حلی، سرایر، ج۳، ص۲۴۴٫ ↑
. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، المقنعه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چ۱، ۱۴۱۳ ه.ق. ص۶۹۱: « و إذا لم یوجد مع الأزواج قریب و لا نسیب للمیت رد باقی الترکه على الأزواج» ↑
. همو، الاعلام بما اتفقت علیه الامامیه من الاحکام، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چ۱، ۱۴۱۳ ه.ق. ص۵۵: « و اتفقت الإمامیه فی المرأه إذا توفیت و خلفت زوجا لم تخلف وارثا غیره من عصبته و لا ذی رحم أن المال کله للزوج النصف منه بالتسمیه و النصف الآخر مردود علیه بالسنه.» ↑
. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۶، ص ۲۰۳: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی امْرَأَهٍ مَاتَتْ وَ تَرَکَتْ زَوْجَهَا- قَالَ الْمَالُ کُلُّهُ لَهُ- قُلْتُ فَالرَّجُلُ یَمُوتُ- وَ یَتْرُکُ امْرَأَتَهُ قَالَ الْمَالُ لَهَا.» ↑
. نجفی، جواهر الکلام، ج۳۹، ص۸۱٫ ↑
. شهید ثانی ره نیز به این توجیه ایراد مینماید و مفروض انگاشتن قرابت را با توجه به اطلاق روایت صحیح نمیداند. ر.ک. عاملی، شرح اللمعه، ج۸، ص۸۵٫ ↑
. همان، صص۸۰-۸۱٫ ↑
. حر عاملی، همان: « مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی زَوْجٍ مَاتَ وَ تَرَکَ امْرَأَتَهُ- قَالَ لَهَا الرُّبُعُ وَ یُدْفَعُ الْبَاقِی إِلَى الْإِمَامِ.» ↑
. همان، صص۲۰۱-۲۰۳٫ ↑
. همان، ص۲۰۰: « وَ عَنْ حُمَیْدِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَهَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ: مَاتَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ بَیَّاعُ السَّابِرِیِّ- وَ أَوْصَى إِلَیَّ وَ تَرَکَ امْرَأَهً لَمْ یَتْرُکْ وَارِثاً غَیْرَهَا- فَکَتَبْتُ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع فَکَتَبَ إِلَیَّ- أَعْطِ الْمَرْأَهَ الرُّبُعَ وَ احْمِلِ الْبَاقِیَ إِلَیْنَا.» ↑
. همان، ص۲۰۱٫ ↑
. همان، ص۲۰۴: « الْعَبْدِیِّ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ: لَا تُزَادُ الْمَرْأَهُ عَلَى الرُّبُعِ وَ لَا تُنْقَصُ مِنَ الثُّمُنِ.» ↑
. طوسی، ابوجعفر، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، ج۴، ص۱۵۱، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ۱، ۱۳۹۰ه.ق. ↑
. عاملی، لمعه، ص۲۴۴: « وَ لَا یُرَدُّ عَلَى الزَّوْجِ وَ الزَّوْجَهِ إِلَّا مَعَ عَدَمِ کُلِّ وَارِثٍ عَدَا الْإِمَامِ وَ الْأَقْرَبُ إِرْثُهُ مَعَ الزَّوْجَهِ إِنْ کَانَ حَاضِرا» البته شهید ثانی از ایشان نقل مینماید که در کتاب شرح ارشاد، قول به عدم رد به زوجه را اختیار کرده اند اما نگارنده به متن شرح ارشاد دسترسی نیافت. ر.ک. عاملی، شرح اللمعه، ج۸، ص۸۴٫ ↑
. نجفی، جواهر الکلام، ج۳۹، ص۸۳٫ ↑
. استثنائات دیگر عبارت است از : الف) ارث نبردن زوج و زوجه متوفی در حق قصاص و حد؛ ب) ارث بردن حبوه توسط پسر بزرگ تر و ارث نبردن سایرین نسبت به حبوه؛ ج) مطابق برخی اقوال، ارث نبردن زنان نسبت به قصاص؛ مطابق یک نظر، ارث نبردن اقارب امی نسبت به دیه. برای دیدن تفصیل مطلب ر.ک. حلی، المهذب البارع، ج۴، ص۳۹۹٫ ↑
. قاضی طباطبایی، تحقیق در ارث زن از دارایی شوهر، تبریز، آصفی، چ۲، ۱۳۵۷٫ ص۹۷ ↑
.حر عاملی، همان، ج۲۶، صص ۲۰۵-۲۱۳٫ ↑
. جهت ملاحظه بررسی تفصیلی سند و دلالت روایات مزبور ر.ک. حسینی حنیف، سید احمد، ارث زوجه از اموال غیر منقول زوج در فقه و حقوق، فصلنامه سفیر، ش۱۹، ۱۳۹۰٫ صص۹-۲۲٫ ↑
. نجفی، جواهر الکلام، ج۳۹، ص۲۰۷٫ ↑
. تمیمی مغربی، ابوحنیفه نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۹۷-۳۹۸، قم، موسسه آل البیت، چ۲، ۱۳۸۵ ه.ق. ↑
. صانعی، یوسف، پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله صانعی، ۲۴/۹/۱۳۸۶ به نشانی www.saanei.org ↑
. نجفی، همان، صص۲۰۸-۲۰۹٫ ↑
. صافی گلپایگاتی، لطف الله، میراث الزوجه، ص۳۷، قم، دارالقرآن الکریم، چ۱، ۱۴۰۵ ه.ق. ↑
. سید مرتضی، الانتصار، ص۵۸۵ ↑
. حسینی حنیف، همان، ص۲۴ به نقل از شعرانی، الوافی، ج۱۳، ص۷۷۹٫ ↑
. ابن زهره حلبی، غنیه النزوع، ص۳۲۴٫ ↑
. رضایی راد، عبدالحسین، اصلاحیه قانون ارث در آیینه فقه، فقه و اصول، ۱۳۹۱، شماره ۹۱٫ ص۲۵ ↑
