«تأمرهم بما امرالله، تنها هُم عمانها هم الله، ان اطاعوک کنت و قیتهم و ان عصوک کنت قد قضیت ما علیک. [۷۹] بر پدران و مادران است که آنان را آموزش دهند و به ارزشها رهنمون گردند و از ضد ارزشها آنان را با شیوههای ظریف تربیتی و هنرمندانه هشدار دهند اگر آنان پذیرفتند بدین وسیله آنان را از آتش تیرهبختی دنیا و دوزخ حفظ کرده و اگر نپذیرفتند وظیفه رسالت تربیتی و انسانی خود را انجام دادهای. »
از سوی دیگر خانواده منبع هرگونه خیر و برکت و نعمت و سعادت جامعه است. طفل در خانه آداب صحیح زندگی اجتماعی را میآموزد، درس محبت، گذشت و فداکاری، علاقهمندی به خلق خدا و تعاون را یاد میگیرد و آن را در محیط خود پیاده میکند. پایهگذاری پرورشی صحیح و تربیت عضوی مفید برای جامعه نخست از سوی والدین اقدام میشود.
نقش عاطفی و اخلاقی خانواده در تربیت
خانواده نخستین محلی است که در آن طفل خاطرهای خوب یا بد پیدا میکند. احساسات و عواطف قوی یا ضعیف به دست میآورد. خانواده محلی ایدهآل برای تمرین مهر و عاطفه و انس و الفت و یگانگی و مهروزی است. محبتهای صادقانه مادر، بوسههای پرمهر و بیریای پدر، دستگیریهای بدون چشم داشت و خالصانه والدین، در آغوش گرفتنها، نوازشکردنها، دلسوزیها و غمخوریها، همه و همه زمینههایی جهت عاطفی بار آوردن کودک است. خانواده از سوی دیگر وسیلهای برای انتقال آداب و اخلاق و رسوم و سنت صحیح یا غلط است و کودک در خانه اخلاق و رسوم و سنت، اعتماد به نفس، پاکدلی، مقررات، احترام به قانون، ادب، انسانیت یاد میگیرد. و یا حتی خشونت، بیبند و باری، کینهورزی، انتقام وحشیانه، سختسری و… میآموزد. بدینسان نقش خانواده در این جنبهها نیز دارای اهمیت فوقالعاده است. [۸۰]
بچههایی که در خانواده با مهر و محبت با ایشان رفتار میشود و نیازهای فطری و اساسی آنها به شایستگی تأمین میگردد، همواره با چهرهای شاد و متبسم، با وجد و شادمانی، با انرژی روانی قابل توجه و روان، تلاش میکنند استعدادهای بالقوه خود را در زمینههای مختلف رشد به ظهور رسانند. به طور کلی شرایط عاطفی خوشایند کودکان در سنین خردسالی تأثیر به سزایی در رشد مطلوب منش و شخصیت آنها دارد. به بیان دیگر زمانی که نیاز عاطفی کودکان به نحو مطلوبی در خانواده تأمین شود، کودکان احساس خود ارزشمندی کرده، با اعتماد به نفس روز افزون، با نگرشی مثبت به زندگی و با انگیزهای قوی با مسائل مختلف مواجه میشوند و به تلاش و تکاپو میپردازند.[۸۱]
چگونگی ارتباط و رفتار با فرزند
اولین جوانههای ارتباط بین انسانها در حریم خانواده پدیدار میگردد. روابط درون خانوادگی از اهمیت و حساسیت فوق العادهای برخوردار است و چگونگی این روابط نقش به سزایی در شکلگیری نگرشها و بازخوردهای اجتماعی، آمادگی و توسعه مهارتهای اجتماعی اعضای خانواده خواهد داشت. به طور کلی چگونگی روابط درون خانوادگی بیشترین تأثیر را در توان و نحوه برقراری و استمرار رابطه با دیگران در بین اعضای خانواده خواهد داشت.[۸۲]
«قال موسیu: یا ربِّ اَیّ الأعمال أفضلَ عندک؟ قال: حُبُّ الاطفالِ فإنّی فِطرَتهُم علی توحیدی. [۸۳] حضرت موسیu عرض کرد: پروردگارا چه اعمالی نزد تو بالاتر است؟ خطاب رسید: دوست داشتن کودکان، زیرا من آنان را بر فطرت یگانهام آفریدم.»
