوب میگردد.
مروری بر تعاریف ارائه شده توسط نویسندگان روشن میکند که بسیاری از نویسندگان مدیریت بر این مسئله توافق دارند که رهبری عبارت است از: فرایند نفوذ در فعالیت های فرد یا گروه به منظور کوشش برای رسیدن به هدفی در موقعیتی مشخص. از این تعریف رهبری به این نکته میرسیم که فرایند رهبری تابعی از متغییرهای رهبر، پیرو و موقعیت است L = f(L,f,s). رهبری یعنی رسیدن به اهداف با کمک و به وسیله دیگران (هرسی و بلانچارد[۱]، ۱۹۶۹؛۱۷۱).
در نهایت در یک تعریف ساده و کلی می توان عنوان نمود که «رهبری اعمال نفوذ در افکار و رفتار و تصمیمات دیگران است به گونه ای که با میل و رغبت طبق انتظار عمل میکنند» (موسی خانی و محمدنیا، ۱۳۸۵؛۴۷).
۲-۲-۲٫ مسیر تکاملی نظریه های رهبری:
جدول ۱-۲ مسیر تکاملی نظریه های رهبری
نظریه های رهبری توضیح مکاتب رهبری ویژگی های شخصیت دیویس: او چهار خصوصیت عمده را برای رهبران ذکر نموده است: هوش، بلوغ اجتماعی، توفیق طلبی و انسان گرایی. این مکتب مبتنی براین است که رهبران افراد خاصی هشتند که در ابتدای امر رهبر متولد میشوند و دارای خصوصیات ذاتی هستند که از آن ها رهبرانی موفق میسازد. اما بعد از سال ها مطالعه اجتماعی بر روی صفات مشترک حاصل نگردید. مکتب صفات شخصی (انسان بزرگ، جنبه ذاتی رهبری) استاگدیل: او پنج خصوصیت جسمانی ، چهار ویژگی مربوط به هوش و توانایی، شانزده خصوصیت شخصیتی، شش ویژگی مربوط به کار و نه ویژگی اجتماعی را برای رهبران ذکر نمود. مان: او شش خصوصیت را برای رهبران ذکر نمود: هوش، مردانگی، اعتدال، تسلط، برونگرایی و محافظه کاری. پاتریک و لاک: آن ها نیز شش ویژگی مهم را برای رهبران تعریف نموده اند: تحرک، تمایل به رهبری، درستکاری، اعتماد به نفس، توانایی و آگاهی، دانایی. مطالعات آیوا (رونالد لیپیت، رالف وایت و کرت لوین): در این مطالعات سه سبک رهبری استبدادی، مشارکتی و تفویضی مورد آزمون قرار گرفت. مکتب رفتاری به جای پرداختن به صفات شخصیتی رهبران، رفتارها و اعمال آنان را مورد بررسی قرار میدهد. ایده ی اصلی مکتب رفتاری این است که با شناسایی رفتارهایی که موجب موفقیت رهبران می شود و آموزش آن ها به افرد، بتوان رهبران موفقی را تربیت کرد. مکتب رفتاری (جبنه اکتسابی رهبری) مطالعات اوهایو (مورفی): هدف از این مطالعات شناسایی ابعاد مستقل رفتار رهبری بود. آن ها ابعاد رفتار رهبری را به دو بعد عمده ساخت دهی (وظیفه گرایی) و رعایت حال دیگران (انسان گرایی) تقسیم کردند. مطالعات هاروارد: آن ها رهبران را همانند مطالعات اوهایو به دو گروه رهبران وظیفه ای و رهبران اجتماعی- احساسی تفکیک نمودند اما بیان کردند که این دو بعد قابل جمع در یک فرد نیست.
“