. شیخ مفید، المقنعه، ص۶۸۷: «و لا ترث الزوجه شیئا مما یخلفه الزوج من الرباع و تعطى قیمه الخشب و الطوب و البناء و الآلات فیه و هذا هو منصوص علیه عن نبی الهدى علیه و آله السلام و عن الأئمه من عترته ع و الرباع هی الدور و المساکن دون البساتین و الضیاع.» ↑
. طباطبایی، ریاض المسائل، ج۱۲، ص۲۱۰ ↑
. حسینی حنیف، همان، ص۲۴٫ ↑
. صافی گلپایگانی، همان، ص۳۰ ↑
. حسینی حنیف، همان، ص۲۵ ↑
. ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، ص۳۷۴؛ نجفی، همان، ج۳۹، ص۲۱۵؛ خویی، منهاج الصالحین، ج۲، ۳۷۲٫ ↑
. اراکی، محمد علی، رساله فی الارث، ص۲۰۴، قم، موسسه در راه حق، چ۱، ۱۴۰۳ ه.ق. ↑
. شاهرودی، محمود، میراث زوجه از اموال غیر منقول، مجله فقه اهل البیت، ش۵۰، ص۲۰٫ ↑
. شایگان، حقوق مدنی، ص۳۶۲؛ طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۵۰۱ ↑
. دهخدا، لغتنامه، ج۱، ذیل اجرت ↑
. جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمیولوژی حقوق، ج۵، ص۱۰٫ ↑
. جعفری لنگرودی، دائره المعارف حقوق مدنی و تجارت، ج۱، تهران، راستاد، ۱۳۵۷٫ ص۸۶٫ ↑
. نظریه شماره ۱۲۳۰/۷ مورخ ۱۴/۵/۱۳۷۸ اداره حقوقی قوه قضاییه ↑
. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ذیل نحل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ۱۴، ۱۴۰۸ ه.ق. ↑
. انصاری پور، محمدعلی؛ صادقی مقدم، محمد حسن، اجرت المثل کارهای زوجه و نقد آرای محاکم در این زمینه، فصلنامه مدرس علوم انسانی، ۱۳۸۴، ص۶٫ ↑
. المیزان، ج۲، ص۳۴۹ ↑
. صفایی، حقوق خانواداه ، ص۲۸۵٫ ↑
. انصاری پور، همان. ↑
. انصاری، مکاسب، ج۳، ص۸٫ ↑
. یزدی، العروه الوثقی، ج۵، صص۱۱۲-۱۲۸٫ ↑
. احسایی، ابن ابی جمهور، عوالی الألی، ج۲، ص۱۱۳، قم، دار سید الشهدا، چ۱، ۱۴۰۵ ه.ق.: «لا یحل مال امرء مسلم الا عن طیب نفسه» ↑
۳۱۲۷۱
۳۷۹۱۰
۴۲۹۱۲
جمع
۳۹۹۵۷۷
۴۲۴۰۰۸
۴۴۵۵۱۱
۴۷۲۵۳۶
۴۹۵۱۴۵
۲-۲-۵-۹- مزایای تبلیغات اینترنتی
طبق مطالعهی صورت گرفته در سال ۲۰۰۷ به وسیله موسسه تبلیغات تعاملی ایالات متحده بر روی مزایای تبلیغات اینترنتی، در این خصوص بیست و هشت مزیت شناسایی شدند. در این بخش به معرفی این مزایا پرداخته شده و در ذیل هر مورد روشهای ارزیابی آن مزیت نیز آورده شدهاست.
افزایش آگاهی از نشان تجاری
افزایش آگاهی از نشان تجاری به وسیله ردیابی[۵۴] آگاهیهای مشتریان پیش از مشاهده تبلیغات و بعد از مشاهده تبلیغ اندازهگیری میشود.
ایجاد کوشش[۵۵]
تبلیغات آنی با اطلاعاتی که در اختیار کاربران قرار میدهد، به نوعی آنها را برای پی گیری و تکمیل نمودن یک سفارش خرید تهییج و آماده مینماید.
افزایش افراد مورد هدف تبلیغات[۵۶]
ردیابی خریداران اولیه[۵۷]
افزایش استفاده از نشان تجاری
ردیابی فراوانی خرید
مطالعه استفاده از اینترنت[۵۸]
مشتریان با میزان خرید بالا[۵۹]، استفاده از هدایای محصولات[۶۰]
ردیابی رفتار خرید در طی زمان، چه چیزهایی مشتری خریداری کرده است.
ترغیب مشتری برای خرید بیشتر در هر وهله از خرید
به وسیله دریابی و پیگیری مبلغ هر بار خرید
بهبود طرز تلقی مشتری از نشان تجاری
پیگیری ادراکات یا طرز تلقیهای مشتریان درباره نشان تجاری در طی زمان، شامل ملاحظات و اهداف خرید
فروش متقابل[۶۱] نشانهای تجاری دیگر همان شرکت
پیگیری رفتار خرید مشتری نشان تجاریهای خاص
اندازهگیری اثرات تبلیغات بازاریابی مشترک[۶۲]
بازار مشترک با نشان تجاری شرکتهای دیگر
پیگیری رفتار خرید مشتری نشان تجاریهای خاص
اندازهگیری اثرات تبلیغات بازاریابی مشترک
افزایش مداوم خرید
پیگیری تعداد خریدهای تکراری صورت گرفته به وسیله مشتری
ترغیب مشتری به وفاداری نسبت به نشان تجاری یا افزایش درگیری مشتری با نشان تجاری
خریدهای مکرر
تقسیم نیازمندیها[۶۳]
پیگیری ادراکات یا طرز تلقیهای مشتریان از نشان تجاری در مقایسه با نشان تجاری دیگر رقبا
پیگیری قصد و نیت خرید از نشان تجاری سازمان در مقایسه با نیت خرید و نشان تجاری سایر سازمانها
فراهم کردن اطلاعات جامع[۶۴] از نشان تجاری یا اثبات محصول[۶۵]
کلیکها
آثار غزالی
از این شخصیت وارسته و متفکّر بزرگ آثار فراونی به جا مانده است که هر یک در جای خود مهم و
ارزشمند هستند. لوئی ماسینیون زمان تالیف آثار غزالی را در چهار مرحله تنظیم نموده است که در ذیل آورده می شود:
«مرحله ی اول- (۴۷۸تا۴۸۴ هـ .ق) که کتاب الوجیز دراین دوره نوشته شده است.
مرحله ی دوم- (۴۸۴ تا ۴۸۸ هـ .ق) که غزالی کتاب هایی چون، مقاصدالفلاسفه و تهافت الفلاسفه و الاقتصاد فی الاعتقاد و فضایح الباطنیه را تدوین کرده است.