یکی از مهمترین و پیچیدهترین ارتباطها، ارتباط با کودکان است که نیاز به مهارت، ظرافت، صبر و بردباری بیشتری دارد. اولین نیاز روانی کودک، مهر و محبت و دوست داشتن اوست. ممکن است والدین کودک خود را دوست داشته باشند، ولی مهم چگونگی اظهار این محبت است. هر کودکی برای داشتن احساس امنیت، باید مورد محبت قرار گیرد. ابراز محبت، موجب دلگرمی و علاقهمندی کودک به والدین و زندگی خواهد شد. [۸۴]
محیط و ساختار خانواده، نخستین و با دوامترین عامل مؤثر در رشد شخصیت افراد است. پدر، مادر، برادر و خواهر، هریک در اتکا به نفس شخص و میزان آشنایی وی نسبت به زندگی و فرهنگ جامعه نقش مؤثری را به عهده دارند. موقعیت خانواده، شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن، افکار و عقاید اعضاء، آرمانها و انتظارهای افراد نسبت به یکدیگر و ارزشها و آرزوهای افراد خانواده، بر سطح تربیت و پرورش روحیهی افراد آن تأثیر بسیار میگذارد. [۸۵]
کودک یکی از اعضای فعال خانواده است و خانواده کانون بسیار مجهزی برای یادگیری کودک است، افراد خانواده از هم جدا نیستند بلکه با یک سیستم مشترک باهم زندگی میکنند و اگرچه هر کدام برای خود شخصیت جداگانه دارند اما در بسیاری از امور باهم وجه اشتراک دارند، از طرف دیگر هیچکدام باهم شبیه نیستند. مادر جنس مخالف پدر و برادر و خواهر نیز باهم از لحاظ جنس متفاوتند، کودکان اگرچه از لحاظ جنسیت ممکن است با پدر یا مادر یکی باشند در مقابل آنها فردی جدا و دارای امتیازات مخصوصی هستند اما باید طرز رفتار و سلوک بزرگسالان با بچهها طوری باشد که صمیمیت و یگانگی بین آنها حکمفرما گردد و نباید کودک را فردی بیگانه و جدا از دیگران بداند، اگر احساس بیگانگی نمود ضررش زیاد است وکودک با درونگرایی رفتهرفته خود را از اعضای خانواده جدا میسازد و این رویه در روح کودک بسیار مؤثر و زیانآور است. [۸۶]
افراد ساختهی عوامل ارثی و محیطی هستند به همین دلیل محیط خانواده در سازندگی شخصیت کودکان تأثیر مستقیمی دارند. محیط پس از تولد تنها محیط عادی که کودک را در میان گرفته نیست محیط اجتماعی نیز عامل مؤثر و مهمی است.[۸۷]
رعایت عدالت در توجه به فرزندان از ضروریات رفتارهای اجتماعی والدین، مربیان و آحاد جامعه است. اگر کودکان احساس کنند که در توجه به آنان بیعدالتی شده، یا ناامیدی به سراغشان خواهد آمد و حس ارزشمندی خود را از دست خواهند داد، یا این که به سمت انتقام گیری پیش خواهند رفت. حتی در مواردی که در باطن یک رفتار، عدالت رعایت شده ولی در ظاهر، کودک به غلط برداشت بیعدالتی کند، بایستی او را متوجه امر ساخته و از اشتباه فکری که برایش پیش آمده دور سازد. رعایت عدالت در همه شئونات زندگی کودکان لازم و ضروری است و حتی در مسایلی که از نظر ما بزرگترها بیاهمیت است، رعایت عدالت برای کودکان دارای اهمیت است.[۸۸]
بعضی خانوادههای پر اولاد بین بزرگتر و کوچکتر یا دختر و پسر فرق میگذارند محبت خود را از بزرگتر گرفته و خود را وقف کودک کوچکتر میکنند یا این که بعد از دو یا سه دختر کودک نوزاد پسر مورد پرستش افراد خانواده شده نسبت به دیگران بیمیل و کمتوجه میشوند و همین تبعیض فاحش باعث خسارات زیاد در آینده خواهد شد و کودک نوزاد را از پدر و مادر جدا کرده و مقدمات سقوط او را فراهم میسازد. [۸۹] پیامبر اکرمe در این مورد میفرمایند:
«انَّ اللهَ تعالی یُحِبُّ أن تَعدِلُوا بین اولادکُم حتّی فی القُبَلِ. [۹۰] خداوند دوست دارد که میان فرزندان خود حتی در بوسیدن آنها به عدالت رفتار کنید.»
