بررسی پیشینه روان درمانی بیانگر اینست که بیشتر روان درمانگر در کار با کودک بازی و وسایل هنری را پیشنهاد کرده اند، زیرا که به عنوان وسیله ای برای تعامل است و یک شکل ارتباط مناسب برای گروه های سنی کودکان فراهم میکند. هدف عمده در هنر درمانی خواه در گروه یا فردی فراهم آوردن تسهیلات، تحرک خلاقیت،کمک به کودکان برای پیشرفت و سازگاری بهتر با دنیای اطراف وتغییر در الگوهای رفتاری آنان میباشد. اسکیف وهیوت دلایل عمده ارجاع کودکان به هنر الگوهای رفتاری آنان میباشد. اسکیف و هیوت دلایل عمده ارجاع کودکان به هنر درمانی گروهی را زیر بیان میکنند.
الف)هنردرمانی گروهی با افزایش قوه ابتکار وبه صورت تفریحی قادر است بازداری فعال کودکان را برای مهار رفتارهای خطر جویانه به آسانی افزایش دهد.
ب) وسیلهای هدفمند وتخیلی برای بیشتر کودکان است که با بهره گرفتن از وسایل هنری میتواند از آن به عنوان الگویی برای یکپارچه سازی استفاده کنند.
ج) فرصت بودن بخشی ازیک گروه،با فرهنگ خودشان را برای کودک فراهم می کند،که وابسته به شرکت همه اعضای گروه است وتجربه رشد هیجانی کودکان را به برای آنها یی که تجربیات خوبی در خانواده ویا کلاس درس نداشتند، پدید میآورد.
د)کودکانی که نسبت به بودن با بزرگسالان رغبتی نشان نمی دهند می توانند پس خوراند بیشتری از همسالان گرفته وگروه را محیط اجتماعی راحتی برای درمان بیابند.
ه) کودکانی که ترسیدهاند احساسات خصمانه آنها غیر قابل قبول باشد،گروه را جایگاه محکمتری نسبت به وضعیتهای درمان دو نفری خواهند یافت.
اسکیف (۱۹۹۸) در کتاب خود در باره دختر هفت سالهای به نام مری مینویسند که پنج خواهر وبرادر داشت این دختر دو بار شاهد بریدن مچ دست مادرش برای خودکشی بود و تقریباً قادر به هیچ گونه عملکردی در مدرسه نبود و هیچ ارتباطی نیز با آموزگارش برقرار نمیکرد. دختر هفت ساله دیگری به سارا در این گروه بود به خاطر رفتارهای پرخاشگرانه اش تحت روان درمانی قرار گرفته بود.
در یکی از جلسات در حالی که مری از بودن در گروه مضطرب می رسد و از اینکه کاری انجام دهد، خوداری میکرد. سارا مقداری چسب و شن را در درون ظرفی با یکد دگر مخلوط کرد و در حالی که دستانش بسیار کثیف شده بود از آنچه انجام داده بود با خنده صحبت میکرد. در همین موقع مری جلو رفت و در کمال آرامش دستان آلوده او را در دست گرفت وسپس به سمت چند کاغذ رفت عکس دستش را روی آنها کشید و دور آنها را برید، چنین به نظر میرسید که این عمل او مستقیماً با تلاش مادرش برای خودکشی مربوط می شد سپس دستهایی را که از کاغذ بریده بود به هوا ریخت. پس از آن همه اعضای گروه این را به عنوان یک موضوع پذیرش او از طرف گروه موجب شد که وی خود را بخشی از آن بداند و تغییرات محسوسی در وی پدید بیاید.
پاین[۸۱] (به نقل از ویلیامز ووود ۱۹۷۳، ۱۷۴) هنر را یک تجربه لذت بخش همگانی و یک نوع بسط خود میداند که مهمترین ومناسب ترین پاداش را فراهم می کند در حالی که در همان زمان ممکن است در خدمت دیگر عملکردها[۸۲] باشد.تجارب خلاق موجبات رها شدن تجارب انعطاف ناپذیر را فراهم کرده و باعث پرورش یکپارچه سازی واقعیت اکنون وتجربه گذشته میگردد.