مرحله ی سوم- (۴۸۹ تا ۴۹۵ هـ .ق) غزالی در این دوره احیاء علوم الدین را که قبلاً آغاز کرده بود به انجام رسانیده و کتاب های المستصفی در اصول فقه، کیمیای سعادت و منهاج العابدین الی جنه رب العالمین را به رشته ی تحریر درآورد.
مرحله ی چهارم- (از سال ۴۹۵ هجری آغاز می شود و در سال ۵۰۵ هجری در شهر طوس با مرگ پایان می پذیرد) او در این سال ها به نگارش کتاب های معیارالعلم ، محک النظر ، المقصد الاسنی فی شرح اسماءالله الحسنی، الاجوبه المسکته، میزان العمل، جواهر القرآن، المنقذ من الضلال، الجام العوام و تعدادی کتاب و رساله ی دیگر پرداخته است».[۱۲]
نیکلسون می گوید: «مخاطب غزالی در کتابش تنها صوفیان نیستند، زیرا هدف او احیاء دین اسلام بود، نه صوفی شدن مسلمانان». به همین دلیل او رکن اول اثر خود، کیمیای سعادت را به عبادات دینی چون طهارت، نماز، زکات، روزه و حج، و رکن دوم اثرش را به معاملات اختصاص داده است. «آن گاه در رکن های سوم و چهارم طریقه ی صوفیان را در رسیدن نفس به کمال روحی بیان می کند».[۱۳]
به اعتقاد او «غزالی تصوف را با قرآن و حدیث کاملاً در آمیخته و از مجموع آن ها آمیزه ای یکپارچه ابداع کرده است. کتاب های او با گذشت روزگاران پایدار ماند، نه به این علت که تنها از اندیشه ی او تراویده بود؛ بلکه به این دلیل که نتیجه ی مصرانه ی تمایلاتی صادقانه برای رسیدن به زندگی معنوی آرامش بخشی بود».[۱۴]
۱-۴. شرح حال نجم الدین رازی
نام کامل او ابوبکر عبدالله بن محمد بن شاهاور الاسدی الرازی است، در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری به دنیا آمد. لقب او نجم الدین و به دایه معروف بوده است. تاریخ ولادت او در کتب تذکره
ذکر نشده است.[۱۵]
از شاگردان نجم الدین کبری و مجدالدین بغدادی بوده، و زیر نظر مجدالدین بغدادی تربیت یافت و از او در مقام مرشد روحانی خود صریحاً با عنوان «سلطان عمر خویش» نام می برد.[۱۶]
گویند: «در همدان بر جوان زرگر عاشق شد و مفتون با جانی محزون و دلی از پرده بیرون بساط عیش انداخت و خاطر از تفرقه بپرداخت و او را گمان آن که بر یک حال خواهد ماند زمان».
هنگامی که لشکر چنگیز خان مغول به آن جا حمله کرد، قلعه ی همدان را محاصره کردند و آن را تصرف نمودند. بامدادان نجم الدین رازی با اهل و عیال، پدر و مادر خود و آن زرگر تصمیم گرفتند که از آن قلعه بیرون روند. نجم الدین رازی چنین کرد و سپس آن جوان زرگر نیز خود را بیرون انداخت. امّا در بیرون قلعه لشکریان مغول آنان را دستگیر نمودند و جوان زرگر به جنگ با آنان پرداخت و نجم الدین رازی نیز به او کمک کرد. سرانجام آن جوان کشته شد و حضرت شیخ را نیز دستگیر نمودند او را به جانب اربیل و تبریز می بردند که در راه به او خبر رسید که لشکریان قلعه را تسخیر نمودند و پدر ومادر و زن و فرزند او را به قتل رسانیدند.
این شیخ عارف در سال ۶۵۴ هـ .ق چشم از جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت. «در بغداد بیرون
مقبره ی سرّی سقطی و شیخ جنید، قبری است که گویند قبر اوست». [۱۷]
آثار او
از آثار او می توان به مرصادالعباد و بحر الحقیقه اشاره کرد که از کتب عرفانی مهم به شمار می آیند. «مرصادالعباد یادگار سنین کمال و پختگی توأم با فعالیت یعنی پنجاه سالگی اوست.»[۱۸] او بحر الحقیقه را پس از فرار از برابر مغول در تاخت و تاز سال ۶۲۰ هـ .ق در سیواس نگاشته است. جامی می گوید در آسیای صغیر به صدرالدین قونیوی و جلال الدین رومی نامدار پیوست.[۱۹]
۱- ۵. شرح حال شیخ محمودشبستری
در تذکره ی مجالس العشاق درباره ی شیخ محمود چنین آمده است:
«تخت نشین اقلیم سروری، شیخ محمود شبستری، در غایت کمال بودند و در علوم ظاهر و باطن به اقصی الغایه و الامکان کوشیده. یکی از اقربای شیخ اسماعیل سیسی، شیخ ابراهیم نام، منظور نظر آن حضرت بوده وحسنی غریب داشته. رساله ی «شاهد نامه» در بیان عشق و معشوق و عاشق، به نام او نوشته اند. و در آن محل که «گلشن راز» را می فرموده اند، مطمح انظار آن حضرت، رخسار آن بزرگوار بوده است».[۲۰]
در کتاب دویست سخنور درباره ی او چنین آمده است:
«محمود، معروف به شیخ محمود شبستری، ملقّب به سعدالدین، فرزند عبدالکریم امین الدین، از مشاهیر شعرا و مشایخ عرفای آذربایجان است» که از عارفان قرن هشتم هجری و شاعران متوسط پارسی گوی به شمار می آید. او در سال ۶۸۷ هجری در زمان گیخاتوخان، «در قصبه ی شبستر، واقع در دوازده فرسخی تبریز چشم به جهان گشود»[۲۱] و در تبریز تربیت یافت در تصوف مرید و شاگرد شیخ بهاء الدین یعقوب تبریزی بوده و علاوه بر این در سفرهای درازی که داشته به خدمت مشایخ بزرگ رسیده، از آنان کسب فیض کرد.
عده ای امین الدین تبریزی را هم مرشد و پیر او ذکر کرده اند. به سبب جامعیتی که شیخ شبستری در علوم معقول و منقول کسب کرده بود به زودی شهرت و مرجعیت یافته با مشاهیرعصرخود ارتباط برقرارنمود. او سفرهایی به شهرهای ایران و خارج از ایران کرده بود چندی نیزدر کرمان اقامت گزید و در آن جا بود که ازدواج نمود و اولاد و احفادش در آن سامان باقی ماندند و طایفه یی به نام «خواجگان» را بنا نهادند.