جنایتکاران و سقوط کردهها از بین خانوادههائی برخاستهاند که در دوران کودکی مورد بیمهری پدر یا مادر قرار گرفتهاند و گرنه چگونه ممکن است از یک خانواده یکی صاحب قریحه و دیگری فاقد تمام صفات اخلاقی باشد. مسائل ارثی ممکن است در آن دخالت داشته باشد اما تربیت درست و رعایت عدمتبعیض بین کودکان بزرگ و کوچک یا جنس مخالف و توجه به میزان استعداد تأثیر بیشتری دارد. [۹۱]
الگوی صحیح برای فرزند
همهی پدر و مادران دوست دارند فرزندانی مسئولیتپذیر، با محبت، صادق و دلسوز تحویل جامعه دهند. اما تربیت فرزندان مانند تعلیم شنا، فوتبال یا نواختن پیانو نیست. والدین مشتاقانه میپرسند آیا آموختن اعمال مذهبی به کودکشان کمک خواهد کرد؟ خواندن مجلههای معنوی و اخلاقی چطور؟ اگر کودکشان را در گروههای خدمات اجتماعی بگذارند چطور؟ البته این کارها بسیار مفید خواهند بود ولی در ساختن شخصیت کودک کافی نیست زیرا خصوصیات خود پدر و مادر است که در اینجا اثرگذار است. بهترین روش برای نهادینه کردن تدریجی این ارزشها به کودک آن است که پدر و مادر، خود، الگوهای قوی و مناسبی برای او باشند. والدینی که حساسیت واقعی خود را نسبت به احساسات و نیازهای کودک نشان میدهند در واقع به او میآموزند که احساسات دیگران را شناخته و آنها را دوست بدارند. [۹۲]
چنان چه هدف والدین این است که فرزندانشان ارزش و اعتبار زندگی را درک کنند و این توانایی را داشته باشند که همواره از زندگی لذت ببرند، پس در درجهی اول باید در تمام برخوردهایی که با جنبههای گوناگون زندگی دارند، نگرشی خوش بینانه و مثبت داشته باشند. چنان چه خود را کوچک و بیاهمیت بگیرند، و بدون آن که ارزش و اعتباری برای خود قایل باشند فقط هدفشان روز را به شب رساندن و شب را به روز رساندن باشد، و به طور عملی به فرزندان خود نشان دهند که قدر و اهمیتی برای خود قایل نیستند، چگونه میتوانند از فرزند خود انتظار داشته باشند که حس احترام به خود داشته باشد. والدین باید نمونه یک انسان زنده باشند. اگر میخواهند بچهها اعتماد به نفس داشته باشند باید تصویر انسانی که برای خود ارزش و اهمیت قایل است به فرزندان خود منتقل کنند در درجه اول، زندگی باید از قوام و انسجامی برخوردار باشد تا بتوانند نمونه و الگوی قابل اعتباری در اختیار فرزندان قرار دهند.[۹۳]
برای کودکی که نگرشی منفی نسبت به زندگی دارد هیچ درمانی مهمتر از نشان دادن دیدگاهی مثبت نیست. افراد میتوانند به تمام پاسخهایی که در کتابهای مربوط به کودکان است رجوع کنند ولی برای بچهای که انگیزهای ندارد هیچ جوابی مهمتر از یک مربی دارای انگیزه نیست. بچه عصبی بهترین پاسخ را از یک مربی آرام و خون سرد دریافت میکند. یک بچه خشمگین بهترین جواب را از شخصی صبور و دوست داشتنی دریافت میکند و بالاخره محرک کودکی بیحال و بیتحرک، شخصی فعال و پر تحرک است. بهترین شیوه برای شروع کار، و برای تعلیم و تربیت و بار آوردن فرزندانی که بتوانند از تواناییهای بالقوه استفاده کنند، این است که هر چه در مورد بچههای خود آرزو دارند همان را در مورد خود عملی سازند، و در هر موقعیتی که پیش میآید، با غرور این نمونه را به بچههای خود بشناسانند.[۹۴]
لازم به تأکید است که ارزشها را نمیتوان صرفاً از طریق کتابها و مقالات آموخت. کودکان ارزشها را خیلی قبلتر از آن هنگام که قدرت خواندن و بحث کردن پیدا کنند میآموزند. ارزشها، در روابط متقابل و سادهی زندگی روزمره پایهگذاری میشوند. اگر کودک ارزشهای والدین را دوست بدارد و به آنها احترام گذارد برای زندگی خود آنها را خواهد پذیرفت و چهارچوب نظام ارزشی خود قرار خواهد داد. [۹۵]