دنی[۸۳] (۱۹۷۲) اظهار میکند که هنر در یک محدود وسیع رفتاری شامل تخلیه هیجانی، افزایش ارتباط موثر، افشاگری و تغییراتی در نگرش و رفتار گشته و در شش زمینه اکتشاف، ایجاد تفاهم، ادراک خود، آشکارسازی احساسات درونی، ارتباط درون - فردی در جهان خودش، بسط مییابد.
بسیاری از کودکان معلول، تاخیرات ویژه رشدی دارند سبب هنر ودیگر فعالیتهای خلاقیت آمیز میتوانند تاثیر ویژهای روی آنها بگذارند.
روبین ۱۹۷۵ (به نقل از وبلیامز ۱۹۷۷، ۲۱۵) پس از کارهای گستردهای که با تعداد زیادی کودکان معلول انجام داد،بیان کردکه کودکان میتوانند از تجربیات هنری بهره بسیاری ببرند که به طور خلاصه شامل موارد زیر میگردند:
- تجربه های هنری وسیلهای برای کشف و دریافت لذت موجود در محیط اطراف
- راهی برای کنترل وتسلط یابی بر روی چیزها
- وسیله ای برای تجربه موفقیت آمیز و پیشرفت مهارتها
- ابزاری برای خود آگاهی واعتماد به نفس
- وسیله ای برای پالایش وبیان احساسات
- راهی برای کسب ترتیب از گم گشتگی
- وسیله ای برای بسط دادن دنیای حقیقی
- و راهی برای خلاقیت هستند.
موریشما[۸۴] ۱۹۷۵ در آموزش عملی به کودکانی که دارای ناتوانی ذهنی بودند، مشاهده کرد که لذت درونی، در انجام تکالیف هنری برای ذاین کودکان مهمتر از تقویتهای بیرونی بود واین خود به نیازهای انگیزشی در جهان خصوصی کودک تکیه دارد.
گارترومیلر[۸۵] (۱۹۷۵ به نقل از ویلیامز۱۹۷۷، ۱۷۶) در یک برنامه تجربی که برای هشت کودک در سنین ۱۱-۷ سال با دو خط پایه طراحی کردند به تحقیق در مورد این فرض پرداختند که فعالیتهای هنری قادرند رشد،آگاهی ادراکی ومهارتهای حرکتی کودکان دارای ناتوانی یادگیری باشند. نتیجه برنامه تجربی ۶ هفته ای آنها که به وسیله آزمون ادراک بینایی فراستیک اندازه گیری شد تفاوت معنیداری را نشان داد (ویلیامزووود ۱۹۷۷، ۱۹۹).
۲-۶- موسیقی و نقاشی
برای کودکان کودکستانی میتوان موسیقی و نقاشی را با هم ترکیب کرد. موسیقی نیز مانند رنگ برای بچّهها گیرا است.
زیرا ریتم آن را فوزی حس میکند. قلم مو نیز ریتم مخصوص به خودش را دارد. همچنان که موسیقی رنگ خود رادارد. میتوان بچههای کوچک را عادت دادتا با گوش دادن و حسکردن موسیقی نقاشی کنند و یا با تعقیب حرکات موسیقی ارزش خط ورنگ را بفهمند. در واقع موسیقی می تواند ریتم بین خط و هماهنگی رنگ ها را روشن کند (صرافان ۱۳۸۷، ۱۷۶).
در بخشی از انجیل آمده که اشاره به داوود نبی که درآن زمان برای درمان افسردگی پادشاه زمانه خود را با موسیقی درمان کرد.بیش از ۲۵ سال پیش افلاطون گفت بگذاریم هنرمندان ما زیبایی واقعی را که در دل طبیعت نهفته است ببیند تا با هنر بتوانیم جوانانمان را در دست سلامت بنشانیم و زیبایی و تاثیر آن از طریق چشم وگوش مانند نسیمی که سلامت رااز بهشت به هدیه می آورد بر ما بنشیند در زمان رسانس از موسیقی درمانی برای درمان ناشنوایان، عقب مانده ذهنی، بیماری جسمی حاد و مشکلات رفتاری شدید استفاده میکردند (بیرشک ۱۳۷۹، ۱۹۶).