در تاریخ وفات شیخ اختلاف نظر وجود دارد و عدّه ای سال۷۱۸ و عدّه ای دیگر ۷۱۹ و بعضی ۷۲۰ را تاریخ فوت او بیان کرده اند که در این میان تاریخ ۷۲۰ هـ .ق صحیح تر و مقبول تر است و حتّی بر سنگ مزار او نیز ثبت شده است و در آن جا ذکر شده که او در زمان وفات سی و سه ساله بوده است.
مقبره ی شیخ در قصبه ی شبستر باقی و زیارتگاه اهل دل است و او در آن مقبره در کنار استادش شیخ بهاءالدین یعقوب در خاک آرمیده است.[۲۲]
آثار شیخ محمود شبستری
با آن که شیخ در جوانی درگذشت امّا از او چند اثر به نظم و نثر به یادگار مانده که مهمترین و مشهورترین آن ها منظومه ی گلشن راز است که در۹۹۳ بیت، در بحر هزج مسدّس مقصور یا محذوف و در جواب هفده سوال منظوم، از امیرسید حسین حسینی هروی سروده شده است. به این ترتیب که به اشارت بهاءالدین یعقوب تبریزی، فی المجلس بیتی از سوال را به بیتی جواب گفته و بعد بر آن ها ابیاتی افزوده است. تاریخ وصول سوالات و آغاز نظم مثنوی گلشن راز، سال۷۱۷ هـ.ق. بوده که در خود کتاب آمده است.[۲۳]
گذشته هفت و ده با هفتصد سال ز هجرت، ناگهان در ماه شوّال،
رسولی با هزاران لطف و احسان رسید از خدمت اهل خراسان
………………………………………….. ……………………………………………
و حضرت کرد نام نامه گلشن شود زو چشم دل ها جمله روشن
«او در مثنوی گلشن راز بسیار زیبا سخن گفته است و گاهی سخنش چنان پخته و عمیق و شورانگیز است که به سخن عطار و مولوی شباهت دارد».[۲۴]
بر مثنوی گلشن راز شروح بسیاری نوشته اند و آقای محمد علی تربیت در کتاب دانشمندان آذربایجان، هفده شرح را نام برده است که مشهورترین این شروح، شرح شیخ محمد لاهیجی، از عرفای قرن نهم است که مفاتیح الاعجاز نام دارد، و درسال ۸۷۷ هـ.ق تالیف شده است. این مثنوی به زبان های انگلیسی و آلمانی هم ترجمه شده است.
دیگر اثر منظوم شیخ، سعادتنامه است که سه هزار بیت دارد، و شرح مسافرت ها و دیدار مشایخ و تصنیفات شبستری است و در هشت باب به نظم سروده شده و از جمله ی عرفا، نام پنج تن از صوفیه معروف تبریز را ذکر کرده است.
از آثار منثور او می توان رساله ی حق الیقین فی معرفه العالمین و مرآت المحققین را نام برد- که هر دو چاپ شده است- ، از دیگر آثار او ترجمه ی منهاج العابدین غزّالی و رساله ی شاهد یا شاهدنامه است.[۲۵]
اصطلاحات عرفانی گلشن راز
۲-۱. «آ»
آب حیات (آب زندگانی)
«سیاهی گر بدانی نور ذات است به تاریکی درون آب حیات است»
شرح گلشن راز، بیت۱۲۳، ص ۸۴
لاهیجی، آب حیات را بقا بالله می داند که موجب حیات سرمدی می شود.[۲۶]
دکتر سجّادی می گوید:
«آب حیات چشمه ای است در ظلمات که در انتهای دنیای مسکون جای دارد و جاری و روان است و هر کس از آن چشمه، آب بنوشد عمر جاودانی و ابدی خواهد یافت. در اصطلاح سالکان و صوفیان گاهی کنایه از سر چشمه ی عشق و محبّت است که هر که از آن بچشد هرگز معدوم و فانی نگردد».[۲۷]
این اصطلاح در آثار صوفیان با ترکیباتی چون آب زندگی یا آب زندگانی، آب حیوان و آب خضر هم به کار رفته است که در گلشن راز نیز به صورت «آب زندگانی» آمده است. بیت:
«خضر وار از مقام بی نشانی بخور چون خطش آب زندگانی»
همان، بیت۷۸۳، ص ۴۹۶
از آغاز آفرینش تاکنون، میل به جاودانگی در نهاد انسان ها وجود داشته است و آدمی برای آن که بتواند از حیات اخروی بهره مند شود، همواره در جستجوی آب حیات بوده، تا با دستیابی به آن، زندگانی جاودان یابد. همان طور که می دانیم خضر به این آب رسید و حیات جاوید یافت، امّا اسکندر در جستجوی چشمه ی زندگانی جهان را طی کرد و به ظلمات رسید و بدان چشمه دست یافت ولی نتوانست جرعه ای از آن را بنوشد و عمر جاودانی یابد.[۲۸]
ایزوتسو می گوید:
«آب حیات به طور ابدی بر همه جریان دارد. هر چیز فرد موجودی خاص است، لیکن این چیز نیز مانند همه موجودات دیگر در اقیانوس بی کران حیات غوطه ور است. از جنبه ی نخست، هر چیز منحصر
و منفرد به خود است لیکن از جنبه ی دوم هویت خود را در میان آبی که او را فرا می گیرد از دست می دهد».[۲۹]
آدم
۴-۳-۱-۲ شنل :
پارسیان هنگام سرما نیم تنه ای شنل مانند می پوشیدند که برخلاف شنل های جلو باز و آستین دار و بلند مادها که بر روی دوش افکنده می شد ، این شنل تنها قسمتی از جلوی آن بسته بود ، آستین ها آزاد تا مچ دست ها را می پوشانید .