توجه به اعتماد به نفس فرزندان
اعتماد به نفس اصطلاحی نیست که به طور کلی توصیف کننده یک فرد باشد. کودک هم اعتماد به نفس دارد، هم ندارد. بیشتر افراد، در جنبهها و در زمینههایی از زندگی دارای اعتماد به نفس بیشتری هستند. و بچهها هم ازاین قانون مستثنی نیستند. برای آن که از همان دوران طفولیت حس اعتماد به نفس را در کودک در تمام جنبههای زندگی بالا برد، باید طوری آنها را تربیت کرد که حاضر به مبارزه جویی و خطر کردن باشند، و از ترس شکست خود را نبازند.بسیاری از اوقات افراد به علت ترسی که از شکست و خطر کردن دارند، بچههایشان را تشویق میکنند همانی که هستند باقی بمانند، و نه آن چه را که توانایی رسیدن به آن را دارند. این نگرش و طرز تلقی در بالا بردن حس اعتماد به نفس کودک از اهمیت بسیاری برخوردار است. اگر با بچههای خود همان گونه رفتار کنند که هستند، همان گونه هم باقی خواهند ماند و در نتیجه اعتماد به نفس خود را به تدریج از دست میدهند، امّا اگر با آنها طوری رفتار کنند که گویی «شخصیتهایی هستند که قابلیت تبدیل شدن به آن را دارند»، در آن صورت کمک بزرگی به بالا بردن حس اعتماد به نفس آنها نمودهاند.
اگر والدین با کودک به گونهای رفتار کنند که گویی کم و بیش شخصیتی است که قابلیت تبدیل شدن به آن را در آینده دارد، از بهترین ابزار ممکن، برای بالا بردن و افزایش حس اعتماد به نفس در او استفاده کردهاند. به جای آن که به فرزند خود گوشزد کنند که پیشرفت کم و ناقابلی داشته، طوری برخورد کنند که گویی شخصیت موفق و کامیابی است. افراد برای آن که حس اعتماد به نفس را در کودکان تقویت کنند، باید طوری با آنها صحبت کنند که گویی از پیش استعدادهای بالقوه خود را به کار بستهاند. این باور را در آنها تقویت کنند که به ایشان ایمان دارند والدین سعی کنند از آن دسته پدر و مادرهایی نباشند که مرتب اشتباهات فرزندشان را به رخ او میکشند و به او تلقین میکنند که تواناییهای محدودی دارد.[۹۶]
واقعیت تلخ یا شیرین این است که والدین تنها زمانی اجازه دارند از بخش عمدهی مسئولیتشان به عنوان والدین چشمپوشی کنند که کودکانشان را تشویق کنند تا کارهای شخصی خود را انجام دهند. به آنها آموخته شود که مستقل بیندیشند، مشکلات شخصی خود را حل کنند و تواناییهای خود را به طور کامل شناخته و بارور کنند. [۹۷]
متأسفانه تعدادی از والدین کارهایی را برای کودک خود انجام میدهند که او به راحتی میتواند از عهدهی انجام آن برآید. در واقع وظیفه والدین این است که آنها را در حل مشکلات یاری کنند. اما این کار باید به گونهای باشد که به آنها آموخته شود از اشتباه خود درس بگیرند. کودک با انجام کارهای خود، این فرصت را مییابد استعدادهای خود را گسترش دهد، تواناییهای خود را بشناسد و حتی از به کار بردن آنها لذت ببرد. همینطور باید کودکان را تشویق کرد رفتارهای اشتباهشان را بررسی کرده تا به یک نتیجه درست برسند. تماشای کودکان هنگامی که اشتباه میکنند و زمین میخورند کار آسانی نیست. ولی اغلب این بهترین موقعیت است که کودک متکی به نفس، لایق و مستقل بار بیاید. در واقع این چیزی است که هدف تمام پدر و مادرهای خوب است. پیامبر اکرمe فرمودند:
«رَحِمَ اللهُ والدینِ ایمانا وَلَدَهُما علی بِرِّهِما. [۹۸] رحمت الهی بر پدر و مادری باد که فرزند خویش را در انجام نیکی و خیر یاری نمایند.»