۲-۶-۱ ریتم یا آهنگ ترسیم
ریتم یا آهنگ ترسیم نیز باید مورد توجه قرار گیرد. غالباً مشاهده میشود که کودک در یک شخص یا از شخص دیگر، به تکرار خطوط قرنیهای (خطها یا نقطه ها به عنوان مثال)،
می پردازد. این تمایل به تکرار ریتمی، کهگاهی تا حد رفتار قالبی واقعی پیش می رود،در تضاد با نقاشی آزاد که بابع تخیّل است، قرار میگیرد و دقیقاً به این معناست که آزمودنی بخشی از حالت طبیعی وارتجالی خود را از دست داده است وزیر قواعد تحمیل شده زندگی میکند. در مواقعی که چنین وضعی صراحتاًمشاهده گردد،می توان فرضیه وجود یک روان آزردگی و یا لااقل وجود خصیصههای وسواسی را عنوان کرد (دادستان و منصور ۱۳۸۷، ۱۷۴).
مددی (۱۳۷۹) در یک پژوهش، نقاشی درمانی را در مورد بیست نفر از کودکان دارای اختلا لات و مشکلات هیجانی در طی ۲۴ جلسه ۶۰ دقیقه ای به کار گرفت. موضوع نقاشی برای این کودکان آزاد بوده و هر کودک موضوع دلخواه خود رابه تصویر میکشید، از آزمون بندر گشتالت به عنوان آزمون، پس آزمون، استفاده شده و نتایج کاملاً آشکار ی در بهبود مشکلات هیجانی این کودکان مشاهده شده است.
۲-۷- نظریه های مختلف در مورد سلامت روان
۲-۷-۱ نظریه فروید
به عقیده فروید مردم به درجات مختلف روان نژند هستند وسلامت روانی یک آرمان است نه یک هنجار آماری (هوگان[۸۶] ۱۹۷۶، ۷۷).
طبق نظریه فروید ویژگیهای خاص برای سلا مت روانی ضرورت دارد نخستین ویژگی خود آگاهی است یعنی هر آنچه که ممکن است در ناخودآگاه موجب مشکل شود بایستی خود آگاه شود و خود آگاهی حقیقی ممکن نیست مگر اینکه کنترل غیر واقعی وغیر ضروری یا زیاد از حد (من برتر) در هم شکسته شود به نظریه خود آگاهی عنصر اصلی (ولی نه عنصر کافی)، سلامت روان است (کورسینی[۸۷] ۱۹۷۳، ۱۹۶).
فروید بیگانگی منطقی از علاقه مندی ها واشتیاق های عمومی را معیار نهایی سلامت روانی می داند. (گداستنیک[۸۸] ۱۹۳۹، ۱۹۵).
۲-۷-۲ نظریه موری
به عقیده موری[۸۹] (۱۹۳۸) فرد سالم از ساختار روانی خودش آگاهی لازم را دارد همچنین وی در عین اینکه بین نیازهای مختلف اش تعارضی ندارد از انواع نیازها نیز به نحو مقتضی استفاده میکند. در انسان سالم بهنجار بین (من برتر) و (من آرمانی) فاصله زیاد وجود ندارد موری عقیده دارد که انسان سالم ابتدا (نهاد)سپس (من برتر) و آنگاه (من) به ترتیب نقش عمده را در کنترل رفتار ایفا میکنند و با نظارت خردمندانه (من) ومواظبت (من برتر) تکانههای (نهاد) به صورت قابل ارضاء میشوند. به عقیده موری تمام انسا نها با شدّ ت وضعف متفاوت دچار «عقیده» هستند. اما فقط عقیدههای افراطی و شدید، موجب نا بهنجاری وبیماری میشوند. موری معتقد است که تخیّل و خلا قیّت مهمترین ویژگی سلامت روان هستند (گداستنیک[۹۰] ۱۹۳۹، ۱۹۵).