۴-۳-۱-۳ زیرپوش یا پیراهن زیر :
مردان پارسی مانند زنانشان از نمایش بدن برهنه خود احساس شرم می کردند و جز دو دست ، نمایش برهنه هر یک از قسمت های بدن را خلاف ادب می شمردند . از این رو سر تا پای آنها با سربند و کلاه و جبه و ردا و پاپوش پوشیده می شد حتا در زیر لباس فراخ و پرچین شان لباسی سفید که شامل یک نیم شلواری سفید همچنین یک پیراهن سفید چسبان می پوشیدند که طبق نوشته های استرابون از پارچه ی نرم و سفید بوده است .[۱۸۲]
۴-۳-۱-۴ پوشش سر :
کلاه پارسیان : کلاه مهمترین بخش پوشاک پارسیان محسوب می شود زیرا گذشته از پوشاندن سر و آرایش آن ، برای نمایاندن خصوصیات قومی و نژادی از آن استفاده می شده است که از نظر تاریخ تمدن یک قوم بسیار مهم بوده است . تشکیل ارتش منظم و به وجود آوردن سپاه جاویدان و به طور کلی بنیاد تشکیلات کشوری تنوع کلاه و پوشش سر را سبب شد زیرا این پوشش های سر نشانه ی مقام و منزلت فردی بود که از آن استفاده می کرد و انواع آن عبارت بود از :
الف : کلاه ترک دار و بدون ترک
این کلاه در نقوش برجسته ی تخت جمشید بر سر سربازان و بزرگان هخامنشی به کرات دیده می شود . این کلاه دارای بیست و چهار ترک و از جنس نمد است که کلگی آن در وسط دارای کمی برجستگی است قدمت این کلاه طبق مدرک تاریخی مذکور به دو هزار و پانصد سال تا یک هزار سال پ . م می رسد . این کلاه مورد استفاده ی بزرگان و راهنمایان درباری که از بزرگان پارسی و مادی برگزیده می شدند ، بوده است .
ب. باشلق یا کلاه فریجی
انواع باشلق در نقش برجسته های تخت جمشید و پاسارگاد و نقش رستم دیده می شود که پارسیان آن را از باشلق های مادی اقتباس کرده اند و شکل های مختلف آن را در بخش پوشاک مادها دیدیم که نوع بسیار متداول آن همان کلاه فریجیایی است . در حقیقت کلاه سواران ایرانی در جنگ ها باشلق بوده است ؛ باشلق سر و صورت را در مقابل سرمای شدید و توفان شن یا برف و باران حفظ می کرد .
پ . تاج یا افسر
هر دو به معنی کلاهی است که پادشاهان بر سر نهند . تاج کنگره دار سمبل قدرت پادشاهی بوده است این تاج ها مزین به طلا و جواهر رنگین بوده است . انواع تاج های شاهنشاهان هخامنشی را در آثار باقی مانده از آن دوران می توان جست و جو کرد که از مهمترین آنها سردیس خشایارشا از سنگ لاجورد با تاج کنگره داری است که هم اکنون در موزه ی ایران باستان محفوظ است . شکل و بلندی کلاه یا تاج ، مانند تاج های زرین شاهنشاهان هخامنشی است ولی کنگره های تاج های دیگر در این کلاه راسته مشاهده نمی شود .
ت . کلاه حلقه ای
از انواع دیگر کلاه ، کلاه حلقه ای کوتاه نمدین را می توان نام برد که شاهنشاهان هنگام سواری و یا شکار و خدمتگزاران درباری اعم از پیشخدمت های مخصوص یا نیزه داران و غیره از آن استفاده می کردند و این نوع کلاه در بیشتر نقوش تالارهای عظیم تخت جمشید دیده می شود و مبین آن است که در تالارهای سرپوشیده از این نوع کلاه استفاده می شده است .
ث . دیهیم
حلقه ای است طلایی که بلندی آن به پنج سانتیمتر می رسد با برگ ها و گل های زیبایی از زر آرایش شده و بر سر پادشاه و ولیعهدهاشان به عنوان نشانه پیروزی و افتخار دیده می شود . نمونه ی بارزی از آن را در نقش های بیستون بر سر داریوش و دو شاهزاده ی پشت سر او مشاهده می کنیم . دیهیم شاهنشاه هخامنشی آبی با خال های سفید بود .
این پیشانی بندهای جوانان ما نیز به عنوان نشانه ی پیروزی و ایمان تلقی می شد و این رسم که از آغاز اسلام تاکنون در ایران پاییده است .
۴-۳-۱-۵ پوشش پا
پاپوش های پارسیان همانند پاپوش های قوم ماد تا مچ پا را می پوشانید و به وسیله ی بندهایی که بر روی آن در سه ردیف تعبیه شده بود ، بسته می شد . این پاپوش ها همچنین شبیه پاپوش های شش بندی ایلامی ها در نقش برجسته های تخت جمشید بود ؛ در برخی از نقوش باقی مانده از هخامنشیان تزییناتی از مروارید و سنگ های قیمتی بر روی آنها دیده می شود ؛ پاپوش های سه بنده را خدمتگزاران و درباریان مورد استفاده قرار می دادند و پاپوش های شاه و ولیعهد بدون بند و سرخ رنگ بوده است .
۴-۳-۱- ۶ کمربند
پارسیان بر روی کندیس خود کمربندی از چرم می بستند که بر روی شکم گره می خورد و قبا را بر تن پوشنده ی آن استوار و راست نگاه می داشت ؛ دونکن هد به نقل از کورتیوس می نویسد : « کمربند پادشاه طلایی بود و به سبک زنان پوشیده می شد و غلاف خنجر که به وسیله ی کمربند نگاه داشته می شد ، از یک گوهر یک تکه بریده شده بود.»[۱۸۳]
پیشکاران نیز همانند کارکنان بلند پایه جامه های درباری هخامنشی و جامه های اسب دوانی ایرانی گوناگونی به تن دارند . در پایان باشلقی بسیار شخ هست که کمابیش در پایین خود بخشی گرد ، همانند آنچه که کارکنان درگاه همراه آن دارند ، داراست .[۱۸۴]
سکاها لباس های خود را با تزئینات شاد می آراستند و به این کار بسیار علاقه مند بودند و می توانستند کارهای تکه دوزی را با چنان ظرافت و مهارتی انجام دهند که شبیه کاملترین قلابدوزی ها باشد . غالباً پوست و چرم به کار می بردند . در واقع پوست ها و چرم های آنها با چنان مهارتی عمل آورده می شد که در نقاط دوردست هم خریدار داشت . پوست و چرمی که در پازیریک یافت شده از جنس بسیار عالی است و از لحاظ بافت ، از چرم ضخیم و سنگین گرفته ، تا پوست های ظریف و قابل انعطاف ، شبیه بسیاری از محصولات امروزی است . در میان لوازمی که برای مردگان در گور برای استفاده در جهان دیگر می گذاشتند هیچ گونه شلواری به دست نیامده است ، ولی دو پیراهن پشمی به وضعی عالی باقی مانده است .[۱۸۵]
تاج راست و مستقیم با نیمتاج دور آن در نزد پارسیان نشانه قدرت پادشاه بود . پلوتارک متذکر می شود که تنها پادشاهان ایران تاج راست بر سر می گذاشتند .