اهمیت تعلیم و تربیت مذهبی در خانواده
از نظر تربیت، خانواده کلاس اول زندگی و پرورش کودک است. طفل مبانی زندگی را در آنجا فرا میگیرد و خوب و بد را از کانون خانه و خانواده میآموزد و این امر تا حدی است که کفر و ایمان کودک را هم شامل میشود. میتوان گفت کودک از آنجا درس ایمان میگیرد.
زندگی خانوادگی مقدمهای برای ورود به زندگی اجتماعی و انجام وظایف عمومی است و اهمیت آن تردیدناپذیر است. خانوادهی خوب بهترین آموزشگاه است و آموزشگاهی که کودک در آن لبخند و مهر، درستی و خوشخلقی، خودداری و بردباری، تعادل و تکامل، وظیفهشناسی و خدمت، مسئولیت و اخلاق میآموزد. جامعهی بشری از طریق آن راه مییابد و با آنها براساس اصول انسانی رفتار میکند. برعکس خانه نامناسب بدترین مدرسه است و مدرسهای است که طفل در آنجا درس ترشرویی، کینه و انتقام، نادرستی و نابکاری، جنایت و دوروئی یاد میگیرد. [۹۹]
زندگی مذهبی تابع آداب و ضوابطی است که کودک از همان دوران خردسالی باید بکوشد خود را با آن تطابق دهد، وقتشناسی، انضباط در کار، محکمکاری، رعایت حقوق و حدود، انس به کار، میل به سحرخیزی، علاقه به خواب و استراحت پس از نماز، تقسیم اوقات شبانهروزی به ساعات کار و معاشرت و استراحت و دهها مسأله از این قبیل در دوران کودکی باید سروسامان پیدا کند. همچنین حدحیا و شرم برای کودک باید روشن شود از آن جهت که بسیاری از حیاها ابلهانه و خطرآفرین است و یا احتیاطهای آلوده وسواسی سبب ویرانگریهایی در بعد خواهد شد. در آرایشها، لباس پوشیدنها، خور و خواب، کیفیت معاشرت، رعایت محبت، خدمت، فداکاری، صحت عمل، تسلط برخود، مدیریت و حفظ خود همه و همه از مباحثی هستند که در تربیت مذهبی کودکان باید موردنظر قرار گیرند و در همینجاست که میتوان رابطهی مذهب با اخلاق را نیز کشف و دریافت نمود. [۱۰۰]
اهمیت مسأله خانه و نقش او را در پرورش فرزند و دادن مبانی زندگی اجتماعی و فرهنگی را نمیتوان نادیده گرفت، با همهی نفوذهایی که طفل از جامعه و مدرسه و همبازیها و معلمان خود میگیرد باز بیشتر تحتتأثیر خانواده است. اهمیت مسأله بیشتر از این امر ناشی میشود که تأثیر خانواده زائیدهی رابطهی خونی و مهر و عاطفه حقیقی است در صورتی که رابطهی دیگران با او رابطه تلقینی است. از سوی دیگر خانواده محرم اسرار طفل است و کودک بدون ملاحظه، خواستهها و رازهای خود را با آن ها در میان مینهد در حالی که چنین رابطهی صمیمانه را برای دیگران حتی معلمان قائل نیست. به همین نظر خانواده را از عوامل مهم و مؤثر در رفتار میتوان ذکر کرد و شاید بتوان گفت که خانواده از اولین و بادوامترین عاملی است که در شخصیت و رفتار کودک اثر میگذارد. [۱۰۱]