۲-۷-۳ نظریه آدلر[۹۱]
بنا بر نظریه آدلر فرد بر خوردار از سلامت روان شناختی، توان و شهامت یا جرات عمل کردن را برای نیل به اهدافش دارد. چنین فردی جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی سازنده ومثبتی با دیگران دارد. افراد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست. افراد دارای سلامت روان مطمئن و خوش بین است و ضمن پذیرفتن اشکالات خود درنظریه آدلر از توان خود اقدام به رفع آنها میکنند (کورسینی۱۹۷۳، ۱۹۶).
۲-۷-۴ نظریه مزلو
به عقیده مزلو[۹۲] (۱۹۶۸) افرادبرخوردار از سلامت روان، نیازهای سطوح پایین را برآورده کردهاند و اختلال روان شناختی ندارند و میدانند ومی دانند که هستند؟ و به کجا میروند. ادراک افراد سالم از واقعیّت صحیح است آنها جهان را به صورت عینی ادراک می کنند. این افراد خود انگیختهی سالم و طبیعی هستند و عواطف خود را صادقانه وبدون رنجش دیگران نشان میدهند.
۲-۷-۵ نظریه فروم
فروم (۱۹۶۸) معتقد است که انسان دارای سلامت روان کسی است که عمیقاً عشق می رزد، آفرینشگر است و فورت تعقّل و فرد را در خودش کاملاًپرورانده است.
خودش و جهان را به شکل عمیقی ادراک می کند. احساس درست پایداری دارد، با جهان پیوند دارد و در آن ریشه و اصالت ندارد و حاکم برسر نوشت خویش است. فروم انسان سالم را دارای جهت گیری بارور میداند، یعنی آن نوع جهت گیری که در آن خود قادر است تمام استعدادهای بالقوه خویش را به کار گیرد (کورسینی۱۹۷۳، ۱۹۶).
۲-۷-۶ نظریه روان تحلیل گری
فروید که یکی از قدیمیترین نظریهها رادر مورد پرخاشگری ارائه کرده است، اساساًچنین رفتارهایی را غریزی میداند. فروید در نوشته های خود ریشه های رفتار انسانی را چه مستقیم از غریزه زندگی[۹۳] میداند که انرژی آن از لیبیدو[۹۴] تامین میگردد و در جهت افزایش و یا تولید مجدد زندگی است. به نظر فروید غریزه دیگری به نام غریزه مرگ وجود دارد که هدف آن پایان زندگی ونابودی است. تمام رفتارهای انسان از تلفیق این دو غریزه وتنش دائمی بین آنها نشأت می گیرد. اگر غریزه مرگ مهار نشود. منجر به خود ویرانی میگردد، بنابراین در طی مکانیزمهای دیگر مانند جابجایی،انرژی غریزه مرگ به خارج هدفگیری میشود. به نظر فروید پرخاشگری نه تنها فطری است بلکه غیر قابل اجتناب نیز هست و اگر پرخاشگری به سوی دیگران برون ریزی نشود موجب خود ویرانگری ومرگ خویشتن می گردد (بارون[۹۵] ۱۹۸۵، ۱۹۹).
۲-۷-۷ نظریه رفتار شناسی فطری
به نظر لورنز[۹۶] پرخاشگری در ابتدا از یک غریزه مبارزه جویی نشأت میگیرد که انسان در این احساس با بسیاری از حیوانات شریک است و در طی دوره تکامل گسترش مییابد. لورنز معتقد است انرژی پرخاشگری خود به خود در جاندار به طریقی مستمر و به میزان ثابت تولید میگردد و به مرور زمان ذخیره میشود و فراخوانی اعمال پرخاشگرانه به کمک الف- مقدار انرژی پرخاشگرانه ذخیره شده به حضور و قدرت محرکهای راه اندازی پرخاشگری در محیط بی واسطی میسر می گردد.هر چقدر میزان انرژی ذخیره شده بیشتر باشد. محرکها ضعیف تر نیز برای راه اندازی پرخاشگری کافی هستند. لورنز نثل فروید پرخاشگری را غیر قابل اجتناب و تا حد زیادی ریشه آن را در نیروهای فطری میداند (بارون ۱۹۸۵، ۱۷۷).