پارسیان به هنگام زمستان نیمتنه ای از پوست گوسفند به تن می کنند که پشم آن رو به داخل است و پوست آن رو به بیرون . شخصیت های معتبر که نقش چهره آنان با حجاری برای ما باقی مانده است شمشیر کوتاهی با خود دارند که از جلو به کمر زده اند . برخی از ایشان کمان نیز با خود دارند که آن را در غلافی فرو کرده اند .
همه ایشان ، کلاهشان به هر شکلی که باشد گیسوان و ریش مجعدی دارند که با دقت و مراقبت تمام حلقه حلقه شده است . این حلقه ها یا به صورت بسته های بزرگی روی پس گردنشان افتاده و یا به شکل چیزی نوک تیز به زیر چانه شان آویخته و طولشان تقریباً برابر با طول بعضی ریش های آشوری است . مسلماً تنها آدم های مرفه و متشخص و اعیان و کارمندان عالی رتبه می توانستند به موهای خود این گونه زینت بدهند و بخش مهمی از وقتشان را صرف این بکنند که موهای خود را به وسیله سلمانی ها به صورت مجعد در آورند و به خود عطر و روغن و مواد زینتی دیگر بمالند و قهراً آن سلمانی ها هم بایستی بازارشان گرم و کارشان رایج بوده باشد .[۱۸۶]
هرودوت به تشریح و توصیف لباس نظامی پارسیان می پردازد و تا آنجا پیش می رود که می گوید منشا آن مادی بوده است نه پارسی پارسیان آن را از مادها گرفته بودند .
پیداست که او می بیند پارسیان چه در دربار و چه میدان نبرد جامه ای به سبک مادها بر تن می کنند . محققانی نظیر کانن راولینسون پذیرفته اند که در برجسته کاری های هخامنشی تشخیص مادها از پارس ها از لحاظ لباسی که به تن دارند ناممکن است . با وجود این ، بنا به عرف و سنت چگونگی شکل لباس ها در برجسته کاری ها قابل تشخیص است .
بدون تردید در راس هیئت های نمایندگی هیئت مادها ترسیم شده است . در آنجا تمام اعضای مادی شلوار معروف مادها را به پا دارند ، اما فقط رئیس آنها کلاهی گرد نمدی بر سر گذاشته است . هشت نفر مادی که در پی او روانند کلاهی با سه تارک را تا روی پیشانی پایین کشیده اند . پس چنین می نماید که مادها کلاه متمایزی به سر می گذاشته اند که از آن طریق قابل شناختنند ؛ اما در این تصویر برجسته کاری درباریان مادی ، مقامات ارشد و گاردهای جاویدان بسیار به ندرت چنین کلاه و لباسی دارند .[۱۸۷]
هند از قدیمی ترین ایام پارچه بافی می کرد و این صنایع در هند توسعه یافته بود . پارچه های پنبه ای هند به کشورهای دوردست می رفت . ابریشم نیز در هند وجود داشت اما به خوبی پارچه ای ابریشمی چین نبود یکی دیگر از پیشرفت های هند در پارچه بافی ، رنگرزی و کشف رنگ های ثابت برای پارچه ها بود . آب دادن فولاد نیز از قدیم در هند رایج بود و برای ساخت فلز بسیار ارزش داشت .[۱۸۸]
در هند هر چند بیشتر حوائج و ضروریات زندگانی روزانه در داخل خانه ها آماده می گردیده ، معذلک بسیاری از مصنوعات در جنب معبد ساخته می شد . مخصوصاً فنون نساجی و بافندگی در حاشیه معبد ترقی و رواج داشته است . هم اکنون اسناد و الواحی در دست ماست که نشان از پرداخت مزد نساج ها و بافندگان می کند که همه اجرت خود را از معبد دریافت می داشته اند .[۱۸۹]
تکه دوزی که توسط ایرانیان باستان ابداع گردید . جای سوزن دوزی را گرفت . جواهر مورد استفاده ایرانیان بسیار هنرمندانه و زیبا از طلای و زین مروارید نشان همراه با مینا کاری و سنگ های کمیاب ساخته می شد . سنگ ها به شکل سر انسان تراش داده می شد . گوشواره ، دستبند ، گردنبند به ویژه انگشتر مهردار به نشانه اقتدار مورد استفاده بوده است ایرانیان قوطی و شیشه هایی از مرمر برای نگهداری عطر و لوازم آرایش داشتند . مردان ریش و موی خود را بلند و مجعد نگاه می داشتند و به موی خود گرد طلا می پاشیدند افراد خاندان سلطنتی کلاه های گوناگون بی لبه از نمد سفید ، کلاه راه راه آبی و سفید می گذاشتند که بعدها تبدیل به دستار (عمامه) و کلاه های مخروطی شد . مردان سربندی داشتند از کتان سفید که دور سر و گردنشان می پیچاندند و چانه را نیز می پوشانیدند .[۱۹۰]
بخش چهارم
۴-۴ مقایسه حجاری پلکان شرقی با پلکان شمالی
وضع تصاویر در جبهه های دو پلکان برعکس یکدیگر است . بدین ترتیب که نقوش یک پلکان جهت مخالف تصاویری را که در پلکان دیگر نموده شده است نشان می دهند . اما مطابق معمول گاهی هم در میان دو تصویر اختلافات فاحش دیده می شود .
۱-هیات نمایندگی مادیها :
پلکان شرقی – حاجب پارسی . رئیس هیات ( سفیر) لباس مادی به بر و کلاه گرد و شمشیر کوتاه دارد . هشت نفر همراهان او بدون سلاح اند و حامل خراجی که عبارت باشد از : سبو و دو عدد کاسه و یک شمشیر مادی و دو حلقه بیضی شکل سنگین که شاید در اصل دارای نقش سر حیوان بوده است و دو حلقه ساده سنگین و جبه و قبا و شلوار . کلاه هشت نفر مزبور باشلیق است که سه قبه در جلو سر دارد و لباس ایشان شبیه لباس رئیس هیات نمایندگی است که عبارت باشد از قبای کمردار و شلوار بلند و کفش بند دار .