از نظر قرآن و روایات اهل بیت علیهمالسلام، از نظر تاریخ و تجربه اثبات شده است که پدر و مادر دخالت مؤثر در سرنوشت اولاد دارند چه کودک؛ چه نوجوان و چه جوان. به عبارت دیگر پدر و مادر دخالت در سعادت و شقاوت بچه، در سعادت و شقاوت نوجوان و جوان دارند. پدر و مادر مواظب در سعادت بچه تأثیر فراوان دارند و والدین لاابالی، و بیتفاوت در تربیت، در بدبختی اولاد تأثیر عجیبی دارند. [۱۰۲] تأثیر به اندازهای است که از پیامبر اکرمe روایت مشهود رسیده:
«السعیدُ من سعد فی بطن امه و الشقیّ من شقی فی بطن ام. [۱۰۳] معنای روایت این است دل مادر زمینه ساز برای سعادت و یا برای شقاوت بچه است به عبارت دیگر معنای روایت این است: پدر و مادر زمینهساز سعادت و یا شقاوت بچهاند. »
در تربیت فرزندان، به ویژه در زمینههای اخلاقی و دینی، نباید از استمداد از حضرت ربوبیت غافل شد، به این معنا که بنده، تدبیر و کاردانی میکند، ولی قسمت و تقدیر و سرانجام با پروردگار حکیم است. البته پدران و مادران نباید به صرف اعتماد و امیدواری به تقدیر، از یادگیری شیوههای درست تربیت غافل شوند. آنان باید با مراجعه به مشاوران، در امر تربیت صحیح فرزندان خود دقت کنند.[۱۰۴]
شخصیت انسان همراه با بحرانها و دگرگونیهای جسمی، روانی، اخلاقی و هیجانات خاصی همراه است که گاهی والدین و مربیان در مقابل این بحرانها توانایی حل و فصل و دفع مشکلات را ندارند و ممکن است گاهی دست به کارهایی بزنند که به زیان خود و فرزندانشان باشد امّا با توجه به آیات و روایات و با عمل کردن به آنها میتوان این مشکلات را کمتر کرد.[۱۰۵]
مرحوم فیض علیهالرحمه در تفسیر صافی ذیل آیه شریفه (هُوَ الَّذی یُصَوِّرُکُم فی الاَرحامِ کَیفَ یَشاء) [۱۰۶] روایتی نقل میکند که برای همه به خصوص پدرو مادرها تکاندهنده است میفرماید: «وقتی دو ملک مصور آمدند که بچه را تصویر و صورتبندی کنند خطاب میشود به آن دو ملک که نگاه کنید به پیشانی مادر و سرنوشت این بچه را از آنجا برداشت کنید و آنچه را در پیشانی مادر است همان را قضا و قدر و سرنوشت این بچه قرار دهید بعد خطاب میشود اما بداءهم برای من قرار بدهید. قضا و قدر تعلیقی است، در پیشانی مادر برای بچه و آن دو ملک همین کار را میکنند مقدرات این بچه را میکنند مقدرات این بچه را، سعادت و شقاوت این بچه را، سرنوشت این بچه را از پیشانی مادر میگیرند و در پیشانی او مینویسند و برای پروردگار عالم بداء قرار میدهند.»