پلکان شمالی – حاجب پارسی . سفیر مادی . از پنج نفر همراهان ( فقط قسمت پایین نقش ایشان باقی مانده است ) یک نفر اسبی را می آورد ( که در نقش پلکان شرقی وجود ندارد ) . در اینجا نیز هدیه نفر آخری یک ثوب شلوار است .
۲-هیات نمایندگی شوشیان :
پلکان شرقی – حاجب مادی . رئیس هیات نمایندگان بدون اسلحه است . پنج نفر همراهان او لباس مشابه دارند که عبارت است از : جامه پارسی ، کفش دگمه دار سه بند ، نوار به شکل بند ساده که به دو صورت در قسمت پشت سر بسته شده است . هدایا : دو کمان که انتهای آنها به شکل سر اردک است ؛ دو دشنه با غلاف از نوع دشنه های پارسی ؛ یک شیر ماده که سر را برگردانده است و به سه نفر از همراهان می غرد . یکی از این سه نفر بند شیر را با طناب نگاه داشته و چوبی را بلند کرده است ، دو نفر دیگر هر کدام بچه شیری به بغل دارند .
پلکان شمالی – آنچه مانده است با نقوش پلکان شرقی کاملاً شباهت دارد جز اینکه جهت آن خلاف جهت نقوش پلکان شرقی است .
۳- هیات نمایندگی ارمنیان :
پلکان شرقی – حاجب پارسی . رئیس هیات نمایندگی بدون اسلحه است و دو نفر همراهان او لباس سبک مادی در بر دارند که عبارت باشد از قبای کمردار و شلواری که در قسمت قوزک پا بسته است ، کلاه باشلیق سه قبه که طرفین آن را به پشت بسته اند . رئیس هیات گوشواره به گوش دارد . هدایای این هیات مشتمل بر اسبی است که روی سینه آن زنگی آویخته اند و یکی از افراد هیات آن را با خود می آورد و پارچی با دو دسته به شکل شیر دال که نفر دومی آن را عرضه می دارد .
پلکان شمالی – حاجب پارسی . رئیس هیات و چهار نفر همراهان حامل هدایا . لباس ها تا آنجا که باقی مانده است کاملاً با نقوش پلکان های شرقی شباهت دارد ولی نقش سر رئیس هیات نشان می دهد که کلاه او از نوع کلاه مدور مادی ها بوده است و انتهای نوک دار کلاه در عقب سر آخرین نفر نشان می دهد که اعضای هیات باشلیق به سر داشته اند . این مطلب معلوم می دارد که رئیس هیات و نمایندگان مادی با اعضاء هیات نمایندگی ارمنستان در نقوش شمالی یک نوع لباس داشته اند . هدایای هیات ارمنستان در پلکان شمالی عبارت است از : جبه و قبا و شلوار و دو ظرف تقریباً استوانه شکل . این اشیا شبیه بعضی از هدایائی است که مادی ها آورده اند ولی با هدایای ارمنیان در نقوش پلکان شرقی فرق دارد .[۱۹۱]
۴-هیات نمایندگی هراتیان :
پلکان شرقی – حاجب پارسی . رئیس هیات ( که شاید بدون اسلحه باشد ) جبه در بر دارد و غیر از این موضوع لباس او با لباس سه نفر همراهانش فرقی ندارد ؛ قبای کمردار از نوع قبای مادی ، شلوار که لبه های آن درون کفش نهاده شده است ، باشلیق از پارچه ای که اطراف سر و گردن پیچیده است . در پشت سر دو نفر از اعضای هیات یک سر پارچه باشلیق پیداست . هدایا عبارت است از : دو ظرف شتر دو کوهانه بلخی (Bactrian) که زنگ بر گردن دارد و پوست حیوان .
پلکان شمالی : فقط نیمه نقوش یا قسمتی از نیمه بالائی نقش شتر باقی مانده است . پشت سر رئیس هیات علاوه بر نفر حامل پوست به جای دو نفر سه نفر دیگر دیده می شود .
۵-هیات نمایندگی بابلیان :
پلکان شرقی . رئیس هیات ( که شاید بدون اسلحه باشد ) دست راست خود را بلند کرده و پنج نفر همراهانش که لباس همه یکسان است ؛ جامه آستین کوتاه شال گردن نیم دایره شکل با منگوله که از روی شانه به سمت جلو انداخته شده است ، کلاه مخروطی که نوک دراز آن در عقب آویزان می باشد ، کفش ساده کوتاه . هدایا عبارت است از : دو جفت جام ، پارچه که حاشیه تور و منگوله دارد و گاو کوهان دار .
پلکان شمالی – ظاهراً شبیه نقوش پلکان شرقی است جز اینکه جهت آن خلاف جهت نقوش مزبور می باشد .
این واحد شامل شش محل ذخیره برای مواد شیمیایی میباشد:
۱) MDEA(متیل دی اتانول آمین) که در واحد ۱۰۱ و ۱۰۲ استفاده میشود.
۲) MEG (منو اتیلن گلایکل) که در واحد ۱۰۲ استفاده میشود.
۳) DEA(دی اتانول آمین) که در واحد ۱۱۶ استفاده میشود.
۴) متانول در واحد ۱۰۰، ۱۰۴ و ۱۰۵ استفاده میشود.
۵) DSO (روغن دی سولفاید)
۶) کاستیک سودا که در واحد ۱۱۳ استفاده میشود.
۳-۲-۳۶-واحد ۱۴۷: ذخیرهسازی پروپان صادرات
این واحد جهت خنک کردن و ذخیره پروپان تصفیه شده که از واحد ۱۱۴ فرستاده میشود در نظر گرفته شده است. مبدل حرارتی از نوع kettle بوده و سیال خنککننده پروپان میباشد.
پروپان حاصل از واحد ۱۱۴ باید برای ذخیرهسازی به صورت مایع درآید. به همین دلیل آن را در واحد ۱۴۷ در معرض پروپان مایع قرار میدهند تا خنک شده و مایع گردد. در واحد ۱۴۷سه سرماساز ۱۰۳و۱۰۲و۱۰۱ E- وظیفه سرماسازی پروپان را برعهده دارند. در این سردکنندهها پروپان ورودی به واحد از تیوب (tube) آنها و پروپان سردساز از درون پوسته (Shell) میگذرند. پروپان ورودی با دمای C40 و فشار barg 8 وارد میگردد. از سردساز ۱۰۱، ۱۰۲ و۱۰۳ به ترتیب میگذرد و دمای آن به تریتب به ۳۷، ۱۹و C14 و فشار نهایی ۲ میرسد. پس از آن به تانکهای A/B-101-T که هرکدام گنجایشی معادلm3 45000 دارند، وارد میگردند. این تانکها از نوع سقف ثابت میباشند و درون آنها پمپ هایی قرار دارد که پروپان مایع را برای بارگیری به اسکله میفرستند. در این تانکها همواره مقداری گاز پروپان در اثر BOG)Boil Of Gas) وجود دارد که باید به صورت مایع درآمده و به تانکها بازگردانده شود. به همین دلیل یک چرخه پروپان سردساز وجود دارد که شامل کمپرسورA/B 102-K و یک میعانکننده از نوع kettle type است که با پروپان مایع از واحد ۱۴۵خنک میشود. پروپان خنک و مایع شده به ۱۰۶-D وارد شده و با پمپهای A/B104-P به تانک برگردانده میشود.
۳-۲-۳۷- واحد ۱۴۸: ذخیرهسازی بوتان صادرات
این واحد جهت خنککردن و ذخیره بوتان تصفیه شده که از واحد ۱۱۵ فرستاده میشود در نظر گرفته شده است. مبدل حرارتی از نوع kettle بوده و سیال خنک کننده پروپان میباشد.
بوتان از واحد ۱۱۵ با شرایط دمایی C 40 و فشار barg 9 وارد واحد ۱۴۸ میشود که بعد از عبور از مبدلهای حرارتی به دمای C 7- میرسد و در فشار اتمسفر در تانکهای دو جداره فلزی با ظرفیتm3 35000 نگهداری میشود. جداره بیرونی این تانک بتونی بوده و بین دو جداره فلزی از یک عایق حرارتی با نام پرلیت (perlite) پر شده است. سقف این تانکها ثابت بوده و برای کنترل فشار آنها که در اثر BOG بوتان افزایش پیدا میکند از سیستمی که بوسیله پروپان، قسمتی از بوتان را در یک مبدل حرارتی به صورت subcooled در میآورد استفاده میشود. این بوتان سرد شده تحت کنترل جریان به سمت تانکهای ذخیره فرستاده میشود تا BOG حاصل از تبخیر را به صورت مایع درآورد و از افزایش فشار جلوگیری کند.
جهت ارسال بوتان به سمت اسکله بارگیری کشتی (jetty) سه عدد پمپ به ظرفیت m3/h 1250 وجود دارد. این پمپها در بالای تانک نصب میباشند و قسمت پمپ آن در داخل سیال تانک غوطهور است. پمپ دیگری نیز جهت چرخش کردن و برگشت دادن بوتان خنککننده مسیر ارسال بوتان به jetty و برگشت آن به تانک وجود دارد.
فصل چهارم
مطالعات HAZOP واحد Utility
پالایشگاه پنجم مجتمع گاز پارس جنوبی
۴-۱- مقدمه
HAZOP بهترین روش جهت شناسایی مخاطرات فرآیندی در سیستمهای پالایشگاهی است زیرا علاوه بر کشف مخاطره، عملکرد نامطلوب و پیامدهای آن را در کل فرایند بررسی نموده و پیشنهاداتی جهت کاهش ریسک فرایند ارائه میکند. بکارگیری این روش در کشورهای توسعه یافته قبل از تاسیس پالایشگاهها الزامی بوده و در کشورهای رو به توسعه شدیداً توصیه میشود، زیرا نه تنها ایمنی سیستمها را از جهت زیست محیطی و نیروی انسانی بالا میبرد، بلکه سهم زیادی در افزایش سودآوری و کاهش درصد ریسک فرایند خواهد داشت در فصل بعدی به بررسی دقیق سیستم و پیادهسازی کامل این روش در فرایند واحد Utility بررسی شده در فصل سوم پرداخته میشود. لازم به ذکر است آنچه در HAZOP میبایست به صورت نظاممند انجام شود اجرای کامل آن بر اساس ترتیبی است که در فصل سوم شرح داده شد. مسائل و مشکلات بررسی شده در حین انجام کار بستگی کاملی به نظر و تخصص گروه به خصوص رهبر آن خواهد داشت. بحث مطرح شده در فصل بعد اجرای سیستم را روی واحد Utility پالایشگاه پنجم مجتمع گاز پارس جنوبی بیان میکند.
با انجام این مطالعات و بررسی انحراف محتمل در هر گره نقاط ضعف واحد از نظر ایمنی یا عملیاتی شناسایی شد. بدین صورت که در مورد هر انحراف، دلایل محتمل استخراج گشته و سپس پیامدهای نامطلوب آن از دیدگاه ایمنی و عملیاتی مطالعه میشد. وجود عوامل محافظتی کافی در مقابله با هر پیامد مورد تحلیل قرار گرفته و در نهایت در مواردی که لازم به نظر میرسید و به توافق تیم میرسید، پیشنهاداتی در راستای ایمنتر ساختن فرایند یا به حداقل رساندن مشکلات عملیاتی ارائه میگشت. نتایج این مطالعات برای هر گره در جداول استاندارد HAZOP و با بهره گرفتن از نرم افزار PHA-Pro7 مستند گردیده است.
۴-۲- مدارک مطالعات HAZOP واحد Utility پالایشگاه پنجم
۴-۲-۱- اعضای تیم HAZOP
گروه HAZOP عموما بین چهار تا هشت نفر و مشتمل بر یک رهبر، یک منشی و افراد متخصص با دانشهای متفاوت میباشد. از جمله این تخصصها میتوان به مهندسی فرایند، تعمیر و نگهداری، دستگاههای چرخنده، ایمنی، ابزار دقیق و عملیات اشاره نمودرهبر تیم باید از آموزش کافی جهت هدایت روش HAZOP برخوردار باشد. از دیگر خصویات رهبر تیم، داشتن توانایی کنترل جلسات و تسلط بر اعضای تیم میباشد. منشی جلسه باید توانایی تایپ حداقل ۴۵ لغت در دقیقه را داشته باشد و با اصطلاحات مهندسی، کار با کامپیوتر و زبان انگلیسی آشنا باشد. [۱۶و۲۱]
جدول ۴-۱- اعضای تیم HAZOP
First Name | Last Name | Title | Company | Department | Expertise |
Vahid | Aziznejad | Hazop Leader | University | Chemical Engineering | Hazop |
Hedayat | Shariatimehr | H. S. E | S. P. G. C |