معنای روایت این جور میشود که بداء برای من قرار دهید، یعنی پدر و مادر دخالت مؤثر در سرنوشت بچه دارند علت تامه، بلکه زمینه ساز هستند از همین نظر اهم واجبات در اسلام تربیت اولاد است. [۱۰۷]
والدین دیروز مسئولیتی سنگین برعهده داشتند که اگر به درستی انجام داده باشند خداوند به آنان پاداش خیر عطا خواهد کرد و اگر به درستی انجام وظیفه نکردند خداوند از آنان در گذرد. اما والدین امروز مسئولیتی به مراتب سختتر و دشوارتر از گذشتگان برعهده دارند که کوتاهی در آن نفرین آیندگان را به همراه خواهد داشت. برای انجام این وظیفهی دشوار آگاهی و ایمان لازم است. از آن باب که ساختن آدم، بسی دشوارتر از ساختن هر پدیدهای دیگر است وقتی بنا شود برای پرورش زنبورعسل و دامها دورهای و همچنین تجربهای لازم باشد. برای پرورش انسان، این تجربه آموزی به مراتب ضروریتر خواهد بود. کودکان همچون علف هرزه نیستند که به خود واگذار شوند. آنها نهالهایی هستند که در سایه پرورش باید رشد یابند و میوهای شیرین دهند. بدینسان تربیت برای آنان امری ضروری و حیاتی است. [۱۰۸]
نقش عبادی والدین بر فرزند
از وظایف مهم والدین نسبت به فرزندان تعلیم دادن تکالیف و عبادات دینی است. این کار بایستی از دوران قبل از بلوغ آغاز شود و بعضی از عبادات به صورت تمرینی به کودک آموزش داده شود تا در سنین بالاتر و در هنگام بلوغ برای فرزند مشقت و سختی نداشته باشد. تعلیم قرآن و آموختن احادیث و گفتار پیشوایان معصوم علیهمالسلام نیز از وظایف مهم و مؤثر در تربیت مذهبی کودکان است.
آنچه که در اینجا قابل توجه است و به خصوص پدران و مادران محترم بایستی مراقب آن باشند این است که کودک دارای روحیهی لطیف و احساسی است، تشویقات و دلجوییها در او بسیار مؤثر خواهد بود و در مقابل سختگیریهای بیمورد و تکالیف مشقتآور به زودی روحیهی او را به سوی ضعف و کممیلی سوق میدهد و نشاط او را از بین میبرد.
در زمینهی آموزشهای مذهبی بایستی از روشهای مختلف تشویقی، برگزاری مسابقه و رقابتهای صحیح کودکان، اعطاء جایزه و… استفاده کرد. اگر والدین میخواهند سورهی کوتاهی از قرآن کریم را به کودک تعلیم دهند نخست جایزهای برای او تعیین کنند و او را به این کار تشویق نمایند. اگر والدین فرزندان متعدد و همسن دارند، بین آنها در فراگیری قرآن، روایات، عباداتی مثل نماز، روزه و… مسابقه برگزار کنند و سپس همه و به ویژه آنها که موفقتر بودهاند را مورد تشویق قرار دهند.
اگر والدین برای کودک خردسال خود خواه دختر باشد و خواه پسر سجاده و جانماز کوچک و زیبایی فراهم کنند و به او بدهند و یا اگر کودک دختر است مقنعه و چادر کوچکی برای او تهیه کنند و به عنوان لباس نماز به او بدهند، بیشک در افزایش میل و رغبت کودک به
انجام عبادات و تکالیف دینی مؤثر خواهد بود و این میل وقتی اضافه میشود که فرزند در موقع انجام عبادت بیشتر از همیشه مورد تشویق قرار گیرد. [۱۰۹]
آموزشهای دینی نه تنها در رشد و کمال فرزند مؤثر است بلکه آثار مثبت فراوانی برای خود والدین نیز خواهد داشت، بیشک فرزند صالح و مؤمن میتواند نشان افتخار و سربلندی برای پدر و مادر باشد.
از سویی اگر فرزندان در یک خانواده همگی دارای ایمان بوده از انحرافات اخلاقی و گناهان به دور باشند بسیاری از ناراحتیها و اضطرابات در محیط خانه از بین رفته، پدر و مادر هیچگونه پریشانی فکری و تشویش خاطر نخواهند داشت.
امیرالمؤمنین علیu دربارهی فرزند ناصالح چنین میفرمایند:
منابع تحقیقاتی برای نگارش پایان نامه خیانت جنگی در حقوق بین الملل- فایل ۱۰